
برای بررسی ساختار قدرت در رژیم صهیونیستی و نحوه برگزاری انتخابات در فلسطیناشغالی با سلمان رضوی، کارشناس مسائل فلسطین به گفتوگو نشستیم. این گفتوگو البته چندهفته پیش از تحولات اخیر در منطقه انجام شده است.
جامعه صهیونیستی به سمت افراطگرایی میرود

برای ورود به بحث لازم است شناخت نسبی از ساختار سیاسی رژیم صهیونیستی داشته باشیم. دراینباره کمی توضیح بدهید.
رژیم صهیونیستی فاقد قانون اساسی است. در این رژیم «قوانین پایه» در حقیقت حکم قانون اساسی را دارد. قانون پایه مجموعهای از قوانین مصوب در مورد مسئولیتها، اختیارات و وظایف ساختارهای متعدد حکومتی است و نقشی همانند قانون اساسی دارد. تفاوت آن با قانونهای اساسی کشورهای دیگر این است که قوانین پایه درهای باز دارد و امکان دارد کِنسِت (پارلمان رژیم صهیونیستی) فردا مصوبهای تصویب کند که قانون پایه شود.
دلیل این مساله چیست؟
پس از تاسیس رژیم صهیونیستی در سال 1948، بین دینداران و سکولارها اختلاف بالا گرفت. مذهبیها میگفتند باید مبانی دینی از جمله تورات در ساختار حکومتی لحاظ شود ولی سکولارها اعتقادی به این نداشتند. همان زمان یکی از اعضای کنست پیشنهاد کرد که مرحله به مرحله این کار را انجام دهیم. او گفت در گام اول مثلا قانون دولت را تصویب کنیم؛ بعد قانون کنست و بعد بازرسی ریاستجمهوری و بعد زمانی که همه اینها تکمیل شد، پایان آن را ببندیم و بگوییم این قانون اساسی ماست.
با وجود این قوانین، انتخابات در این رژیم چگونه برگزار میشود؟
انتخابات رژیم صهیونیستی از احزاب شروع میشود. نظام حکومتی رژیم صهیونیستی «پارلمانی» است و این نهاد بیشترین نقش را در تغییر و تحولات این رژیم دارد. پارلمان نخستوزیر، رئیسجمهور و وزرا را مشخص میکند. باید بدانید نخستوزیر، معاونان و وزرایش همزمان عضو کنست نیز هستند، یعنی هم وزیر و هم نماینده هستند. قانون انتخاباتی کنست به این شکل است که ابتدا احزاب خودشان یک انتخابات داخلی برگزار میکنند و بر اساس آن انتخابات، نفراتشان برای شرکت در انتخابات کنست مشخص میشود. موعد برگزاری انتخابات سراسری پارلمان، احزاب اعلام جضور و در انتخابات ثبتنام میکنند. به این صورت که در انتخابات رایدهندگان به اشخاص رای نمیدهند، بلکه به احزاب رای میدهند. در این مدل انتخابات رایدهی منطقهای نیست و تنها میتوان به لیست رای داد. وقتی رایگیری تمام شد، کمیته انتخابات به شمارش آرا میپردازد. صهیونیستها یک حدنصاب برای ورود به پارلمان دارند، یعنی حزبی میتواند وارد پارلمان شود که 3.25درصد از آرا را بیاورد. البته قبلا 1.5درصد بود. این 3.25درصد از آرا معادل 4کرسی در کنست است. اگر کسی برای مثال 3درصد رای بیاورد و نتواند به حدنصاب ورود به پارلمان برسد، نمیتواند به کرسیای دست پیدا کند. پس 120 کرسی کنست میان احزاب دارای رای حدنصاب تقسیم خواهد شد. تعداد احزاب واردشده به کنست در انتخابات اخیر 11حزب بوده است، یعنی این تعداد حزب از چهارکرسی تا 35کرسی در اختیار گرفتهاند. سهحزب چهارکرسی، دوحزب پنجکرسی، دوحزب 6کرسی، دوحزب هشتکرسی و دوحزب نیز 35 کرسی به دست آوردهاند. اگر حزبی برای مثال 30درصد از آرا را به دست آورد، 36کرسی از کنست را در اختیار میگیرد. حالا این 36نفر را رایدهندگان به اسم انتخاب نمیکنند. حزب از میان افراد لیستش 36نفر را به کنست میفرستد. البته ترتیب این افراد به همراه سرلیستها از قبل معرفی شده است و طبق همان افراد را به پارلمان میبرند.
