

طیفهای مختلف سیاسی باید بار دیگر خود را برای قرار گرفتن در معرض رای جامعه آماده کنند و همین موضوع تب حرفها، بحثها و نشستوبرخاستها را بالا برده است. یکی از وحدت میگوید و وعده میدهد چتر این وحدت همه را دربر میگیرد. آن یکی ائتلاف را نسخه تداوم حضور در قدرت اعلام کرده و دیگری ساز استقلال کوک میکند و همگی هم با همین نسخههای تکراری چشم به پیروزی در انتخابات اسفندماه دوختهاند؛ رویهای که اصلاحطلب و اصولگرا هم برنمیتابد و به عرف بازار سپهر سیاست تبدیل شده است.
در این رابطه محمدرضا باهنر مهمترین عامل پیروزی اصولگرایان و اصلاحطلبان در انتخابات را مساله «وحدت» ارزیابی میکند و میگوید ما در غیبت احزاب قدرتمند همیشه مشکل وحدت داریم و خیلی وقتها هم به آن میرسیم اما زود از دستش میدهیم و ناچاریم دوباره دو یا چهار سال بعد برای همان وحدتی که قبلا داشتیم، تلاش کنیم.
رفع اشکالات بماند برای بعد از وحدت
او در ادامه به مشکلات اصلاحطلبان و اصولگرایان برای وحدت اشاره میکند و با ذکر یک مثال توضیح میدهد: «در شهری که نیاز به دو نماینده داریم 20 نفر به اسم اصولگرا شروع به فعالیت میکنند و درنهایت هم که جریان اصولگرا به دو نفر رسید آن 18 نفر دیگر تا آخر کنار نمیروند و وقتی از انتخاب از سوی اصولگرایان ناامید شدند با برند مستقل یا هر چیز دیگری وارد انتخابات میشوند.»
باهنر البته رفع اشکالات در گفتمان، روشهای سیاستورزی، نوع مواجهه با بدنه اجتماعی و... را به زمانی ارجاع میدهد که این وحدت در جریان متبوعش ایجاد شده باشد و تصریح میکند: «بدون وحدت رفع این اشکالات اساسا نشدنی است و همه اصلاحات موردنظر در رویکردها، رویهها و مواضع در گرو همگرایی و رسیدن به لیستی واحد است.»
محمدرضا باهنر البته توضیح بیشتری دراینباره نمیدهد که گیریم وحدت مورد انتظار آنطور که خودش پیشبینی میکند شکل گرفت و لیست واحدی هم بیرون آمد، بعد از آن مردم چرا و بر چه اساسی باید به این لیست رای دهند؟ مگر چنین لیستی قرار است کار خاصی بکند که افکارعمومی میان آن و قبلیها تمایز ویژهای قائل شوند.
وحدت در اولویت است
حرفهای باهنر را البته دیگرانی هم با ادبیاتهای مختلف بر زبان راندهاند. سازوکار انتخاباتی این جریان که تا پیش از این با عنوان جمنا فعالیت میکرد، در مقطعی شاجا نامگذاری و به شورای ائتلاف نیروهای ارزشی انقلاب معروف شد؛ شورایی که حالا غلامرضا مصباحیمقدم میگوید در حال رایزنی با جامعه روحانیت است و مقرر شده همه احزاب شناسنامهدار اصولگرا را دربر بگیرد. مصباحیمقدم هم مهمترین ضرورت پیشروی نیروهای اصولگرا را به هم پیوستن آنها و تشکیل یک شورای ائتلاف حداکثری و فراگیر میداند.
چنین رویکردی منحصر به طیفهای سنتی اصولگرا که کارنامه انتخاباتیشان همواره با مکانیسمهای چند بهعلاوه چند گره خورده، نیست و الباقی را هم شامل میشود. همین چندماه پیش بود که آقاتهرانی، دبیرکل جبهه پایداری اعلام کرد تشکل متبوعش با بهرهگیری از تجارب گذشته برای انتخابات مجلس به الگویی جهت وحدت رسیده است؛ الگویی که به گفته او، سه محور همسوسازی گفتمانی و محتوایی در رسانهها، تهیه لیست انتخاباتی و پاسخ دهی روشن به مسائل و مشکلات جامعه را دربر میگیرد. از این اظهارات البته دو ماهی گذشته و هنوز اتفاق خاصی نیفتاده است؛ این یعنی فعلا قرار است در بر همان پاشنه سابق بچرخد.
