به بهانه برگزاری نوزدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی سراغ ظرفیت هنر نمایش در شهرهایی غیر از تهران رفتیممدتی است که حضور سلبریتیها در تئاتر، باعث محدودشدن هنر نمایش در شهر تهران شده است و تئاتر تهران نسبت به دیگر نقاط ایران بیشتر دیده میشود. اما همچنان برخلاف سینما که دیگر کاملا معطوف به تهران شده، هنوز جرقهها و درخششهایی در تئاتر شهرستان دیده میشود.
تئاتر تهران با تئاتر ایران؟
تئاتربرای سلبریتی یا تئاتر برای ایران؟
مدتی است که حضور سلبریتیها در تئاتر، باعث محدودشدن هنر نمایش در شهر تهران شده است و تئاتر تهران نسبت به دیگر نقاط ایران بیشتر دیده میشود. اما همچنان برخلاف سینما که دیگر کاملا معطوف به تهران شده، هنوز جرقهها و درخششهایی در تئاتر شهرستان دیده میشود و اگر از چهرههای بزرگ و سرشناس تئاتر ایران گذر کنیم، شاهد این خواهیم بود که در جشنوارههای تئاتر سراسری، وزن شهرستانها نسبت به تئاتر تهران، باتوجه به جمعیت بالا و تمرکز بیشتر امکانات در این شهر از آنچه انتظار میرود، بیشتر و حتی گاهی خیرهکننده است. نمود بارز چنین درخششهایی را میتوان در جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی مشاهده کرد.
تبریز، دروازه ورود تئاتر به ایران
با توجه به بررسیهای دقیق و جامع میتوان گفت تئاتر شهرستانها نیز با یکدیگر برابر نیستند و برخی از شهرها در عرصه تئاتر پیشرفت چشمگیرتری نسبت به دیگر شهرها داشتهاند. قدیمیترین نقطه ایران که هنر مادر یعنی تئاتر را در دل خود داشته است، شهر تبریز بوده اما تاسفبارترین قسمت، حضور کمرنگ اهالی تئاتر تبریز در جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی است. تبریز دروازه ورود هنر تئاتر به شکل مدرن در ایران بود، ولی امروزه بهدلیل تاکید بیش از حد بر هویت قومی، حضور کمرنگی در عرصه تئاتر دارد. البته نکته قابل توجه در این بخش حضور اهالی تئاتر بوشهر است که حضور پررنگ و پرتلاشی در جشنوارهها و اجراهای عمومی صحنهای دارند.
و اما نوزدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی
نوزدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی به دبیری داوود فتحعلیبیگی و با استقبال علاقهمندان و اهالی تئاتر از 19 تا 26 مردادماه در دو شهر کاشان و تهران برگزار شد. هویتهای ایرانی و اسلامی با یکدیگر پیوندهایی دارند، اما این عنوان آیینی و سنتی آنقدر کلی است که میتوان تفاوتهای بسیاری میان آثاری که در جشنواره مشاهده میشود، دید و حتی کوچکترین المانهای آیینی و سنتی در آثار ارائه شده، میتوانند مجوز ورود آثار به این رقابت باشند. این مساله باعث شده که بعضی از نمایشها چندان مختص به این جشنواره نباشند و دیگر جشنوارهها با موضوعات دیگر را نیز دربربگیرند. اما این آثار با توجه به پایه و اساس جشنواره که باید با محوریت آیین و سنت باشند، علاوهبر پرداختن به اصل جشنواره، به مسائل و دغدغههای روز افکار عمومی نیز توجه کردهاند و با تکیه بر آیین و سنت به نقد فسادهای اقتصادی و اخلاقی و افشای حقایق و نقد سرمایهداری و برخی دیگر از معضلات روز جامعه میپردازند.
