
در رقابت وزیران خارجه سابق و فعلی انگلیس برای جانشینی ترزا می احتمال پیروزی «بوریس جانسون» که طرفدار قاطع خروج از اتحادیه اروپاست، بیشتر است.
برگزیت در انتظار قربانی جدید

محافظهکاران در باتلاق برگزیت
سخن آشنایی در عرصه سیاست وجود دارد که میتواند شرح حال کنونی حزب محافظهکار بریتانیا باشد؛ «شما میتوانید شروعکننده یک اقدام باشید، اما الزاما نمیتوانید پایاندهنده یا تعیینکننده سرنوشت آن باشید.» دیوید کامرون محافظهکار در سال 2015 برای اینکه بتواند موفقیت حزبش را در انتخابات عمومی تضمین کند، با دادن این وعده که در صورت پیروزی تکلیف بریتانیا با اتحادیه اروپا را روشن خواهد ساخت، نخستین جرقه برگزیت را زد. هرچند این اقدام برای او و حزبش بهای سنگینی داشت، سال بعد او با برگزاری رفراندوم برگزیت به قول خود عمل کرد. کامرون به دلیل مخالفت با برگزیت قربانی و بازنده بزرگ میدان لقب گرفت و حزبش نیز بر سر این موضوع دچار دودستگی، اختلافات شدید و در عین حال سردرگمی شد. در یک جابهجایی درونحزبی طرفداران برگزیت با در اختیار گرفتن میدان، تلاش خود را برای اجرای آن آغاز کردند. یک سال و نیم مذاکره، دوبار تمدید مهلت مذاکرات و سه بار رایگیری در پارلمان بریتانیا، حاصلی جز قربانی شدن دومین نخستوزیر و رهبر حزب به همراه نداشت. موضوعی که زمینه پیروزی محافظهکاران در انتخابات سراسری سال 2015 را فراهم کرده بود، تبدیل به باتلاقی شده بود که هرچه اعضای حزب برای فرار از آن بیشتر تقلا میکردند، اسیرتر و گرفتارتر از قبل میشدند. این شرایط را میتوان از روند انتقال قدرت در درون حزب نیز درک کرد. در عرض کمتر از چهارسال هرم قدرت درون حزبی از مخالفت با برگزیت به سوی منتهاالیه مقابل آن- یعنی طرفداری سرسختانه از برگزیت- در حال جابهجایی است. تصور نمیشود که چنین بیثباتی سیاسیای پیش از این در حزب محافظهکار سابقه داشته باشد.
حزب محافظهکار در جستوجوی منجی
چطور میشود حزب محافظهکار را از این شرایط دشوار و به تعبیری باتلاق سیاسی نجات داد؟ شواهد و قرائن نشان میدهد که اکثریت اعضای حزب در این مورد تصمیم خود را گرفتهاند. آنها اجرای برگزیت در هر شکل ممکن را تنها راه برونرفت از این بحران تلقی میکنند. «دیوید دیویس»، وزیر سابق برگزیت این مساله را اینگونه توصیف میکند: «هدف حزب خیلی واضح است، آنها تصمیم گرفتهاند که انتخابات بعدی را به کوربن (رئیس حزب کارگر) واگذار نکنند و بهترین راه برای این کار این است که اتحادیه اروپا را قبل از اینکه انتخابات سراسری انجام شود، ترک کنند.» در این تصمیمگیری دو عامل عمده تاثیرگذار بوده است؛ نخست اینکه ناکامی در اجرای برگزیت میتواند نشاندهنده ناتوانی حزب در تحقق اراده مردم تعبیر شود و بر موقعیت شکننده آن در پارلمان اثر بگذارد و چه بسا به انتخاباتی زودتر از موعد مقرر (2022) منجر شود. اما مساله مهمتر نقشی است که برخی اعضای حزب در تشویق و ترغیب مردم به پذیرش برگزیت ایفا کردند. در واقع آنها بخشی از کسانی بودند که رویاها و ایدهآلهای بریتانیای جدا از اروپا را برای مردم به تصویر کشیدند و اکنون زمان آن رسیده که ثابت کنند آنچه برای مردم ترسیم کردهاند، آنگونه که برخی تحلیلگران سیاسی معتقدند یکسری وعدههای بیپایه و اساس و اغواکننده نبوده است. دقیقا به همین دلیل است که در انتخابات مقدماتی حزب افرادی که به برگزیت پایبندی کامل نشان دادند، مورد توجه قرار گرفتند. «جرمی هانت» و «بوریس جانسون»، وزرای خارجه کنونی و سابق برگزیدگان این رقابت بودند که از میان این دو نفر جانسون شانس بیشتری برای انتخاب نهایی دارد، چراکه برخلاف رقیبش از همان ابتدا یک برگزیتی دو آتشه محسوب میشد، اما هانت پس از رفراندوم به جمع موافقان برگزیت پیوست و اکنون نیز قول اجرای آن را در هر شرایط و به هر قیمتی داده است.
