به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، تونی هینز یکی از مهمترین کارگردانهای قصهگوی تلویزیونی در دنیاست. تا به حال کارگردانهای بسیار مهمی از سینما به تلویزیون آمدهاند و در آنجا سریال یا تلهفیلم ساختهاند؛ اما هینز شخصیتی است که از ابتدا کاملا تلویزیونی بهحساب میآید. سریال «شرلوک هلمز» و قسمتهای مهمی از سریال «آینه سیاه» مثل «یواساس.کالیستر» که جلوههای ویژه آن هم بسیار پرخرج بود، از جمله کارهای شاخص تونی هینز در تلویزیون هستند. «برگزیت» یک فیلم تلویزیونی به کارگردانی هینز است که در مدیوم و با کیفیت سینمایی تولید شده است. در این فیلم نقش اصلی را بندیکت کامبریج برعهده دارد که جزو مشهورترین هنرپیشههای انگلیسی است. البته هنرپیشههای انگلیسی عموما توسط بازی در فیلمهای هالیوودی مشهور شدهاند نه آثاری که در کشور خودشان تولید میشود.
در فیلم تلویزیونی برگزیت که به ماجرای خروج انگلستان از اتحادیه اروپا طی یک فرآیند رایگیری در سال ۲۰۱۶ میپردازد، هینز بار دیگر سراغ موضوع تکنولوژی و تاثیر آن بر زندگی انسانهای مدرن رفته است. این موضوع تقریبا تبدیل به امضای هینز در کارهای تلویزیونیاش شده؛ چنانکه پیش از این در سریال شرلوک هلمز، یک شخصیت محبوب و قدیمی داستانهای کلاسیک پلیسی، به دنیای تکنولوژی پا میگذاشت و البته در آینه سیاه، به نقد تاثیرات تکنولوژی بر ارتباطات انسانی پرداخته شده بود. حالا در فیلمی که بهوضوح موضوع آن سیاسی است، همچنان عامل اصلی اتفاقات، تاثیرات استفاده غلط از تکنولوژی بر زندگی انسانها نمایش داده میشود. برگزیت بهنحوی میگوید انگلیسیها هیچ درک درستی نسبت به نحوه استفاده از فناوری، برای تغییر شکل در سیاست و جامعه خود ندارند. اما حقیقت آن است که موضوع اصلیتر فیلم هینز، این مسائل نیست و چنین موضوعاتی در یک فیلم سرتاپا سیاسی مثل برگزیت، جنبه تزئینی دارند. موضوع اصلی کارزار دو طیف در جناح محافظهکار انگلستان است و این فیلم همراه با یکی از محافظهکاراننو، به نقد از زاویههای اطراف میپردازد. از اینجاست که مشخص میشود بخش عمدهای از نقد امثال تونی هینز به تکنولوژی، از محافظهکاری برمیخیزد نه مخالفت با سرمایهداری، هرچند کمپین برگزیت را هم در خارج کردن انسان مدرن از تنهایی برآمده از تکولوژی، موفق نمیدانند.