سرگردانی دائمی
در آن سوی سپهر سیاست ایران، اصلاحطلبان هم حال و روز بهتری ندارند و آنها هم فعلا به بحثها پیرامون چگونگی مشارکت و وضعیت شورای عالی سیاستگذاری و چگونگی رسیدن به لیست واحد و اختلاف در ائتلاف و... مشغولند. بحثهایی که البته چیز جدیدی نیست و تا حد زیادی ریشه در تجربه لیست امید و کارنامه فراکسیون برآمده از آن را دارد. ایده مشارکت مشروط هم بهرغم گذشت زمان قابلتوجهی از طرح آن همچنان بلاتکلیف مانده است.
بهزاد نبوی درباره موضوع اول از دوستانش تقاضا میکند حضور در انتخابات را با رای مردم پیوند نزنند. یعنی وقتی احساس میکنند نیروهای این جریان رای نمیآورند، برای عدم شرکت در انتخابات به عذر و بهانه متوسل نشوند؛ چراکه این دو اساسا بههم ربطی ندارند و اصلاحطلبان چه رای بیاورند و چه نیاورند، شرکت در انتخابات لازم است. کرباسچی هم به دوستانش در سایر گروههای اصلاحطلب توصیه میکند بالاخره بعد از 40 سال سیاستورزی، تکلیف خود را مشخص کرده و بگویند در مهمترین صحنه سیاست کشور که انتخابات است، هستند یا نیستند؟ و تصریح میکند: «اینکه بخواهیم پیش از هر انتخاباتی تصمیم بگیریم که حضور داشته باشیم یا نداشته باشیم، «سرگردانی دائمی» است.»
تکرار دوگانه استقلال- ائتلاف
محمد سلامتی تشکیل احزاب قوی را زمینهساز پاسخگوکردن نمایندگان میداند و معتقد است در این صورت میتوان به قوت مجلس و هر نوع نهاد انتخابی دیگری امیدوار بود. تجویز او برای انتخابات اسفندماه هم همانی است که خیلی دیگر از همفکرانش میگویند. از نظر او، اصلاحطلبان در این انتخابات باید لیست خودشان را بدهند و متحدشدن با نیروهای میانهرو اصولگرا در شرایط کنونی برای آنها محوریت ندارد. کواکبیان هم به لیست مستقل و خالص معتقد است و میگوید اگر اصلاحطلبان بخواهند همانند دوره قبل رفتار کنند، در ادامه با مشکل مواجه میشوند. به گفته او، ممکن است در این انتخابات هم بتوان با مشارکت افراد و جریانات غیراصلاحطلب لیست بست، ولی تجربه میگوید این کار فایدهای ندارد و مثل انتخابات 94 پشیمانی به بار میآورد. اینها البته تنها مشتی نمونه خروار است و تعدد مواضعی از این دست در هر دو جریان آنقدری هست که ذکر تکتکشان از حوصله این گزارش خارج باشد؛ مواضعی که بهرغم تنوع حاملانشان، جملگی در یک نقطه مشترکند. تا اینجا همهچیز تکراری است و گروههای سیاسی تا این لحظه حرف و بنای جدیدی برای انتخابات پیشرو ندارند. همانطور که در سطور ابتدایی گفته شد، دعواها همچنان بر سر شکل کار است و فعلا محتوا جایی میان دغدغههای سیاسیون ندارد؛ محتوایی که اینبار انتظار میرود حرفهایی جدید و برنامههایی عملیاتی برای اجراسازی آنها را دربر گیرد.