جانسون مدل بریتانیایی ترامپ
چندان جای تعجب نداشت که ترامپ در جریان سفرش به لندن از جانسون بهعنوان گزینهای مناسب برای نخستوزیری بریتانیا یاد کند. هرچند این دو نفر هیچگاه ارتباط و همکاری نزدیکی با یکدیگر نداشتهاند اما به نحو جالبتوجهی از خصیصههای مشترکی برخوردارند. زندگی خصوصی جانسون نیز مانند ترامپ بسیار پرحاشیه و جنجالبرانگیز بوده است. دو ازدواج ناموفق، روابط متعدد با زنان و مواجهه با اتهام سوءاستفاده و خیانت در قبال آنها همواره دامنگیر جانسون بوده است. علاوهبر این پرونده جنجالی دختری که معلوم شد شهردار آن زمان لندن (جانسون) پدرش بوده تا مدتها سوژه داغ مطبوعات و خبرگزاریهای بریتانیا قرار داشت. در همین اواخر نیز نزاع شدید او با نامزدش باعث شد تا مجددا بحثهایی بر سر صلاحیت اخلاقی او برای پست نخستوزیری مطرح شود. اما ضعفهای شخصیتی جانسون به همین موارد خلاصه نمیشود؛ بسیاری معتقدند که جانسون فردی فوقالعاده آشفته و بینظم است و در عین حال اغراق و دروغگویی نیز به بخشی جداییناپذیر از شخصیت او تبدیل شده است. بر همین اساس برخی معترضند که در جریان رفراندوم برگزیت او و هواداران برگزیتیاش با اطلاعات غلط و وعدههای اغراقآمیزشان افکار عمومی را فریب دادند. در کنار همه اینها باید گفت که جانسون نیز مانند ترامپ نگرش مثبتی درمورد مهاجران ندارد و همین مساله یکی از دلایل حمایت او از برگزیت را شکل میدهد. از نظر او تداوم عضویت بریتانیا در اتحادیه اروپا ممکن است به یک مهاجرت گسترده به سوی این کشور منجر شود. البته نکته جالب توجه این است که خانواده هر دو نفر یعنی جانسون و ترامپ، خود از مهاجران قدیمی وارد شده به اروپا و آمریکا بودهاند. با همه این اوصاف باز هم به نظر میرسد که اعضای حزب محافظهکار بوریس جانسون را بر هانت ترجیح میدهند، چراکه به قول یک نشریه انگلیسی مشکل آنها این است که میخواهند درمورد برگزیت چیزی بشنوند و جانسون بهتر از هر کسی جواب داده است.
جانسون و برگزیت: یا انجام بده یا بمیر
«یا انجام بده یا بمیر» این شعار معروفی است که جانسون در مورد اجرای برگزیت سرلوحه کار خود قرار داده است. بسیاری از انتخابکنندگان حزب محافظهکار نیز همین شعار را دستمایه خود قرار دادهاند و تاکید دارند که تنها جانسون است که محکم و قاطع پای اجرای برگزیت ایستاده و تنها اوست که میتواند کشور را از این گردنه حساس عبور دهد. برای طرفداران جانسون او بیشتر یک پیامبر است تا یک سیاستمدار. تنها اوست که میتواند برگزیت حقیقی را به سرانجام برساند. برگزیتی که موفقیتهای وعده داده شده در طول تبلیغات رفراندوم را تحقق بخشد. از آنجا که جانسون خودش یکی از سردمداران اصلی این وعدههای برگزیتی است، به هیچوجه نمیخواهد در پذیرش برگزیتی نقش ایفا کند که برای لندن هزینههای سیاسی و اقتصادی به همراه دارد. استعفای او از کابینه ترزا می دقیقا بر همین اساس انجام گرفت. از نظر او توافق برای پرداخت 50 میلیارد دلار از سوی بریتانیا به اتحادیه اروپا موضوعی عجیب است و در عین حال در زمینه توافقات مرزی با ایرلند نیز باید تجدیدنظر صورت گیرد. شاید آنگونه که برگزیتیهای دو آتشه انتظار دارند او باید توافق ترزا می با اتحادیه را از اساس نابود و پاره کند. در چنین شرایطی این سوال مطرح میشود برگزیت مورد نظر جانسون یا آنچه حامیانش آن را برگزیت حقیقی تعبیر میکنند، چه ویژگیهایی دارد؟ تاکنون جزئیات و برنامه روشنی در این رابطه معلوم نشده و تنها نکتهای که بر آن اصرار میشود اجرای برگزیت در پایان ضربالاجل (31اکتبر/ 9آبان) به هر قیمتی و در هر شرایطی-یعنی حتی بدون دستیابی به یک توافق- است. با این حال نشریه اکونومیست اخیرا برنامههای وی برای برگزیت را در قالب سه پلان متفاوت مورد توجه قرار داده است: «اول اینکه او بخشهایی از توافقات خانم می را قبول میکند و بقیه آن را دور میریزد. در این راستا تلاش خواهد کرد بیشتر پولهای بریتانیا را بازگرداند و بحثها در مورد مرزهای ایرلند را فعلا به حالت تعلیق در آورد. جانسون در صورت شکست، پلان دوم را اجرا میکند به این ترتیب که با اروپا بر اساس قوانین سازمان تجارت جهانی همکاری خواهد کرد. پلان سوم هم این است که بدون هیچگونه توافقی خروج از اتحادیه اروپایی انجام گیرد. بر اساس دو پلان آخر دورانگذار و انتقالی هم بیمعنی خواهد بود.»(گاردین)
