علاقهمندان پروپا قرص فوتبالی هم تصور نمیکردند روزی رقابت فوتبال در مقدمه رقابتهای مقدماتی جامجهانی تا حدی مهم شود که دیدار تیم ملی ایران با کامبوج شد. حولوحوش برگزاری این دیدار با حضور بانوان در استادیوم سوالهای بسیاری وجود دارد؛ سوالهایی از این قبیل که چه تفاوتی میان مسابقاتی چون والیبال و بسکتبال با فوتبال هست که این حساسیتها آنجا نیست و اینجا هست؟ نگارنده البته در مقام قضاوت شرعی و فقهی نیست چراکه اطلاعات لازم این حوزه را ندارد اما سوال واضحی که خودنمایی میکند این است که در کشوری که هم زمینه حضور و هم عرصه فعالیت بانوان در مقولاتی چون هنر، علم و حتی ورزش به راحتی فراهم شده است، چرا در این خصوص تا این حد حاشیهسازی صورت میگیرد؟ وقتی بانوان میتوانند تئاتر ببینند، کنسرت بروند، در محیطهای آکادمیک فعال باشند و... چرا حضورشان در استادیوم، مساله بهعنوان دغدغه و اولویت اصلی مطرح میشود؟!
ماجرای فوتبال عصر پنجشنبه اما فرامتنی هم دارد که کمتر پیرامون آن بحث شده و آن نسبت برخی گروههای سیاسی با این ماجراست. این جریان همان جریانی است که موضوع حضور بانوان در استادیوم را آورده سیاسی و آن را پروژه خوبی برای روزهای انتخاباتی خود تلقی میکند؛ اما چرا نسبت این جریان با مساله حضور بانوان در ورزشگاه صادقانه نیست و ژستی ریاکارانه دارد؟ اردیبهشت ماه 85 بود که موضوع حضور زنان در ورزشگاهها سوژه داغ رسانهها شد، با این تفاوت که جریان سیاسی غیرهمسو با دولت وقت که به لحاظ خاستگاه سیاسی خود باید در موضع دفاع از این اقدام دولت میبود به مخالفت با آن برخاست.
واکنش روزنامه شرق روز پنجشنبه 7 اردیبهشت ماه 85 جالب بود. این روزنامه عکس و تیتر یک خود را به این موضوع اختصاص داد و در گزارشی با انعکاس نظرات مراجع، به انتقاد از این تصمیم دولت پرداخت. شرق در سرمقالهای با عنوان «وقتی کسی گرسنه است به او چیپس تعارف کنید»، نوشت: «یقینا رئیسجمهور میداند که ورزشگاه رفتن از جنس تفریح و سرگرمی است. وقتی کسی گرسنه است، نباید به او چیپس تعارف کرد.»
روزنامه آفتاب یزد نیز در همان روز در سرمقاله خود با عنوان یک دستور و چند اشکال نوشت: «بعضی ایرادهای شکلی بر این دستور میبینیم، یکی از این ایرادها، میزان اولویت این دستور است. بدون اغراق میتوان گفت کماهمیتترین خواسته اصلاحطلبان نیز در مقایسه با دستور اخیر رئیسجمهور، از اولویت بیشتری برخوردار بود و میتوان به قاطعیت ادعا کرد که دستور اخیر حتی دغدغه یک درصد جمعیت کشور نبوده است و از این جهت سرگرم ساختن جامعه به آن و مشغولسازی سیاستمداران و شخصیتهای ذینفوذ به آن به هیچوجه مصلحت نیست.»
آفتاب یزد در حالی تیتر «اعتراض مراجع تقلید به دستور احمدینژاد» را تیتر یک خود کرد که در کنار آن موضوعی از یک چهره سیاسی نزدیک به دولت وقت را کار کرده بود که در آن تاکید میشد: «نمیتوان با فتوای مراجع مانع حضور زنان در ورزشگاهها شد!» این روزنامه، چند روز بعد، با تیتر «دستور غیرشرعی احمدینژاد، شعری که در قافیه آن ماندهاند» خواستار برخورد تندتر با اقدام رئیس دولت وقت میشود.
حالا اما 14 سال از آن زمان گذشته و دست بر قضا حضور بانوان در ورزشگاه، با استقرار دولت همسو با رسانههای فوق، همزمان شده است. با این حال این رسانهها با تجاهل و تغافلی مضحک اینبار با شور و حال خاصی به استقبال این موضوع رفتهاند. چنین رویکرد متناقضی سبب شده تا موضع امروز این جریانهای سیاسی برای مخاطب غیرقابل باور و بیشتر یک طعمه گذاری سیاسی تلقی شود. نزدیکی به ایام انتخابات و دست خالی دولت در ارائه دستاوردهای اجرایی و در شرایطی که برجام حال و روز مساعدی ندارد و از آفتاب تابان آن خبری نیست، باعث شده تا این جریان های سیاسی چشم بسته به مواضع سابق خود، موج سواری سیاسی کنند. این واکنش ریاکارانه اما به اینجا ختم نمیشود و نکته قابل تامل ورود برخی روزنامههایی است که بودجه حاکمیتی دارند و ورودشان به مساله حضور بانوان در ورزشگاه، همسو با جریان یادشده فوق است. بهعنوان مثال روزنامهای که کنفرانس خبری میرحسین موسوی برای اعلام کاندیداتوری در انتخابات در محل این روزنامه برگزار شد، و پیشتر رویکرد سیاسی خود را نیز اثبات کرده است، همان رویکردی را در پیش گرفت که سایر رسانههای وابسته به یک گروه سیاسی خاص اتخاذ کردند؛ هر دو ماهیگیری سیاسی یکسانی کردند با این تفاوت که یکی برچسب جناح سیاسی خود را دارد و اغراض خود را هرچند غیرصادقانه دنبال میکند و دیگری از بودجه بیتالمال ارتزاق میکند. کاش لااقل با بودجه حاکمیت ماهیگیری سیاسی نکنیم!