دستان خالی از ایده
مساله افکارعمومی در شرایط کنونی وحدت یا کثرت فلان جریان و ائتلاف یا استقلال بهمان جریان نیست و اساسا جامعه به سمتوسویی رفته که تاثیر پارامترهای اینچنینی به حداقل ممکن رسیده و موضوعات دیگری اهمیت یافتهاند. مشارکت یا عدم مشارکت مردم در انتخابات اسفندماه 98 بیش از هرچیز دیگری ناظر به ایدههایی خواهد بود که گروههای سیاسی به آنها عرضه خواهند کرد؛ ایدههایی که بهصورت واقعی مشکلی از مشکلات آنها حل کند و به بیان دقیقتر، به بهبود وضعیت اقتصادی اقشار مختلف جامعه منجر شود.
گروههای سیاسی هنوز به این سوال پاسخ روشنی ندادهاند که وقتی منتخبان اصولگرا و اصلاحطلب مردم در سالهای گذشته تاثیر محسوسی در بهبود وضعیت معیشتیمردم نداشتهاند چرا باید بازهم با همان دستفرمان سابق به برند سیاسی آنها رای دهند و چشم بر دستان خالی از برنامه فرو ببندند.
لااقل عملکرد گروههای مختلف در ساختار اجرایی طی دورههای مختلف نشان میدهد نقاط اشتراک زیادی ازجمله در حوزههایی چون پولیشدن آموزش، وضعیت نظام بانکی، بهرهبرداری از معادن و نفت و سایر ثروتهای کشور، شفافیت حقوق و مزایای مدیران، سقف درآمد کارگران، سبک زندگی لاکچری برخی مسئولان و... در رویکردهای سیاسیون اصولگرا و اصلاحطلب وجود دارد و اتفاقا همین موضوع است که توجه افکارعمومی را به خود جلب کرده است.
دوگانههای واقعی بهجای دوگانههای جعلی
از اینرو مقتضی است حرف حساب گروههای سیاسی در انتخابات پیشرو متمرکز بر مواردی از این دست باشد تا گشت ارشاد و دیوارکشی در پیادهروها و جنگهراسی و... درجا زدن در دوگانههای جعلی نظیر جنگ - سازش، دیوارکشی ولنگاری، بنبست در درون و نگاه به بیرون و... گرهی از مشکلات جامعه باز نمیکند و فضای پیرامون آنها بیشتر به آدرسهای غلطی میماند که انحراف افکارعمومی از موضوعات اصلی جامعه را دنبال میکند.
عدم مدنظر قراردادن دوقطبیهای واقعی حرکت در مسیر مطالبات واقعی مردم و دوری نکردن از جوزدگی و در مقابل، دوقطبیسازی کاذب باعث خواهد شد پس از برگزاری انتخابات و تنها با گذشت مدت کوتاهی، همان حامیان فرد پیروز به منتقدان اصلی او تبدیل شوند و هم از رای خودشان سرخورده شوند و هم از شرکت در انتخابات.
به همین واسطه مردم خیلی وقت است که از دوگانه کاذب اصولگرایی و اصلاحطلبی عبور کردهاند و اگر معجزه دوگانههای جعلی و دوپینگهای سیاسی، فضای رقابت را گلآلود نکند، اینبار دیگر همان حرفهای تکراری سابق آنها را برای اقبال به گروههای سیاسی اقناع نخواهد کرد.
شفافیت، محملی مناسب برای رقابت
صورتمساله کاملا روشن است، اگر گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن وجود داشته باشد. امروز اگر بخشهای زیادی از جامعه در سوگ به گل نشستن هپکو و ماشینسازی تبریز و نیشکر هفتتپه و آذرآب و کشتوصنعت و... بهسر میبرد ریشه را درخصوصیسازیهای رانتی و فراتر از آن عدم شفافیت اقتصادی باید دید. بستری که راه را بر انواع و اقسام مفاسد اقتصادی باز گذاشته و مسدودسازی آن هم صرفا در گرو ایجاد شفافیت است. مقولهای که خیلیها با برند آن عکس یادگاری میگیرند اما نه بنایی بر عملیاتیکردن آن دارند و نه برنامهای.