نحوه انتخاب نخستوزیر چگونه است؟
پس از پایان انتخابات، رئیسجمهور که البته بیشتر نقشش در رژیمصهیونیستی تشریفاتی است، بهطور معمول رهبر حزب اول و پیروز را مامور تشکیل کابینه میکند. البته در ابتدا روسا و افراد همهاحزاب با رئیسجمهور دیدار میکنند. رئیسجمهور از این طریق میتواند متوجه شود کدام حزب توانایی ایجاد ائتلاف و تشکیل دولت را دارد. در انتخابات اخیر، رئیسجمهور پس از رایزنیها، بنیامین نتانیاهو، رهبر حزب لیکود را برای تشکیل دولت مامور کرد. در حالی که بنی گانتز، رهبر ائتلاف آبی-سفید نیز 35رای آورده بود و آرای این دو گروه برابر بود. اما رئیسجمهور در رایزنیهایش به این نتیجه رسیده بود که عمده احزاب به سمت حزب لیکود متمایل هستند.
پس رئیسجمهور ائتلافها را نیز بررسی میکند؟
نه، آنها نیز حزب هستند. بنی گانتز قبل از انتخابات با حزب آینده به رهبری «لاپید» ائتلاف کرد و تحتعنوان این ائتلاف وارد انتخابات شد. احزاب این اختیار را دارند که چند حزب کنار همدیگر جمع شوند و اسم یک حزب یا ائتلاف را روی خود بگذارند. در انتخابات اخیر نتانیاهو مامور تشکیل کابینه شد. طبق قانون، مامور تشکیل کابینه 28روز (چهارهفته) فرصت دارد این کار را انجام دهد و با احزاب چانهزنی کند و پیشنهاد وزارتخانه و معاونان وزارتخانهها را بدهد تا آنها راضی به ائتلاف و ورود به کابینه شوند. احزاب نیز بسته به تعداد کرسیهایی که دارند، قدرت چانهزنی دارند. اگر رهبر حزب پیروز در مدت چهارهفته موفق به تشکیل دولت نشود، 14روز (دوهفته) دیگر به او فرصت میدهند. در مجموع در 42روز اگر مامور تشکیل کابینه موفق به تشکیل کابینه نشود، رئیسجمهور فرد دیگری را برای تشکیل کابینه معرفی میکند. سال 2008 «لیونی»، رهبر حزب «کادیما» بود. این حزب رای اول را در انتخابات آورده و رئیسجمهور او را برای تشکیل حکومت مامور کرده بود که در این راه موفق نبود، زیرا غیرراستیها تعدادشان کم بود. نفر بعدی رهبر حزب لیکود نتانیاهو معرفی شد و او توانست کابینه را تشکیل دهد، کسی که مامور تشکیل کابینه میشود باید نصف به اضافه یک از اعضای کنست را بهعنوان حامی پشت سر داشته باشد، یعنی 61کرسی از مجموع 120کرسی. در انتخابات اخیر نتانیاهو باید جز 35کرسی حزب خود حمایت 26کرسی دیگر را هم به دست آورد.