از آنجا که اقتباس از کارهای خارجی در جشنواره آیینی و سنتی ممکن نیست و اقتباس از رمانها و آثار داخلی نیز محدود است، میتوان در جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی، عیار نمایشنامهنویسی و دراماتورژی در ایران امروز را سنجید. در نگاه کلی به جشنواره مشخص میشود که امیدهایی به نمایشنامهنویسی در ایران وجود دارد، اما نیاز به تلاش و حمایتهای گستردهتری است و این نکته را یادآور میشود که توجه به شهرستانها و بهطور کل نقاط دور از پایتخت، میتواند افقهای روشنتری را برای پرورش استعدادهای فراوان و پیشرفت نمایشنامهنویسی به ما بدهد.
تعزیه، سنت قدیمی اجداد ایرانیان
تعزیه هنوز هم یکی از پایههای ثابت و پررنگ رویدادی به نام جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی است. اما میتوان گفت تعزیههای ما نهتنها پیشرفتی نداشته، بلکه در بازگشت به سنتهای اصیل خود نیز ضعیف عمل کرده است. ما نمیتوانیم برای بهروزکردن و گسترشدادن هنر تعزیه از هنرهای غربی وام بگیریم، چراکه بهمحض برهمزدن این ترکیب ایرانی-اسلامی، این هنر دیگر نام تعزیه را به خود نمیگیرد لذا نیاز به تمرکز و دقت بسیاری برای پرورش این هنر اصیل وجود دارد. این عدم موفقیت در بازگشت به سنتهای اصیل ایرانی-اسلامی، در جشنواره آیینیسنتی امسال هم نمود واضحی پیدا کرد؛ بهطور مثال در شب عید قربان در محوطه تئاتر شهر، مخاطبان شاهد یک اجرای خیابانی با موضوع عاشورا بودند، درحالیکه تعزیهخوانی قدیم ایران محدود به داستان کربلا نبوده و به قصه پیامبران هم میپرداخته است. اصطلاح انبیاخوانی و اشقیاخوانی از همینجا باب شده و یکی از نمایشهای جذاب آن، قصه عید قربان است که داستان حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) را به نمایش میگذاشت. ما در جشنواره آیینیسنتی و در عید قربان نتوانستیم این سنت قدیمی را زنده کنیم. نکته غمبارتر اینجاست که ما درحالحاضر، باقیمانده هنر تعزیه که مربوط به مکتبخانه عاشورا میشود را هم با کیفیتی بسیار پایینتر از اجدادمان در صحنه اجرا میکنیم. با توجه به اینکه با نزدیکشدن به ایام محرم، دوباره شاهده این تعزیهخوانیها خواهیم بود، این بحث برای سیاستگذاران فرهنگی کشور و هنرمندان، مخصوصا علاقهمندان به هنر اصیل تئاتر، بسیار جای تأمل و تدبر دارد.
کیوان نخعی، کارگردان نمایش «بازینامه نوروز»:
با تئاتر ایرانی، ایران را به جهان معرفیکنیم

سوژه برصحنه رفتن نمایش «بازینامه نوروز» چطور در ذهن شما شکل گرفت؟ دغدغه اصلی اثر بر چه اساسی آغاز شد؟
پرداختن به چالشها و دغدغههای زنانی که بیسرپرست هستند و حامیای در زندگی ندارند، سوژهای بود که مدتها ذهنم را به چالش کشیده بود و من با توجه به دغدغهها و اهداف اصلی ذهنم، اثر «بازینامه نوروز» را با یک بازیگر زن و در قالب گونههای نمایش آیینی و سنتی و مطابق با الگوریتمهای ذهنم بر صحنه بردم تا به چالشها و دغدغههایش بپردازم.