گروههای سیاسی باید بهجای متوقف ماندن بر دعواهای فرمی، تکلیفشان را با مواردی از این دست مشخص کنند. باید جامعه را در جریان برنامههایشان برای حذف رانت و دلالی، تقویت تولید، تامین آزادیهای مشروع، نسبت با رویکرد مقاومت فعال و... قرار دهند و ایدههایشان را به مردم عرضه کنند، و الا صرف تاکید بر سر یک میز نشستن و توقف بر لیست مستقل یا ائتلافی داشتن، در نگاه افکارعمومی به سهمخواهی و زمینهسازی برای تقسیم کیک قدرت تعبیر میشود؛ برداشتی که دود آن شب انتخابات به چشم همه خواهد رفت.
پرویز سروری، فعال سیاسی اصولگرا:
مردم بهدنبال لیست کارآمد هستند
پرویز سروری، نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی است. او البته در چند دوره اخیر مجلس ازجمله اعضای مرکزی جریان اصولگرایان در تهیه لیست انتخاباتی استان تهران بوده و گفته میشود در انتخابات آتی مجلس نیز مسئولیت مستقیمی در تدوین لیست نهایی دارد. وقتی با او تماس گرفتیم تاکید کرد از جانب شورای ائتلاف حرفی برای گفتن ندارد و صرفا بهعنوان یک فعال سیاسی با ما به گفتوگو نشسته است. سروری در ابتدای این گفتوگو صرحتا ابراز کرد ساختار و فرم حضور در انتخابات برای گروههای سیاسی معجزه نمیکند و 7+8 و 5+6 صرفا ابزارهای این جریان برای رقابت هستند.
سروری با بیان اینکه مدلهای اصولگرایان برای حضور در انتخابات در برخی ادوار پاسخگو نبوده است، انتخابات دومین دوره شورای اسلامی شهر تهران، انتخابات مجالس هفتم و هشتم و انتخابات ریاستجمهوری نهم و دهم را نمونههایی از موفقیت ساختارهای نهایی این جریان در انتخابات دانست. وی با بیان اینکه برخی مواقع شرایط بر ساختار تحمیل میشود و ساختار را عملا ناکارآمد میکند، گفت: «این به آن معنا نیست که محتوای ساختار ناکارآمد است، بلکه گاهی عوامل بیرونی آن را ناکارآمد میکنند.»
نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی درباره انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم و شکست اصولگرایان توضیحاتی داد و گفت: «در دوره قبل وحدت که شرط لازم است تحقق یافت اما شرط کافی محقق نشد. این اتفاق به این معنا بود که وحدت نمیتواند همه نیازهای ما را برطرف کند، البته باید این را هم در نظر بگیریم که در سال 96 ما در مقابل رئیسجمهور مستقر رقابت کردیم؛ جایی که تجربه ادوار گذشته گویا بود که همیشه روسایجمهور مستقر ظرفیت رای بالفعلی دارند که میتواند خیلی تاثیرگذار باشد، از اینرو هم نتوانستیم توفیق لازم را کسب کنیم.»
او شکست اصولگرایان در انتخابات مجلس دهم را متفاوت از نوع رقابت و شکست در انتخابات ریاستجمهوری دانست و با بیان اینکه حداقل موفقیت اصولگرایان این بود که نگذاشتند مجلسی مانند مثل مجلس ششم متولد شود، تاکید کرد: «با وجود همه تلاشهای ما مجلس دهم نتوانست مجلس کارآمدی باشد، در آن فراکسیونهای غیرغالبی شکل گرفت و عملا مجلس را از کارآمدی انداخت.»
پرویز سروری با بیان اینکه شکست لیست اصولگرایان تهران در مجلس دهم به علت «عدم ارتباطگیری آنها با بدنه مردم» نبود، تاکید کرد: «لیست پیروز تهران هم دارای چنین ویژگی مثبتی نبود و دلایل دیگری باعث پیروزی اصلاحطلبان و شکست اصولگرایان شد.»