در انتظار قربانی جدید
در حالی که چند ساعتی بیشتر به اعلام نامزد نهایی حزب محافظهکار و در واقع نخستوزیر جدید انگلیس باقی نمانده است، اگر اتفاق غیرمترقبهای رخ ندهد جانسون را باید از هماکنون مستاجر جدید ساختمان شماره 10 محسوب کنیم. اما اینکه او تا چه مدتی میتواند در این سمت دوام آورد، جای سوال دارد؛ بهخصوص با در نظر گرفتن ملاحظاتی که در مورد وی وجود دارد. هرچند حزب محافظهکار با انتخاب جانسون ظاهرا وظیفه خود را برای تعیین نخستوزیر به سرانجام میرساند اما واضح است که اعضای حزب نمیتوانند نسبت به این انتخاب خود مباهات داشته باشند: «اعضای حزب بهخوبی میدانند که آنها یک مرد پرهیزکار یا یک فرد دقیق و جزئینگر را انتخاب نمیکنند.» (اکونومیست 4جولای) بسیاری از این افراد تا چندی پیش او را فردی غیرقابل اعتماد، بدون ویژگی خاص و حتی یک معتاد به دروغگویی میدیدند. در چنین شرایطی طبیعی است که آنها بهشدت نگران واکنش مردم به انتخابشان باشند. شاید تنها امیدواری اعضای حزب این باشد که مردم بریتانیا هم به سبک و سیاق فرانسویها عمل کنند و خصوصیات فردی یا زندگی خصوصی سیاستمداران را از عملکرد سیاسیشان مجزا در نظر بگیرند: «جانسون باید امیدوار باشد که مردم انگلیس هم مانند فرانسویها به زندگی خصوصی و جنجالهای پیرامون آن توجهی نشان ندهند، اتفاقی که برای میتران و اولاند افتاد... . تیم او تمرکز خود را روی این موضوع قرار داده که اعضای حزب محافظهکار در برخورد با هر موضوعی غیر از برگزیت از روش فرانسوی استفاده کنند که میپرسد خب که چه؟»(اکونومیست 29 ژوئن) با این حال تحلیلگران سیاسی معتقدند که روحیات انگلیسیها بهگونهای است که آنها نسبت به زندگی خصوصی و بعد رفتاری سیاستمداران علاقه نشان میدهند و آن را با توانایی سیاسیشان مرتبط میدانند. علاوهبر این خود محافظهکاران هم باید به فکر مهار برخی خصوصیات جانسون باشند چراکه ممکن است برای آنها نیز دردسرساز شود. هرچند افشاگری بیسابقه ایمیلهای سفیر بریتانیا در آمریکا را نمیتوان مستقیما به جانسون نسبت داد، اما به نظر میرسد با این اقدام زنگ خطر برای شکسته شدن برخی حریمها در درون دولت و حزب محافظهکار به صدا در آمده باشد.
در کنار این موضوع، این پرسش مهم نیز مطرح میشود که آیا انتخاب جانسون ارزش این همه هزینه را دارد؟ آیا او توان این را دارد که برگزیت را به سر منزل مقصود و مطلوب برساند؟ علیرغم اینکه برخی طرفداران برگزیت و محافظهکاران حامی جانسون ظاهرا با اطمینان و اعتقادی راسخ به این سوال پاسخ میدهند، بسیاری نیز به این موضوع با دیده شک و تردید مینگرند. از نظر این افراد وعدههای جانسون در تحقق برگزیت به هر قیمتی، حتی بدون دستیابی به یک توافق سیاسی با اتحادیه اروپا، نهتنها به لحاظ اقتصادی برای بریتانیا فاجعهبار خواهد بود، بلکه ممکن است با مخالفت پارلمان روبهرو شود و عملا بنبست برگزیت را تداوم بخشد. این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که به پیشنهادها و طرحهای ارائهشده از سوی جانسون هم نمیتوان چندان اتکا کرد. اعتماد صرف به قوانین سازمان تجارت جهانی در روابط با اتحادیه اروپا یا هر کشور دیگری عملا غیرممکن به نظر میرسد یا اینکه معلوم است در مورد آزادی تجاری بریتانیا در ارتباط با دیگر کشورها یا سودهای حاصل از برگزیت اغراق شده است. شاید به همین دلایل است که در مناظره آخر میان دو نامزد حزب و در شرایطی که جانسون تقریبا از انتخاب خود اطمینان یافته بود، او از پاسخ دادن به برخی پرسشها طفره رفت و دیگر از آن قاطعیت و اطمینان در اجرای برگزیت در هر شرایط خبری نبود.
* نویسنده : میراحمدرضا مشرف روزنامهنگار