بیان معضلات و دغدغههای جامعه حال حاضر در نمایشهای آیینی و سنتی تا چه اندازه به تاثیرگذاری و اهمیت آن اضافه میکند؟
اساسا نمایش تختحوضی و سیاهبازی نگاهی انتقادی به مسائل روز جامعه دارد و تمام نمایشهای تختحوضی از دغدغهها و مسائل درگیر افکار عمومی به شکل انتقادی صحبت میکند. نمایش «بازینامه نوروز» درباره دختری تنهاست که در جامعه بهتنهایی و بیهیچ حمایتی زندگی میکند. فهیمه، «بازیگر نقش اصلی» نماد زنی در جامعه است که بهسبب معضلات و چالشهایی همچون بیخانمانی، اعتیاد پدر و مادر، خیانت و طلاق، مجبور به ایفای نقشهایی بهغیر از نقش واقعی خود میشود. فهیمه بنابر این چالشها و مشکلات زندگی مجبور به ایفای نقش یک مرد در جامعه است تا در امان باشد، اما بازهم در این هویت هیچ امنیتی در کار نیست و بازهم در این راه نقشهای دیگری را بازی میکند و با تعویض هویتها به این نتیجه میرسد مشکلاتش تا جایی ادامه دارد که او را وادار کند تا به خود واقعیاش بازگردد، اما اینبار با کسی که حامی او باشد نه کسی که او را در جامعه خرد و له کند.
اثر «بازینامه نوروز» از کدامیک از بخشهای جشنواره آیینی و سنتی الهام گرفته است؟
نمایشهای آیینی و سنتی بخشهای مختلفی همچون؛ نقالی، خیمهشببازی، تختحوضی و تعزیه را شامل میشود. اهالی تئاتر همچون بسیاری از نمایشنامهنویسان و کارگردانان ما نباید خود را تنها به یکی از گونههای نمایش آیینی و سنتی محدود کنند، بلکه میتوان در یک درام از شیوهها و تکنیکهای نمایش آیینی و سنتی استفاده کرد. من هم در نمایش «بازینامه نوروز» تکنیکهایی از نمایشهای آیینی و سنتی را وام گرفتم و در اثر پیاده کرده و سعی کردم که این اثر یک اثر موزهای و تنها مختص به یکی از بخشهای جشنواره نباشد.
جایگاه تئاتر آیینی و سنتی ایران میان دیگر کشورها در چه وضعیتی است؟ چطور میتوان جهانیان را با تئاتر اصیل ایرانی آشنا کرد؟
ما اگر میخواهیم که تئاتر ایران را به تمام مردم جهان نشان دهیم باید از تکنیکها و ویژگیهای هنر ایرانی بهدرستی استفاده کنیم و با این کار میان کشورهای دیگر حرفی برای گفتن داشته باشیم و برای پیشرفت و رشد هنر ایرانی در دنیا میتوان از کمک جشنوارههایی همچون جشنواره آیینی و سنتی بهره گرفت. نمایشنامههای آثار آیینی و سنتی باید از اصالت و عمق معنا برخوردار باشند. ما باید در حوزه نمایشهای آیینی و سنتی قدمهای بزرگتری برداریم و نخبگان این حوزه را با حمایتها بهسوی پیشرفت هنر تئاتر ایران هدایت کنیم.
حسین اسدی، کارگردان نمایش «آبگوشت زهرماری»:
تئاتر شهرستان فقیر شده است
![]()
ابتدا درباره نمایش «آبگوشت زهرماری» و حضورتان در جشنواره تئاتر آیینی و سنتی بپرسیم. کار شما جزء معدود اجراهای اقتباسی این جشنواره است...
«آبگوشت زهرماری» یک نمایشنامه قجری است که با شیوه بازی در بازی بر صحنه اجرا میشود که دورههای مختلف حکومت مظفرالدین شاه قاجار را روایت میکند، اما بهدلیل ناهماهنگبودن اثر با شیوهکاری من و نداشتن بنیه لازم جهت اجرای موسیقی قجری بر صحنه تئاتر، این نمایشنامه را با توانایی بازیگران اثر هماهنگکرده و حال و هوای کار را به جنوب کشور نزدیک کردیم و تمام آیتمهای جنوب از زمان استعمارگران انگلیسی و پرتغالیها و ورودشان به جزیره خارک را در اثر به اجرا درآوردیم. من اصل نمایشنامه که اثری از آرش آبسالان است را با فضای بومی و موسیقی جنوب کشور هماهنگ کردم. موسیقی جنوب موسیقی گیرایی است که نهتنها برای اهالی آن منطقه، بلکه برای مخاطبان هم تکرارنشدنی است. موسیقی زنده گرما و انرژی بیشتری به کار میبخشد تا موسیقیهای ضبط شده در استودیو. من با موسیقی زنده که در اثر وجود داشت، میخواستم حال و هوای آن زمان را به مخاطب منتقل کنم چراکه گاهی موسیقی به تنهایی میتواند حق مطلب را ادا کند.