به دلیل ویژگیهای انتخابات و پارلمان در رژیم صهیونیستی، دولتها همیشه در این رژیم ائتلافی بودهاند. معمولا کشورهای دیگر با ساختار تقریبا مشابه حدنصابهایی دارند، برای مثال ترکیه حدنصاب 10درصد را برای ورود احزاب به مجلس داشت یا بریتانیا با قواعد خودش، که انتخابات در آن 2.5حزبی میشود. رژیم صهیونیستی حدنصاب 3.25را تعیین کرده، مشخص است با این حدنصاب تشتت روی میدهد. این حدنصاب به دلیل ویژگیهای خود رژیم صهیونیستی است؟
به ویژگی این رژیم هم برمیگردد که جامعه 72ملت است. هرکدام از احزاب این رژیم بازتابی از جامعه و ویژگیهای قومی، نژادی و دینی آن هستند. حزب «شاس» برای مذهبیهای شرقیتبار است؛ حزب «اسرائیل بیتنا» ی لیبرمن بیشتر حامیانش روس تباران هستند؛ ائتلاف «آبی-سفید» بنی گانتز و لاپید عمدتا مخالفان راستها و سکولاران هستند و عمده افرادی که به این ائتلاف رای دادند از تلآویو بودند، در حالی که لیکود در قدس رای بیشتری آورد که مذهبیها در آن حضور بیشتری دارند و راستگرا هستند، چون تشتت در جامعه زیاد است اینگونه عمل میشود. البته اینکه حدنصاب را به 3.25رساندند به دلیل این است که تعداد احزاب کمتر شده و تعداد ائتلافها از سوی دیگر بالاتر رفته است. شاید این اتفاق یکی از ایرادات ساختار رژیم صهیونیستی نیز هست که برای تشکیل کابینه چنین مشکلاتی دارند. ضمن آنکه تا حالا که نزدیک 20 کنست تشکیل شده و انتخابات اخیر بیستویکمین انتخابات بود، نزدیک دوبرابر تعداد کنستها، کابینه صهیونیستی داریم. کابینهها سریع فرومیپاشند و عمده این فروپاشیها هم در دو وقت است؛ یکی در زمان تشکیل کابینههاست که احزاب چانهزنی میکنند و امکان دارد به توافق نرسند و دیگری در زمان تصویب بودجه سالانه است که هر کدام از احزاب سهمخواهی میکنند که احتمال فروپاشی کابینه را بالاتر میبرد.
کشورهای زیادی دارای جامعه چند بخشی هستند. اما در رژیم صهیونیستی این مساله باعث بیثباتی دولتها شده است. این نشاندهنده بیثباتی جامعه در رژیم صهیونیستی نیست؟
بحث درگیری نیست. بحث تعدد مواضع و جریانات است. جریانات در آنجا بهگونهای هستند که اگر میتوانستند با یکدیگر کنار بیایند، حداقل در این دوره دولت را تشکیل میدادند. وقتی نتانیاهو نمیتواند دولت تشکیل دهد، یعنی شکافها در جناح راست به اندازهای است که نمیتوانند با یکدیگر توافق کنند. این احزاب نیز نمایندگان جامعه رژیم صهیونیستی هستند و بهگونهای ما میتوانیم اختلافات جامعه را هم به این وسیله ببینیم. اختلافات احزاب رژیم صهیونیستی درباره اوضاع داخلی و اجتماعی زیاد است.
تفکیک قوا در رژیم صهیونیستی به چه شکل است؟
بحث تفکیک قوا در رژیم صهیونیستی معنایی ندارد. تفکیک قوا یعنی تفکیک مسئولیتها بین قوه مجریه، مقننه و قضائیه. در آنجا تفکیکی بین قوه مجریه و مقننه نیست. همانطور که عرض کردم از درون همان 120نماینده کنست نخستوزیر و وزرا بیرون میآیند. نتانیاهو الان خودش همزمان با نخستوزیری عضو کنست است. نخستوزیر معاونانش و وزرا حدودا 40نفر هستند که با استثنائاتی تقریبا همگی همزمان عضو کنست نیز هستند.
