به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، این روزها اگر کسی به سایتهای دانلود فیلم از قبیل «دیبامووی»، «فیلم تو مووی»، «فردا دانلود»، «30نما» و موارد مشابه سر بزند، به مشکلی بر خواهد خورد که چند سال پیش، وقتی یک روز مثل همیشه به «تاینی موویز» سر میزد، با آن مواجه میشد. سایتهای دانلود فیلم نه آپدیت میشوند و نه دیگر لینکهای دانلودشان فعال است. نام این اتفاق دقیقا فیلترینگ نیست و مشکل با عبور از ویپیان یا همان فیلترشکن هم حل نمیشود؛ بلکه سرورهای داخلی این سایتها از دسترس خارج شدهاند. این اتفاق پیرو ابلاغیهای رخ داد که سهشنبه 9مهرماه 1398 از طرف جواد جاویدنیا، سرپرست امور فضای مجازی در دادستانی کل کشور، خطاب به «مدیران شرکتهای ارائهدهنده خدمات میزبانی اینترنت» صادر شد. جاویدنیا در آخرین ماههای ریاست آملیلاریجانی بر قوه قضائیه، جایگزین عبدالصمد خرمآبادی، در سمت سرپرست امور فضای مجازی دادستانی کل کشور شد و یکسال بعد از حضورش در این نهاد، پس از حاشیه کوچکی درخصوص ممنوعالخروجی مهناز افشار و البته پس از آن، تکذیب بخشی از صحبتهای منتسب به او، حالا در مهرماه سال 1398 با بحث تعطیلی سایتهای ارائهدهنده فیلم، نامش را برای اولینبار بهطور گسترده در کانون توجه رسانهها قرار داد. جواد جاویدنیا از جمله مدیرانی بود که در آخرین روزهای قاضیالقضات قبل، به معاونت فضای مجازی آمد؛ اما هم محمدجعفر منتظری، دادستان کل کشور در مراسم معارفه او بر لزوم پیگیری سیاستهای قبلی این نهاد تاکید کرد و هم خود جاویدنیا چند روز بعد، در گفتوگو با روابطعمومی دادستانی عنوان کرد سیاستهای پیشین را تغییر نخواهد داد و ادامه همان راه را پیش خواهد گرفت. جاویدنیا در همان روزهای اول، حمایت از نرمافزارهای ملی را یکی از برنامههای مهم خود اعلام کرده بود و حالا درحالیکه «ویاودی»های ایرانی از قبیل «نماوا» و «فیلیمو» نقش شکایتشان از سایتهای ارائهدهنده فیلم را در بسته شدن این سایتها بهطور شفاف گردن نمیگیرند، نه مردم و مخاطبان سینما چنین عدم ارتباطی را باور کردهاند، نه میشود تاکید جواد جاویدنیا بر «حمایت از نرمافزارهای ملی» را در اولین روزهای روی کار آمدنش از یاد برد.
قصه از کجا شروع شد؟
پس از اینکه تعدادی از سایتهای دانلود فیلم در ایران تعطیل شدند، مدیر دیبامووی در کانال تلگرام این سایت نوشت: «سرورهای دانلود به دستور ستاد فیلترینگ توقیف شد. مدیرعامل شاتلند و نماوا به ما قول داده بود[ند] که در صورت همکاری و قرار نگرفتن دوبلههاشون این قضیه تموم میشه و رضایت میدن. حتی پیامی که اون موقع رفت روی کانال، نوشته شده توسط اونا بود و ما فقط سر [و] تهشو اضافه کردیم. اما بعد از اون قضیه، شروع کردن به پروندهسازی برای سایتهای فیلم مثل دیبا و چندتا دیگه از همکاران. این پرونده ربطی به دوبله نداره و کلا میخوان که جمع کنیم. امروز علاوهبر دیبا چند سایت همکار دیگه هم سروراشون دان شده. بقیه همکاران عزیز هم خوشحال نباشن چون قضیه گسترده هست و از بالا (سایتهای پرمخاطبتر) شروع کردن دارن میرن پایین و هیچ سایت فیلم که آزاد فعالیت میکنه، چه رایگان چه vip، در امان نمیمونه؛ مگر اینکه سروراش خارج کشور باشه.»