دومینیک کامینگز کیست؟
بهترین توصیف برای شخصیتی مثل دومینیک کامینگز چنانکه برای مخاطبان ایرانی قابل درک و آشنا باشد این است که او را یک انگلیسی تمامعیار بدانیم. او شبیه مشاوران دربار ملکه و سفرای کبیر بریتانیا در ممالک مستعمره یا کشورهای تحت نفوذ و غارت انگلستان است که منتها حالا شکلی نو و به اصطلاح «اسپورت» پیدا کرده است. همانقدر مرموز و پیچیده و البته بیرحم و همانقدر در لحظه مقتضی شکننده. او همان توصیفی است که اگر از غالب ایرانیها راجعبه سیاست انگلیسی پرسیده شود، ارائه خواهند داد. بازیگری که برای ایفای نقش او انتخاب شده، یعنی بندیکت کامبریج، با چشمهای عجیب و غیرصمیمیاش که لااقل برای مخاطبان شرقی و مثلا ایرانیها دافعه بالایی دارد، کسی است که حضورش میتواند از لحاظ بصری آنچه را درون کامینگز وجود دارد به سطح بیاورد و عینی کند. دومینیک کامینگز مرد شماره یک برگزیت است و بیراه نیست که نه کامرون، نه ترزا می و نه بوریس جانسون، بلکه او را بهعنوان نقش اول قصهای که روایتگر خروج انگلستان از اتحادیه اروپاست، انتخاب کردهاند. جیمز گراهام، فیلمنامهنویس این کار، ابتدا نخستین پیشنویس طرح اولیه را با محوریت دیوید کامرون، نخستوزیر انگلیس هنگام رایگیری برای برگزیت نوشته بود، اما پس از مدتی این ایده عوض شد و دومینیک کامینگز، مدیر کمپین رسمی گروه حمایتکننده از برگزیت، در محوریت ماجرا قرار گرفت. گراهام بعدها در مصاحبهاش با شبکه چهار انگلستان که این فیلم را تولید کرده است، گفت سناریو را براساس کتاب «جنگ تمامعیار: داستان کاملی از اینکه چگونه برگزیت سیاست را در بریتانیا غرق کرد»، به قلم سردبیر سیاسی ساندیتایمز، نوشته است. اینها نشان میدهد ایده اولیه برای ساخت چنین فیلمی، کاملا مبتنیبر نگاهی سیاسی بوده است نه اینکه جذابیت سینمایی یک چهره سیاسی، باعث تولید آن شده باشد.
با تماشای فیلم، این قضاوت، قطعیت بیشتری هم پیدا خواهد کرد. قهرمان این تلهفیلم دوساعته یا همان دومینیک کامینگز، رهبر کمپینی است که برای خروج انگلستان از اتحادیه اروپا به راه افتاد و درنهایت رفراندوم سال ۲۰۱۶ را با آرای ضعیف و شکنندهای برنده شد. گفته میشود او در این کمپین از «تکنیکهای پروپاگاندای شوروی» استفاده کرد و بر دو پیام تمرکز داشت: یکی اینکه خروج از اتحادیه اروپا ۳۵۰میلیون پوند عاید خدمات درمانی عمومی انگلیس میکند و دوم اینکه از تاثیرات ورود ترکیه به اتحادیه اروپا و مهاجرت به انگلیس جلوگیری خواهد کرد. البته در فیلمی که تونی هینز، کارگردانی کرده، اشارهای به استفاده کمپین برگزیت از «تکنیکهای پروپاگاندای شوروی» نمیشود. بوریس جانسون که امروز نخستوزیر انگلستان شده، در این کمپین، مطابق طراحیهای کامینگز، شخصا سوار اتوبوسی قرمزرنگ در میان طرفدارانش میشد که روی آن نوشته شده بود: «بریتانیا هر هفته ۳۵۰ میلیون پوند به اتحادیه اروپا میپردازد» به ماجرای این اتوبوس در فیلم برگزیت هم اشاره میشود. کامینگز و همکارانش در این کمپین با استفاده از دیگرهراسی و اسلامهراسی، عنوان میکردند اگر در اتحادیه اروپا بمانند و ترکیه هم به این اتحادیه بپیوندد، کشورشان با سیل مهاجران ترکتبار به انگلیس مواجه خواهد شد. بهعبارتی کامینگز را میشود مغز متفکر فاشیسم در انگلستان امروز دانست، هر چند فیلم، بهرغم انتقادش نسبت به طرح برگزیت، با کامینگز همدل است و رفتارهای او را خطاهایی از سر خیرخواهی و شاید هیجان نشان میدهد. بندیکت کامبریج برای بازی در این فیلم درخواست کرد از محل سکونت دومینیک کامینگز دیدن کند و کامینگز هم که گویا چندان از فیلمنامه بدش نیامده بود، با این درخواست موافقت کرد.