برای درک بهتر موضوع و اختلافات در رژیم صهیونیستی شاید لازم باشد به ساختار احزاب در این رژیم اشاره شود. ویژگی احزاب رژیم صهیونیستی چیست؟
در رژیم صهیونیستی تکثر احزاب داریم. بحث یکی دو حزب نیست، بلکه چند ده حزب در انتخابات شرکت میکنند و به خاطر مساله حدنصاب بیش از 10حزب وارد کنست میشوند. نکته دیگر بحث تعدد قومیتها و رابطهشان با تعدد احزاب است، به صورتی که هر کدام از این احزاب نماینده یک گروه قومی، نژادی و مذهبی هستند. بحث دیگر ظهور و سقوط احزاب است. برای مثال حزبی مانند کادیما در دوره شارون، حزب اول میشود و نخستوزیری را در دست میگیرد ولی بعد از شارون، این حزب در سال 2008 با 29نماینده به رهبری «تزیپی لیونی»، حزب نخست انتخابات میشود ولی موفق به تشکیل دولت نمیشود. در حال حاضر این حزب حتی یک نماینده نیز ندارد. به همین آسانی چنین حزبی که دولت داشته و رای نخست بوده، محو میشود. نکته دیگر تشکیل ائتلافهای متعدد است. اینگونه نیست که هر حزبی تنها به میدان بیاید، در دوره اخیر حزب آقای لاپید با نام حزب «آینده» با بنی گانتز، رئیس اسبق ستاد مشترک ارتش توافق کردند که هرکدام در ائتلاف سهمی داشته باشند. البته سهرئیس ستاد بودند موشه یعلون، بنی گانتز و گابی اشکنازی. بهراحتی یک ائتلافی تشکیل میشود و البته بهراحتی نیز از بین میرود. حزبهای عربی یا فلسطینیهای سرزمینهای 1948 نیز بخشی از جمعیت رژیم صهیونیستی بهحساب میآیند و چیزی در حدود 1.8میلیون نفر جمعیت دارند که آنها نیز بخش قابل ملاحظهای در انتخابات مشارکت دارند اما به اندازه جمعیتشان در کنست نماینده ندارند. در حالی که 20درصد از جمعیت رژیم صهیونیستی را تشکیل میدهند کمتر از 10درصد از کرسیهای کنست را در اختیار دارند. 10درصد از کرسیهای کنست 12کرسی میشود درصورتی که در انتخابات اخیر احزاب عربی در دو ائتلاف یکی چهار و دیگری 6کرسی به دست آوردند.
در انتخابات اخیر چه کسانی مشارکت کردند و گرایش عمده آنها چه بود؟
انتخابات اخیرا، انتخابات بیستویکمین دوره کنست بود. حدود چهارمیلیون نفر در این انتخابات شرکت کردند. مشارکت 68درصدی بود و نتیجهای که به دست آمد اینگونه بود که از 120کرسی حزب لیکود 35کرسی، ائتلاف آبی سفید 35کرسی، حزب شاس هشتکرسی، یوتیجی هشتکرسی، حزب هداش تعال که حزبی عربی است 6کرسی، حزب کارگر 6کرسی، حزب اسرائیل بیتنا که همان حزب لیبرمن است پنجکرسی، حزب راست متحد پنجکرسی، حزب چپگرای میرتس چهارکرسی، حزب راستگرای کولانو چهارکرسی و رئام بلد که عرب هستند چهارکرسی به دست آوردند. در این لیست عمده احزاب کاهش رای داشتهاند. حزب لیکود از 30کرسی به 35کرسی رسید. حزب آینده آقای لاپید نیز از 11کرسی با ائتلاف به 35کرسی رسید و حزب شاس یککرسی داشت و حزب یوتیجی هم دوکرسی اضافه شد. نتیجهای که میشود گرفت این است که در مجموع 65کرسی راست و متمایل به راستها بودند؛ لیکود، شاس، یوتیجی، اسرائیل بیتنا، راست متحد و کولانو که مجموع کرسیهایشان شد 65 کرسی. مشکل نتانیاهو در ائتلاف راستها این بود که از این تعداد کرسی راستها پنجکرسی متعلق به لیبرمن است و به غیر از او 60کرسی میماند. اگر نتانیاهو بدون لیبرمن 61کرسی داشت، میتوانست کابینه را تشکیل دهد، یعنی با کمبود یک کرسی کابینه تشکیل نشد. دفعه قبل نیز اینگونه بود. ابتدا نتانیاهو مامور تشکیل کابینه شد، هرچند لیبرمن با او ائتلاف نکرد، نتانیاهو با 61کرسی کابینه را تشکیل داد. بعد از آن بود که لیبرمن وارد دولت شد و در اواخر دوره کنست دوباره از دولت نتانیاهو خارج شد. شرط لیبرمن در این دوره این بود که اول نتانیاهو وزارت دفاع را با اختیاراتی بیشتر به او بدهد. نکته دوم آن بود که قانون خدمت سربازی مذهبیها یا همان حریدیها نیز تصویب شود، در حالی که در همین ائتلاف نتانیاهو احزاب مذهبی مانند شاس و یوتیجی نیز حضور داشتند و شرطشان این بود که چنین قانونی بهضرر «حریدیها» تصویب نشود.