اما نماوا چنین اتهامی را نپذیرفت و در حساب کاربری توئیترش نوشت: «خاموش شدن سرور تعدادی از سایتهای دانلود روز گذشته طبق دستور کتبی مقامات قضایی کشور روی داده و براساس این نامه باید گفت این مشکل تنها برای سایتهای فیلم رخ نداده، بلکه نامه دادستانی برای توقف ارائه خدمات به کلیه دامنههای فیلتر شده، ابلاغ شده است. شنیدهها حکایت از این دارد که از روز گذشته سرورهای بسیاری از سایتهای دانلود فیلم و موسیقی و... به مشکل خورده و این ادعا که شکایتی برای توقف فعالیت سایتهای فیلم مطرح شده، صحت ندارد. خاموشی سرورهای دیبامووی قطعا توسط شرکتی صورت گرفته که میزبانی این خدمات را برعهده داشته است. نماوا چندی پیش، بعد از تذکرهای بسیار درباره عدم درج فیلمهای دوبله شده توسط نماوا در دیبامووی، توانست با مذاکره با دوستان این مشکل را حل کند و پس از توافق یاد شده، نماوا به توافق پایبند بوده و هیچ نقشی در فرآیند دستور قضایی صادر شده از سوی دادستان ندارد.» از طرفی فیلیمو هم درپاسخ به سایتی به نام «ویجیاتو» این اتهام را رد کرد.
بخش دیگری از کاربران فضای مجازی انگشت اتهام را به سمت آذریجهرمی، وزیر ارتباطات گرفتند و او پاسخ داد: «ولله بسته شدن سایتهای دانلود فیلم به من مربوط نیست. دادستانی به ارائهدهندگان خدمات میزبانی وب دستور داده، این وسط من هیچ کارهام! فردا همه اینها سرورهاشون رو از ایران میبرند بیرون و راه میندازند، دوباره بازار مافیای فیلترشکن رونق میگیره، خیلی از کشورها با مشکل عدم رعایت کپیرایت مواجهند و شیوههای بهتری برای مدیریت این مشکل دارند.» البته وزیر ارتباطات عضو شورای فیلترینگ است، اما این نمیتوانست نقش داشتن او در عدم ارائه سرویس به سایتهای دانلود فیلم را کاملا ثابت کند. حتی میشود گفت محمدجواد آذریجهرمی هم میتواند مثل شرکتهای ارائهکننده اینترنت، از این اتفاق خشنود نباشد. تماشا یا دانلود سریالها و فیلمهای سینمایی و محتواهایی از این جنس، به سرعت حجم مصرفکننده را میبلعد و تا وقتی سرورهای این وبسایتها در ایران بود، برای وزارت ارتباطات هزینه ترافیک بینالمللی نداشت و کل درآمد آن در جیب این وزارتخانه و افاسپیها (سرویسهای ارائهدهنده بستر اینترنت) در ایران میرفت.
پای نتفلیکس هم به ماجرا بازشد
تا اینجای کار فیلیمو و نماوا و آذریجهرمی نقش داشتنشان در این قضیه را انکار کرده بودند، اما تصمیم یکباره دادستانی برای مخاطبان ایرانی سینما قابل توجیه نبود و آنها را به واکنش گسترده و طرح گلایه در فضای مجازی، زیر پیجهای نتفلیکس و برادران وارنر کشاند. نتفلیکس که روزی میخواست دامنه فعالیتش را به ایران هم گسترش دهد و موانع قانونی این اجازه را به او نداده بودند، به اتفاقاتی که رخ داده بود واکنش نشان داد و در صفحه اینستاگرامش نوشت: «ظاهرا، نماوا از من دزدی میکند... .»
نوشتهای که با تصویری از آنتمن (مرد مورچهای) همراه شده بود که از قضا کاراکترش بهعنوان یک دزد معرفی میشود. نتفلیکس برای شوخی با کپیرایت، نام انگلیسی «مرد مورچهای» را تغییر داده، بهگونهای که «مرد عمهای» معنی میداد.