از لحاظ فنی
برگزیت، فیلم پردیالوگ و پرحرفی است که همین حالتش میتواند گاهی سرگیجهآور باشد. فیلمنامه دارای ابتکارات زیادی در روایت سادهترین صحنههاست. دراماتیزه کردن دنیای کسالتآور سیاست، آن هم سیاست محافظهکارانه انگلستان، با خلاقیتی حرفهای انجام شده است. البته این خلاقیت تماما فردی و متعلق به سناریست کار نیست و مقداری از آن به جا افتادن این سبک از کار در صنعت فیلمسازی انگلستان برمیگردد. به عبارتی آنها مکتب، قالب و چارچوب مشخصی برای ساخت این نوع فیلمها و سریالها دارند که هر نویسندهای موقع نگارش فیلمنامهاش داخل آنها قرار میگیرد. چند نقطه عطف داستانی در فیلم برگزیت، اگرچه بهلحاظ کارگردانی بهترین اجرا را داشتهاند، اما از لحاظ دراماتیک بسیار سست هستند. مثلا در سکانسی که میلیاردرهای حزب، نامه استعفای کامینگز را جلوی او میگذارند تا امضا کند، کامینگز با چپچپ نگاه کردن و اعتمادبهنفس بالا، کاری میکند که خود رئیس انجمن استعفا بدهد. پذیرفتن چنین چیزی از لحاظ منطقی بسیار مشکل است. فیلم برگزیت خالی از بازیهای تلویزیونی نیست و با اینکه هنرپیشهها به زبان انگلیسی صحبت میکنند، تفاوت همه چیز آن با فیلمهای آمریکایی کاملا مشخص است. البته مقداری از این حالت که ما ممکن است نام آن را تلویزیونی بگذاریم، جزء خصوصیات سینمای انگلستان است و در دل کار طوری مینشیند که چندان آزاردهنده نیست و بیشتر یک خصوصیت سبکی بهحساب میآید.
کدام واقعیت در «برگزیت» ثبت شد؟
در تیتراژ فیلم تصویری از چرچیل با حاشیه صوتی گوینده اخبار تلویزیون پخش میشود که در ائتلاف با سایر نیروهای متفقین، جنگ جهانی را به سرانجام رسانده است. این فیلم با نمایش چنین صحنههایی به روند شکلگیری و جاافتادن فرآیند جهانیشدن اشاره میکند و ریشه اصلی آن را اتفاقات پس از جنگ جهانی دوم میداند. سپس باز هم صدای یک گوینده خبر میآید. او میگوید «ژنرال دیگال با پیوستن به بازار جهانی مخالفت کرد.» مشخص است که در حال نگاهی گذرا به طی شدن این روند و شکلگیری اتحادیه اروپا هستیم. سپس تصویر و صدای مارگارت تاچر و بعد دیوید کامرون نمایش داده میشود.
کامینگز شخصیتی است که بهرغم خوی محافظهکارانهاش، با پیر و پاتالهای سیاست در انگلستان سر ناسازگاری دارد. او را نخبهستیز میدانند و این را در فیلم هم میشود دید. بخشی از معنای عبارت نخبگان، به اشراف و شخصیتها و نهادهای جاافتاده قدرت و بخش دیگر آن به افراد روشنفکر جامعه برمیگردد. در فیلم برگزیت به رویارویی کامینگز با اشراف و شخصیتها و نهادهای کهنه سیاسی بسیار پرداخته میشود، اما چیزی از رویارویی او با نخبگان فکری جامعه نمیبینیم. این جنبه از شخصیت اوست که اگرچه واقعیت دارد، اما نمایش آن میتوانست کامینگز را از چشم بیندازد. کامینگز در بخشهای مختلفی از فیلم روی گرفتار شدن جامعه بریتانیا در یک تفکر قراردادی بسیار تاکید میکند. او درس اول در روش تغییر مسیر تاریخ را از بین بردن دانش قراردادی عنوان میکند. در سکانسی از فیلم که آرون بنکر، اسپانسر حزب محافظهکار انگلستان، پس از جر و بحث با کامینگز و عدم توافق با او، در را پشت سرش میکوبد و میرود، دوست کامینگز به او میگوید: «پول زیادی از در بیرون رفت» و کامینگز پاسخ میدهد «یک محاسبه ریاضیوار از در بیرون رفت». کامینگز در بخش دیگری از صحبتهایش که میان اعضای تیم خود، بهعنوان طرح عملیات روانی بیان میشود، به «کمپین آمریکایی ۹۲» اشاره میکند که موفق بوده و قرار است کمپین برگزیت هم از آن درس بگیرد.