او در توضیح این عوامل، یک مورد را از دیگر موارد مهمتر توصیف کرد و ابراز داشت: «ایجاد دوقطبیهای کاذب که تحلیل غلطی را به جامعه منتقل میکردند باعث شد موجی در کشور ایجاد شود و لیست رقیب در انتخابات با سوارشدن روی آن موج به پیروزی برسد. برای مثال یکی از این دوقطبیها جنگ-صلح بود که رقیب توانست طوری به مردم القا کند که گویی او مبادی صلح است و رقیبش فراهمکننده زمینه جنگ. دوقطبی دیگری هم ایجاد کردند، دو قطبی کاذب مدافعان برجام- منتقدان برجام بود. یعنی از برجام چهرهای ساختند که حلال تمام مشکلات کشور است و کسانی که در مقابل آن قرار میگیرند کسانی هستند که میخواهند مشکلات جامعه حل نشود.»
وی در پاسخ به این سوال که چرا اصولگرایان نتوانستند این دوقطبیها را بشکنند، گفت: «اینکه نتوانستیم بر این دوقطبیها غلبه کنیم نکته درستی است که باید به آن بهعنوان یک آسیب نگاه کنیم. بالاخره باید جریان انقلاب بتواند دوقطبیهای اصلی را ایجاد کند و اجازه ندهد دوقطبیهای کاذب و حاشیهای جای دوقطبیهای اصلی را بگیرند.»
پرویز سروری در ادامه این گفتوگو با بیان اینکه «مردم از اصولگرا و اصلاحطلب حرف شنیدند و عمل ندیدند و حالا به دنبال کسی هستند که توان اجرایی بیشتری داشته باشد»، تحلیل درستی دانست و تاکید کرد: «مردم بهنوعی به کارآمدی امروز نگاه میکنند و منتظرند گروهی وارد انتخابات شده و رای بیاورد که قادر است مشکلات آنها را حل کند و شرایط برونرفت از وضعیت کنونی را به وجود بیاورد. من فکر میکنم مردم به شکل قاطع و جدی به این جمعبندی رسیدند وعدههایی که از سوی جریان اعتدال و اصلاحطلب اعلام شده، مسبب شرایط سخت امروز بوده و آنها باید جوابگو باشند و از طرفی اگر جریانی از انقلاب بتواند این کارآمدی را ارائه کند، میتواند در انتخابات آتی به پیروزی برسد.»
وی در پایان گفت: «به احتمال فراوان جبهه پایداری نیز به دیگر اصولگرایان خواهد پیوست.»
علی صوفی، فعال سیاسی اصلاحطلب:
جبهه فقر و غنا شکلگرفته و اصولگرایی- اصلاحطلبی دیگر برای مردم معنا ندارد
علی صوفی، فعال سیاسی اصلاحطلب و رئیس ستاد ائتلاف اصلاحطلبان در شهر تهران در انتخابات مجلس دهم بود. او در گفتوگو با «فرهیختگان» به لزوم فعالیت منسجم در انتخابات اشاره کرد و گفت: «در جریان انتخابات به اشکال مختلف میتوان حضور یافت. حضور بهصورت منفرد یا بهصورت متشکل. بالاخره اگر بخواهد انتخابات بهعنوان یک نهاد دموکراتیک و نهاد مهم دموکراسی سرنوشت مردم را تعیین کند، وجود یکسری نهادهای مدنی لازمه بروز این دموکراسی است که احزاب ازجمله این نهادها هستند، در کشور ما اما احزاب بزرگ و محوری شکل نگرفتند و وجود ندارند. احزاب کوچک و متکثر هستند و کلا در دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب تقسیمبندی میشوند. از اینرو اگر این احزاب درون خود بخواهند تکروی کرده و کاندیداهای منفرد معرفی کنند، تکثر کاندیداها و شکستن رای پیش میآید، لذا ارائه لیست واحد مهم است.»
وی با اشاره به مثالهایی در گذشته افزود: «شکستهای گذشته باعث شده احزاب تلاش کنند از تکثر کاندیداها جلوگیری کرده و برای اینکه بتوانند رقابت محکمی داشته باشند و مردم را از سرگردانی دربیاورند، باید یک حرکت جبههای را سامان دهند. این حرکت جبههای از انتخابات سال 92 میان اصلاحطلبان شکل گرفت و در آنسو اصولگرایان هم سعی کردند به وحدت برسند و از تکثر کاندیداها جلوگیری کنند، اما اصلاحطلبان در این رابطه موفقتر بودند.»