اتفاقی که افتاد از لحاظ فرهنگی اصلا زیبا نبود و نتیجه خوبی نداشت. تعدادی از رسانههای ایرانی، فیلمهای آمریکایی را بدون پرداخت ریالی به شرکتهای سازنده یا کسب اجازه از آنها دوبله کرده بودند و بعد از سایتهای دیگری که این نسخههای دوبله را بدون اجازه بارگذاری میکردند، به قوه قضائیه شکایت کردند. طبیعی است که واکنش نتفلیکس این باشد و به شرکتهایی مثل نماوا بگوید «خودتان از من دزدی کردهاید» و بسته شدن سایتهای دانلود فیلم به این طرح شکایت مرتبط بود یا نبود، چیزی از تناقض اخلاقی در درون چنین طرح شکایتی کم نمیکرد. اما نتیجه سوء و ضدفرهنگی ماجرا آنجا بود که چنین اقداماتی نهایتا باعث شد مردم ایران از رسانهها و نهادهای داخلیشان به رسانهها و نهادهایی در ایالات متحده طرح گلایه کنند و معلوم نبود چنین طرحی که هیچکس بهطور رسمی نقش داشتنش را در آن گردن نمیگرفت و بهعبارتی اصلا طرح خوشنامی نبود، چطور میتوانست مخاطبان ایرانی را سمت استفاده از نرمافزارهای بومی سوق دهد؛ ضمن اینکه نه سایتهای تعطیلشده غیرایرانی بودند و نه محتوایی که در ویاودیها پخش میشد، ایرانی بود.
حالا که حذف کردید، تکلیف جایگزینش چیست؟
از طرف دیگر اگر انگیزه کسانی که اقدام به تعطیلی سایتهای دانلود فیلم کردند، جلوگیری از تماشای بدون سانسور فیلمها توسط مخاطبان ایرانی بود، باید به این توجه میکردند که نمیشود فیلمی سهساعته را در قالبی یک و نیم ساعته به مخاطب ایرانی عرضه کرد و توقع داشت که کنجکاوی این مخاطب، او را به سمت پیدا کردن نسخه اصلی کار هدایت نکند و راهی که آنها را به هدفشان میرساند این نبود. مسلم است که بدون قرار دادن آلترناتیوی برای هر کالای فرهنگی، نمیشود جلوی استفاده از آن را در جامعه گرفت و اتفاقی که اخیرا افتاد نشان داد فیلیمو و نماوا نهتنها آلترناتیوی برای شبکههای پخش فیلم و سریال آمریکایی مثل نتفلیکس و برادران وارنر نیستند، بلکه حمایت نسنجیده از آنها (اگر پای بهانه قرار دادن آنها برای اهدافی دیگر در میان نباشد)، باعث ایجاد یک جو منفی گسترده علیه آنها شد طوری که ریپورتهای کاربران در فضای مجازی باعث شده هر دو شرکت پیجهای مجازیشان را به صورت خصوصی دربیاورند.
شکی نیست که بخشی از مخاطبان ایرانی احتیاج به مصرف محصولات فرهنگی خارج از کشور درکنار محصولات داخلی دارند؛ همانطور که حتی مردم هند و آمریکا، فیلمهای غیرهندی و غیرآمریکایی میبینند و مردم روسیه و فرانسه، کتابهای غیرروسی و غیرفرانسوی هم میخوانند. اما اینکه تمام مردم ما یا بخش عمده آنها فقط محصولات یک کشور را مصرف کنند، نشانه خوبی نیست. اما مساله مبتلابه در جو امروز مخاطبان ایرانی سینما، بدون سپر بودن آنها در برابر شبکههای پخش فیلم و رسانههای تبلیغاتی آمریکاست؛ هیچکس به مخاطبان ایرانی هیچ آدرسی غیر از هالیوود نداده است و هالیوود هم از چنان قدرتی در توزیع فیلم و تبلیغات رسانهای برخوردار است که در چنین شرایطی میتواند تمام یک بازار را ببلعد.