با اینکه نمایش شما سنتی بود، به مسائل روز جامعه پرداختید. این موارد با هم سنخیتی داشت؟
یکی از بهترین درسها و تجربههایی که از جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی برای اهالی تئاتر به یادگار میماند، این است که به حرفها، دردها و دغدغههای روز جامعه مردم بها داده میشود. آثار جشنواره آیینی و سنتی از دغدغههای مردم شکل میگیرد و فضای ذهنی مخاطبان و افکار عمومی در جشنواره آیینی و سنتی نقش اصلی را دارد.
دیده میشود که بعضی از تئاترهای بوشهر خیلی قوی هستند. آیا به استعدادهای شهرستانی در تئاتر کشور آنطور که شایسته است، بها داده میشود؟
استعدادهای بسیاری در تئاتر شهرستانها وجود دارد که باید دیده شود، ولی بهعلت عدم حمایت از اهالی تئاتر شهرستان و عدم اجرای عمومی در سالنهای دولتی حیف میشوند و هرگز دیده نمیشوند و تنها حضورشان محدود به جشنوارهها شده است. این مسائل سبب میشود که هنر تئاتر تنها محدود به تهران باشد و جامعه هنر ایران جامعهای ترکیبی از تمام شهرها نباشد.
از نظر من حضور استعدادهای جدید و درخشان به جامعه هنر کمک کرده و بازیگران جدیدی وارد این عرصه میشوند و این چرخه مدام در حال گردش است. اگر حداکثر حمایتها و امکانات همانطور که برای تئاتر تهران وجود دارد در اختیار شهرستانها نیز قرار بگیرد رشد بیشتری در تئاتر شهرستانها شکل میگیرد. تئاتر شهرستان بسیار فقیر واقعشده و حمایت از سوی مدیران صورت نمیگیرد و ما خواستار شکلگیری جریانی درجهت حمایت از اهالی تئاتر هستیم.
سیاوش تودهفلاح، کارگردان اثر «باسلوقآباد»:
نابرابری امکانات بین تئاتر تهران با دیگر شهرستان ها مشهود است
بهنظر شما تاثیر واقعی برگزاری چنین جشنوارهای تا چه اندازه است؟ آیا این رویداد میتواند درجهت رشد و اعتلای هنر تئاتر تاثیرگذار باشد؟
تمام دنیا از پیشینه و هنرهای کلاسیکشان بهنحو احسن محافظت میکنند، ولی ما ایرانیان با حرکت در مسیرغربزدگی و حرکت بهسمت زندگی مدرن از اصل و اصالت خود دور شدهایم. این موضوع سببشده که به سنت، آیین و ریشه خود پشت کنیم و درحالحاضر تنها بستری که میتوان در آن به اصل و پیشینه هنرهای دیرینهمان بازگردیم، جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی است که باید از آن در راستای اعتلای هنر مادر مدد بجوییم.
یکی از انتقادات وارده بر جشنواره نمایشهای آسینی و سنتی، عدم رقابتیبودن بخش صحنهای آن است، آیا این موضوع در افزایش یا کاهش عملکرد شما در جشنواره موثر بوده است یا خیر؟
من بهعنوان یکی از اهالی تئاتر، امیدوارم جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی همچون ۱۹ دوره گذشته ادامهدار باشد و تنها به شکل موزهای برگزار نشود. اما اینکه این جشنواره رقابتی نیست سببشده تا شور و هیجان در میان هنرمندان برای رشد و پیشرفت خیلی چشمگیر نباشد و بخشهای صحنهای جشنواره به حاشیه رفته و بخش محیطی و خیابانی بهعنوان بخش اصلی مدنظر قرار بگیرند.
