
تفاوتهای فرهنگی و آموزشی موجب میشود فرزندان مهاجران با تضادهایی از قبیل زندگی با مهاجران سایر کشورها روبهرو شوند. از طرف دیگر فرزندان مهاجران از آنجا که نه در کشور مادر خود زندگی کردهاند و نه در جامعه مقصد بهعنوان یک هموطن شناخته میشوند، دچار بحران هویتی میشوند.
روی دیگر سکه مهاجرت

همین موضوع موجب شده تا همایشهای مختلفی با موضوع مهاجرت در دانشگاههای برتر کشور برگزار شود؛ همایشهایی که بیشتر آنها سعی دارند راههای رفتن، چگونگی گرفتن ویزا و... را به دانشجویان آموزش بدهند و فارغ از اینکه قرار است در آینده چه چیزی پیشروی دانشجویان قرار داشته باشد، آنها را برای رفتن آماده میکنند. روز گذشته نشستی با عنوان «نگاهی کلان و انتقادی به غرب امروز؛ تحصیل و مهاجرت» در دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد؛ مراسمی که سخنران آن سید علیرضا موسوی، دانشآموخته دکتری علوم سیاسی از دانشگاه فریدریش شیلر آلمان بود که بهعنوان کسی که خود در خارج از کشور زندگی کرده بود میتوانست اطلاعات بهتری را پیشروی دانشجویانی که تمایل به رفتن دارند، بگذارد. تمایل به شنیدن حرفهای کسی که خود در دانشگاههای خارج درس خوانده و به ایران بازگشته، باعث شد خود را به این نشست برسانم؛ نشستی که سعی میکرد از زاویه دیگری به موضوع مهاجرت نگاه کند. این بار برخلاف تمام صحبتهایی که در مورد مهاجرت و زیباییهای غرب، امکانات و... گفته میشد، به موضوعاتی مانند فرهنگ غرب، هضم شدن مهاجران در فرهنگ غرب یا طرد شدن آنها از جامعه، تاثیر آن در آینده زندگی آنها یعنی ازدواج، فرزندان و حتی نسلهای بعدی پرداخته شد.
یکی از موضوعات مهمی که زندگی مهاجران را در سالهای آینده تحت تاثیر قرار خواهد داد، تمایلات ضدمهاجرتی است که در سالهای اخیر هرساله و با افزایش مهاجرت به این کشورها افزایش یافته است. همین تمایلات باعث شده احزاب سیاسی تندرو از سیاستهای ضدمهاجرتی بگویند و همین موضوع میتواند نشاندهنده آیندهای مبهم برای افرادی باشد که قصد دارند کشورهای اروپایی را مقصد مهاجرت خود انتخاب کنند. خطر پیروزی این احزاب زمانی بیشتر به چشم میآید که ترامپ نیز با همین شعارها توانسته کرسی ریاستجمهوری آمریکا را کسب کند و همین موضوع میتواند در کشورهای غربی نیز رخ دهد. موسوی نیز تاکید داشت که این نوع نگرش تنها یک موضوع سیاسی نیست، بلکه این یک نوع مطالبه اجتماعی است که براساس تضادهای فرهنگی به وجودآمده در غرب هر روز بر طرفداران آن افزوده میشود.
بحث دیگری که موسوی به آن تاکید داشت، بحث نسلهای بعدی مهاجرانی بود که تصمیم میگیرند در کشور دیگری زندگی دوبارهای را شروع کنند. هرچند بهانه بسیاری از مهاجرتها تامین آینده فرزندان است، اما طبق آماری که موسوی از کشوری مانند اتریش ارائه داد، در نسل اول مهاجران میتوانند از امکاناتی مانند تحصیلات تکمیلی بیشتر استفاده کنند، اما این آمار برای نسل دوم از 20درصد برای نسل اول به 14.9 درصد میرسد. از طرفی دیگر تفاوتهای فرهنگی و آموزشی موجب میشود فرزندان مهاجران با تضادهایی از قبیل زندگی با مهاجران سایر کشورها روبهرو شوند. از طرف دیگر فرزندان مهاجران از آنجا که نه در کشور مادر خود زندگی کردهاند و نه در جامعه مقصد بهعنوان یک هموطن شناخته میشوند، دچار بحران هویتی میشوند.
طرح چنین موضوعاتی که معمولا از دید دانشجویان پنهان است و از طرف مشاوران مهاجرت نیز مسکوت میماند، روی دیگر سکه مهاجرتی است که هر از چند گاهی به خاطر منافع مالی و اقتصادی انجام میشود، اما فضای فرهنگی، اجتماعی، توهینهای گاه و بیگاه و درنهایت طردشدگی از اجتماع میتواند موازنه ماندن یا رفتن را به هم بزند.
* نویسنده : امین خلیق روزنامه نگار