سینمایی غیر از هالیوود هم هست
مخاطبان ایرانی در سالهای اخیر دچار وضعی شدهاند که سلیقه آنها را میشود تقلیدی از سلیقه مخاطبان آمریکایی دانست. در ایجاد این وضعیت، رسانههایی مثل فیلیمو و نماوا هم مقصرند. مشکل اصلی چند صحنه اروتیک یا تیراندازی در فیلمهای آمریکایی نبود که باید حذف میشدند، مشکل اصلیتر بلعیدهشدن بازار فرهنگی ایران توسط غولهای تولید و پخش فیلم در ایالات متحده است. شکی نیست که برخورد با این موضوع، یک ظرافت فنی هوشمندانه میطلبد و با بستن و محدودکردن عیان و آشکار، تنها اتفاقی که خواهد افتاد حریصتر شدن مخاطبان به کالاهای ممنوعه است. مثالی که در این نوع موضوعات مرتب میشود به سراغ آن رفت، پخش یک سری سریالهای کرهای مثل «جواهری در قصر» یا «افسانه جومونگ» از تلویزیون ایران است. مخاطبان ایرانی تا قبل از دوبله و پخش این مجموعهها حتی از اینکه در کره فیلم و سریال ساخته میشود هم چندان خبر نداشتند؛ چه رسد به اینکه استقبالی به این بزرگی از آن آثار کنند. این فقط کره نیست که چنین محصولاتی دارد و مخاطبان ایرانی از آنها بیخبر هستند. کشورهای بسیاری در دنیا هستند که محصولات فرهنگیشان از لحاظ کیفی بهطور جدی قابل رقابت با آثار آمریکایی است، اما از لحاظ پوشش رسانهای و شبکههای توزیع، قدرت غولهای آمریکایی را ندارند. روابط دیپلماتیک ایران با این کشورها هم مثل آمریکا قطع نیست و میتوان با آنها قراردادهای دوجانبهای بست که در ازای پخش فیلم و سریالهایشان در ایران، فیلمها و سریالهایی از ایران را در کشورشان پخش کنند. این درحالی است که ما در ازای پخش محصولات فرهنگی آمریکا در ایران، هیچگاه نمیتوانیم بخواهیم که آنها محصولات فرهنگی مورد تایید ما را در ایالات متحده توزیع کنند. بهعلاوه کمتر محتمل است کسی سراغ نسخههای بدون سانسور آثارغیرآمریکایی برود چون غیر از زبان انگلیسی، آشنایی با زبانهای مختلف دنیا آنقدرها در ایران رایج نیست.
در حال حاضر یک قدرت متمرکز و بزرگ در برابر فرهنگ ایران قرار دارد که همان سینمای آمریکاست و بهتر به نظر میرسد که بهجای مقابله مستقیم و فیزیکی با آن که باعث حریصتر شدن مخاطبان به محصولات آن کشور میشود، مخاطبان ایرانی را بین آثاری از نقاط مختلف دنیا تقسیم کنیم تا این قدرت متمرکز لااقل در داخل کشور ما منکسر شود. این اقدام میتواند منافع دیگری هم داشته باشد که روابط دوجانبه فرهنگی و فروش محصولات ایرانی در دیگر کشورها از آن جمله است. بهعلاوه شرکتهای نماوا و فیلیمو و امثال آنها هم میتوانستند بهجای دوبلهکردن فیلمها بدون پرداخت حق کپیرایت و متلک شنیدن از نتفلیکس، وارد قراردادهایی رسمی با شرکتهای تولیدکننده آثار شوند. فیلترینگ در ایران دو نمونه شاخص و عمده برای بررسی دارد. فیلترینگ یوتیوب و جایگزین شدن آپارات بهجای آن که نمونهای موفق بود و فیلترینگ تلگرام و عدم اقبال مخاطبان ایرانی نسبت به پیامرسانهای داخلی که نمونهای ناموفق بهحساب میآید و حداقل سالها مخاطبان ایرانی را نسبت به استفاده از تولیدات داخلی در این زمینه بدبین کرده است. اتفاقی که برای سایتهای دانلود فیلم در ایران افتاد، بدون شک شبیه به اتفاقی است که درباره تلگرام رخ داد. اگر صحبتها درخصوص قطعیت و عدم تغییر این حکم حقیقت داشته باشد، باید از همین امروز کار کسانی که دغدغهمند فرهنگ بومی هستند را بسیار سختتر از قبل دانست.
* خبرنگار : میلاد جلیلزاده روزنامهنگار