چطور میشود که در شهرستانها علاقه به تئاتر شکل میگیرد، انگیزه اهالی تئاتر شهرستان برای ورود به این عرصه چیست؟ آیا اینطور است که تئاتر را دروازهای برای ورود به سینما و معروفیت میبینند؟
در مورد کسانی که مثل من در شهرستانها تئاتر کار میکنند، باید گفت عقل خود را از دست دادهاند! چراکه در تئاتر شهرستانها هیچ امکاناتی از لحاظ اجرای عمومی، سالن تئاتر، امنیت فروش و... وجود ندارد و تمام چیزی که در ذهن خیلی از اهالی تئاتر شهرستان نفوذ میکند، سودای رسیدن به معروفیت و آمدن به پایتخت است. البته خیلی از اهالی تئاتر شهرستانها نیز بهدنبال تولید آثار فاخر هستند. در نظرآباد حتی سالن تئاتر و فرهنگسرایی برای تمرین و اجرای تئاتر وجود ندارد و شهرداری نیز هیچ اهمیتی به فرهنگ و هنر نظرآباد نمیدهد.
استقبال مردم از تئاتر در شهرستانها چگونهاست؟ آیا ایجاد بستر اجرای تئاتر در شهرستانها باتوجه به علاقه مردم وجود دارد؟
در برخی از شهرستانها همچون نظرآباد که سالن تئاتر وجود ندارد و گروههای تئاتری بهطور پیوسته فعالیت نمیکنند، طبیعتا مردم هم استقبالی از این هنر نخواهند داشت و شاید علاقهمندانی هم که به این حوزه علاقه دارند، با دیدن این بیتوجهیها و عدم حمایتها دلسرد شوند.
از نظر شما اگر از تئاتر شهرستانها حمایت شود، چقدر به رشد و اعتلای عرصه تئاتر کمک میکند؟
اهالی تئاتر و هنردوستان شهرستانها قطعا میتوانند در عرصه فرهنگ و هنر ایرانزمین، درخشان و افتخارآفرین باشند چراکه هدفشان تنها فعالیت در تئاتر حتی با کمترین امکانات است و اگر به گروههای تئاتری شهرستانها بها داده شود و حمایتهای درست و بهجا صورت گیرد، قطعا این گروهها در حوزه فرهنگ و هنر جایگاه مهمی کسب میکنند.
آیا با این جمله که گفته میشود تئاتر تنها مختص به تهران شده است، موافقید یا خیر؟
بله، بزرگترین و تاسفبارترین اتفاق ممکن در عرصه تئاتر، نابرابری امکانات و حمایت از اهالی تئاتر در تهران و دیگر شهرستانهاست. من در شهرهای بسیاری همچون تبریز، شیراز، گنبدکاووس، همدان، کرج، اصفهان و... اجرای عمومی داشتم و شاهد این بودم که تمامی امکانات برای اهالی تئاتر در شهرهای به غیر از تهران محدود و کم است. متاسفانه تجهیزات و امکانات مادی و معنوی تنها در تهران متمرکز است و اگر به این موضوع رسیدگی نشود، تمامی هنرمندان شهرستانی به تهران کوچ میکنند و شهرستانها از حضور هنرمندانشان تهی میشوند. تئاتر شهرستان روزبهروز ضعیفتر شده و اگر اینطور پیش برود، به نابودی میرسد و تهران روزبهروز قویتر میشود. اینطور دیگر ایران سرزمینی از فرهنگها و آیینهای متفاوت نیست، بلکه همهچیز در تهران و مختص به تهرانیها میشود.
مطالب پیشنهادی