چه گروهی سربازی نمیرود؟
مذهبیها و خاخامها، لزوما این نیست که کسی اگر مذهبی به صورت عام باشد جزء اینها به شمار برود، بلکه مذهبی به صورت خاص و خاخامی.
تعدادشان به میزانی هست که سربازی رفتنشان به چشم بیاید، مثلا جمعیتی 10درصدی هستند که با رفتنشان به سربازی جمعیت ارتش بهطور قابل ملاحظهای افزایش یابد؟
درصد را شاید نشود گفت، ولی جمعیت قابلملاحظهای دارند. نکته مهم اینکه جمعیتشان در حال رشد است، پس مساله حائز اهمیت است. «رووین ریولین»، رئیسجمهور رژیم صهیونیستی حداقل دو دفعه طی کنفرانسهای سالیانه هرتزلیا اعلام کرد تهدیدی که در حال حاضر متوجه ماست به این صورت است که قبلا 75درصد از جامعه ما مولد بود، یعنی مذهبی به معنای خاص و اعراب در این 75درصد نبودند، ولی الان جمعیت اعراب و مذهبیها به 50درصد رسیده و این یعنی جمعیت مولد که در اقتصاد و ارتش فعال است از 75درصد به 50درصد رسیده است. پس این یک خطر جدی علیه رژیم صهیونیستی است، زیرا این جمعیتها در حال رشد هستند. در مجموع مذهبیها و قشر خاخامی در حال رشدند.
حریدیها حقوق اجتماعی خاص دیگری نیز دارند؟
در تصویب بودجه سالیانه هرکدام از احزاب با توجه به منشأ اجتماعیشان مطالباتی دارند. منشأ اجتماعی مذهبیها احزاب مذهبی هستند؛ خاخامها، ارتدوکسها و... . طبیعتا بخشی از مطالباتشان مسائل مالی است که خود را در تصویب بودجه نشان میدهد. اینها میگویند به فلان موسسه خاخامی فلان مقدار بودجه تخصیص دهید.