صوفی با اشاره به سازوکار پیشین اصلاحطلبان گفت: «در آن سال شورایی بهنام شورای مشورتی در کنار آقای خاتمی بود که توانست بهشدت از تکثر کاندیداها جلوگیری کند و حتی توانست بین دو کاندیدا، یک کاندیدا را انتخاب و به مردم معرفی کند ولو آن کاندیدا شاخصههای اصلاحطلبی نداشته باشد؛ اما تکلیف مردم را روشن کرد. در سال 94 در جریان انتخابات مجلس کانون جدیدی بهجای شورای مشورتی، متشکل از احزاب و اشخاص تاثیرگذار بهنام شورای عالی سیاستگذاری شکل گرفت و هنوز هم تنها مسیر تصمیمگیری اصلاحطلبان است، اگرچه تعداد بسیار اندکی از احزاب در آن بهدلیل انتقادهایی که به عملکرد دوره گذشته شورای عالی در جریان انتخابات شورای شهر و ریاستجمهوری دارند در جلسات شرکت نکنند.»
وی با بیان اینکه شورای عالی سیاستگذاری دو هدف اصلی دارد، گفت: «انسجامبخشی و اجماعسازی دو هدف اصلی شورای عالی در انتخابات آتی است. به این صورت که امروز شورای اصلاحطلبان استان و شوراهای اصلاحطلبان شهرستانها شکل گرفته و از پایین نامزدهای احتمالی را به بالا معرفی میکنند و بعد با تایید شورای عالی کشوری، لیست به کل کشور اعلام میشود.»
علی صوفی در بخش دیگری از این گفتوگو با بیان اینکه امروز جبههبندی جدیدی در ذهن مردم شکل گرفته است، تاکید کرد: «مساله اصلی مردم امروز مسائل اقتصادی و معیشتی است که همه جامعه آن را با پوست و گوشت و استخوان درک میکنند. مردم این مشکلات را در تکتک خانههای خود احساس میکنند و تلفشدن عمر جوانانشان را میبینند و همه اینها نشأتگرفته از همین مشکلات اقتصادی است. مردم امروز نمیتوانند زندگی خود را اداره کنند و بسیاری از زندگی آنها مختل شده است و این واقعیت بدون تردید وجود دارد. امروز هر کسی که درآمد مشروعی دارد این وضعیت را کاملا درک میکند و در کنار آن کسانی هستند که درآمدهای نامشروع کسب کردهاند و ثروتهای کلان اندوختهاند، ضمن اینکه فساد اقتصادی ایجاد میکنند و کل مملکت و حاکمیت را به فساد و نابودی میکشانند.»
وی افزود: «مردم امروز در این جبهه بهصورت نانوشته و ناخواسته متحد شدهاند و صفبندی فقر و غنا شکل گرفته است. جنگ فقر و غنا که حضرتامام(ره) فرمودند جنگ دائمی است، امروز به اشکال عریانی در کشور ما ظاهر شده است. امروز ملاک و معیار این است و دیگر جبهه اصلاحطلب و اصولگرا معنایی ندارد. امروز میتوان مصادیق مختلفی از صفبندی همین جریان فقر و غنا را در هر دو جریان دید. یعنی بین اصلاحطلبان هم افرادی هستند که در صف اغنیا هستند و افرادی هم در صف فقرا هستند. بین اصولگرایان هم همینطور است. بنابراین صفبندی جدید، صفبندی فقرا و اغنیاست و این در انتخابات آینده تعیینکننده است. اگر اصلاحطلبان یا اصولگرایان بخواهند به مردم بپیوندند تنها راهشان جلب اعتماد مردم با معرفی افراد پاکدست و برنامههای کارآمد برای اصلاح وضعیت اقتصادی است. اگر اینگونه بود مردم نگاه نمیکنند اصولگرا یا اصلاحطلب است و به آن کاندیدا رای میدهند.»