سال ۱۹۹۲ ایالات متحده، پنجاه و دومین دوره انتخابات چهارساله ریاستجمهوریاش را برگزار کرد و در سهشنبه، سوم نوامبر 1992، فرماندار دموکرات، بیل کلینتون از آرکانزاس، رئیسجمهور مستقر جمهوریخواه جورج دبلیو بوش، بازرگان مستقل راس پرووت از تگزاس و تعدادی از نامزدهای جزئی را شکست داد. جرج بوش پدر در دوره اول ریاستجمهوریاش جنگ خلیجفارس را با پیروزی به پایان رسانده بود، اما این نتوانست در آن دوره زمانی چیزی باشد که مردم آمریکا را به انتخاب مجددش ترغیب کند.
این داستان ادامه دارد
کامینگز در اوایل فیلم، وقتی از پنجره محل مدیریت کمپین به بیرون نگاه میکند، میگوید پدرش در دکل نفت کار میکرد. میلیونها سال موجوداتی با نالهها و زجر فراوان زیر زمین تبدیل به نفت شده بودند و پدر او تنها کاری که باید میکرد، پیدا کردن نقطه و شکافتن زمین بود. دومینیک کامینگز میگفت حالا او هم باید همین کار را کند. یعنی نالههای محذوفی که سالهای سال انباشت شده را بشنود و مطالبات را تحریک کند. مخالفت با مهاجران، مخالفت با جهانیشدن و دغدغههای مختلفی از این دست، چیزهایی بودند که او کشف کرد تا تحریکشان کند. اما وقتی این شعلهها تنوره گرفت، چنان دامنهای پیدا کرد که از کنترل خارج بود. این را کریگ الیور، مدیر کمپین رقیب برگزیت هم به کامینگز میگوید. نکته دیگر فیلم، نمایش جاسوسی کمپین برگزیت توسط فیسبوک، برای روانسنجی جامعه و بیدار کردن امیال طیفهای خفته و ساکت آن بود. این کار عملا یک نوع تقلب بهحساب میآمد. در پایان فیلم برگزیت، عبارت «این داستان ادامه دارد» نوشته میشود که به بیسرانجامی وضعیت سیاسی خروج از اتحادیه اروپا هم اشاره دارد و از طرفی احتمال ساخته شدن سریهای بعد این فیلم را همچنان زنده نگه داشته است.
ریچارد نیکسون، یکی از روسایجمهور اسبق آمریکا که در ۱۹۷۴ بهدلیل رسوایی واترگیت ناچار به استعفا شد، درباره شعار انتخاباتی بیل کلینتون و تاثیرات آن بر جامعه آمریکایی در کتابی به نام «در مسیر آزادی» توضیحات مفصلی داده است. او دلیل اصلی برد کلینتون را تحریک روحیه کاسبکاری تودههای جامعه آمریکا میداند و شعار تبلیغاتی کلینتون روی پوسترها را یادآوری میکند: «این اقتصاد است احمق!» یعنی عوض گوشدادن به توهمات حماسی و جهانگشایانه جمهوریخواهان، به این فکر کنید که کلینتون تمرکز اصلیاش را روی اقتصاد گذاشته است. منظور این فیلم از «کمپین آمریکایی ۹۲» همین است. برگزیت هم همین کار را کرد و دروغی با این عنوان که خروج از اتحادیه اروپا، هر هفته ۳۵۰ میلیون پوند به نفع انگلستان خواهد بود، بهعنوان یکی از شعارهای اصلی این کمپین قرار گرفت. اما شعار کانونی و بنیادین کمپین برگزیت، «بازپسگیری کنترل» است. از زبان دومینیک کامینگز در این فیلم بیان میشود «ما از هر زمان دیگری بیشتر آنلاین هستیم، ولی تنهاییمان بیشتر است» و اضطراب ناشی از این تنهایی، چیزی است که شهروندان انگلستان را بیشتر به بازپسگیری چیزی که آن را از دست دادهاند، ترغیب میکند. یعنی بازگشت به وضعیت پیشین، وضعیتی که در آن ناچار نباشد مطابق قواعد کل دنیا رفتار کرده و مطابق آن سبکی زندگی کنند که احساس امنیت روانی بیشتری را عایدشان خواهد کرد.
پی نوشت:
All Out War: The Full Story of How Brexit Sank Britain's Political Class