با وجود این شکافها، بنیامین نتانیاهو موفق نشد کابینه تشکیل دهد. این وضعیت قطعا تبعاتی برای این رژیم دارد. پیامدهای تشکیل نشدن کابینه چیست؟
نخستوزیری نتانیاهو تا سپتامبر آینده ادامه پیدا میکند. بهطور معمول وقتی کابینه جدید تشکیل نشده است، کابینه قبلی به کارش ادامه میدهد. الان نتانیاهو هم نخستوزیر و هم وزیر دفاع است و وزیر دادگستری را نیز عوض کرده است. در اینجا باید به بخشی از مشکلات انتخابات اخیر در این رژیم اشاره کنم؛ نکته اول در این انتخابات، آشکار شدن یکسری نقایص ساختاری حکومت صهیونیستهاست، مثال این مساله ائتلافهای لرزانی است که باعث شده کمتر دولتی چهارسال عمر کند. اشتغال همزمان نمایندگان در دولت، سهمخواهی احزاب در زمان تشکیل کابینه و تصویب بودجه و عدم بازی دادن به نمایندگان عرب از دیگر مسائل است؛ یعنی چه راستها بر سر کار بیایند و چه چپها، اعراب در کابینه به بازی گرفته نمیشوند. نکته دوم اینکه انتخابات نشان داد ساختار موجود در چنین مواردی به بن بست میرسد و توانایی اداره حکومت را ندارد. نکته سوم که احتمالا بهضرر نتانیاهو تمام خواهد شد این است که در انتخابات بعدی حزب نتانیاهو اندکی افت خواهد داشت، زیرا اگر در این دوره او 35کرسی به دست آورد روسیه با دادن جسد زوخاری بومل که در سوریه کشته شده بود به او کمک کرد. رای نتانیاهو با تروریستی اعلام کردن سپاه، به رسمیت شناختن الحاق جولان به رژیم صهیونیستی و... بالا رفت. البته یکسری دیگر از عوامل نیز دخیل بود. بعید است این امتیازات در دوره بعدی انتخابات او را همراهی کند. در اینجا شاید لیبرمن هم به صورت یک قهرمان پدیدار شود، گویا او بوده که نگذاشته است کابینه تشکیل شود. همچنین ائتلاف آبی- سفید بنی گانتز نیز که امتحانی پس نداد هنوز یک گزینه سفید و رایآور است. نکته چهارم تاخیر در اعلام معامله قرن است. نکته پنجم خارج شدن ائتلاف راستها از جهتگیریهای ایدئولوژیک به سمت جاهطلبیهای فردی است. بهرغم اینکه در جناح راست افرادی مانند لیبرمن، نتانیاهو و دیگرانی که در تشکیل کابینه نقش داشتند، با کمی کوتاه آمدن میتوانستند دولت را به نفع جناح راست تشکیل بدهند ولی خودخواهی آنها باعث شد نتوانند به تشکیل دولت برسند. آنها به سمت انتخاباتی رفتند که معلوم نیست نتایجش برای آنها بهتر خواهد شد یا بدتر. نکته ششم احتمال تقویت و خیزش اعراب 1948 وجود دارد. در انتخابات کنست قبلی اعراب 13نماینده داشتند که البته با یک ائتلاف یکپارچه شرکت کردند. در آن دوره علیه این ائتلاف شکایتهایی شد که سبب شد این افراد نتوانند یکپارچه وارد شوند، درنتیجه به دو بخش تقسیم شدند که چهار و 6رای آوردند. احتمال دارد این گروه با تلنگری که خورد و 13 کرسیاش به 10کرسی تنزل پیدا کرد، دوباره با اتحاد همان 13کرسی را به دست آورد که بهضرر نتانیاهو خواهد بود. نکته هفتم شکست در کابینه که متشکل از احزاب است به معنای شکاف در راس و طبیعتا شکافی در جامعه است.
نتانیاهو در این دوره باید از ۱۲۰ کرسی 61کرسی به دست بیاورد تا دولت تشکیل شود. در انتخابات اخیر راستها 65کرسی به دست آوردند ولی نتوانستند دولت تشکیل دهند. اگر آرای دو گروه مختلف به یکدیگر نزدیک شود، ۶۰، ۶۰ شوند تکلیف تشکیل دولت چه میشود؟
اینگونه هم نیست که ائتلاف با طرف مقابل، خط قرمز باشد و هیچوقت با یکدیگر کنار نیایند. در دهه 90 دولتهایی ائتلافی تشکیل شدهاند که دو حزب چپ کارگر و راست لیکود آرای عمده را آوردند و با یکدیگر توافق کردند دوسال نخستوزیر از حزب کارگر باشد و دوسال از حزب لیکود و اینگونه دولت را پیش بردند.
اینکه آقای نتانیاهو 10 سال نخستوزیر بوده است، احتمال دارد حرکت رادیکالی برای سقوط او از سوی هم حزبیها و احزاب دیگر شکل بگیرد؟
طیف مقابل را شما باید در جامعه ببینید نه در راس. نتانیاهو از نظر طول زمان زمامداری هماکنون نفر اول در تاریخ رژیم صهیونیستی است. جامعه رژیم صهیونیستی الان به سمت افراطگرایی و راستها متمایل است.
بر چه اساسی این را میگویید؟
آرا مشخص است، وقتی از 110کرسی یهودیها 65کرسی نصیب راستها میشود، یعنی عمدتا به سمت راستها متمایلند. اصل قضیه در جامعه است وگرنه در راس احزاب نمیتوانند کاری کنند که تحولات داخلی یک حزب یا دولت یکباره دچار تغییرات زیادی شود. آنها نیز باید مطالبات جامعه را در نظر بگیرند و از آن طریق تغییرات را ایجاد کنند.
جایگزینی برای نتانیاهو در حزب لیکود یا جریان راست وجود دارد؟ اینکه به دلیل مدت بالای نخستوزیری او، در داخل حزب علیه او اقدامی شود؟
بله، طبیعی است. الان از «جدعون سعار» یکی از اعضای لیکود بهعنوان یکی از رقبای مخالف نتانیاهو یاد میشود، یا اسرائیل کاتص، سرپرست وزارتخارجه رقیب اوست. اینگونه نیست که کسی نباشد، ولی نتانیاهو توانسته خود را جا بیندازد و سیطرهای ایجاد کند.
راستگرایی در آمریکا به دلیل مسائل اقتصادی و مهاجرت افزایش یافته است، در اروپا نیز دلیل قدرت گرفتن راستگرایی و راستهای افراطی بحران سوریه و مهاجرتهایی بود که صورت گرفت. رشد راستگرایی افراطی در رژیم صهیونیستی به دلیل مسائل اقتصادی است یا آنها نیز با بحران مهاجرت از آفریقا مواجهند یا اینکه از آمریکا و اروپا تاثیر پذیرفته است؟
بهنظر بنده دو دلیل دارد که یکی از آنها به داخل رژیم صهیونیستی و یکی دیگر به خارج برمیگردد. بحث داخلی، افزایش جمعیت مذهبیهاست. کلا مذهبیها به این دلیل که زاد و ولدشان دو تا سه برابر سکولارهاست، جمعیتشان در حال افزایش است و این افزایش تعداد به معنای افزایش تاثیرگذاری در ساختارهای حکومتی است و احزاب متمایل به آنها در حال قدرت گرفتن هستند و بهتبع آن راستگرایی نیز افزایش مییابد. بحث خارجی به فلسطین، ایران، لبنان و... بازمیگردد که باعث شدهاند رژیمصهیونیستی خود را محاصرهشده ببیند. حماس در جنوب، حزبالله در شمال و سوریه و ایران در منطقه در مواجهه با او هستند. این مساله باعث شده صهیونیستها تنها راه نجات را مقابله سخت و درگیری بدانند. این مساله دوم نتیجه تحولات منطقهای است. این دو مساله را باید دلیل افزایش میل به راستها دانست، اگر زمان روی کار آمدن نتانیاهو را ملاک قرار بدهیم میشود گفت یک دهه راستگرایان حاکم هستند. گرچه قبلا هم کادیما قدرت را در دست داشت که از دل لیکود آمده بود. شارون رهبر حزب لیکود بود و زمانی که از این حزب خارج شد 18نماینده از 40نماینده حزب لیکود را بیرون آورد و حزب کادیما را تشکیل داد و یکی دو نفر مثل شیمون پرز از حزب کارگر به او پیوستند. عمده کادیماییها از لیکود بودند اگر بخواهیم زمان حکومت آنان را نیز اضافه کنیم تقریبا میشود گفت شارون از سال 2001 آمد و دودهه است که راستگرایان قدرت را در دست دارند. قبل از آن نیز دوسالی ایهود باراک از چپها بر سرکار بود و قبل از او نیز نتانیاهو قدرت را در دست داشت.
