درباره رمزهای بهادار، دو مساله پیشروی حاکمیت قرار دارد؛ نخست کشف این رمزها (که لفظ استخراج برایش رایج شده است) و دوم خرید و فروش آنها. در یادداشت حاضر سعی میکنیم این دو مساله را از زاویه اقتصاد سیاسی مورد بررسی قرار دهیم.
محاسبات لازم برای کشف رمزهای بهادار از طریق پردازشگرهایی بسیار قدرتمند انجام میشود که به ماینر (Miner) معروف هستند. این ماینرها بسته به قدرت پردازش، متنوع هستند. در اینجا یک ماینر متوسط با قدرت 24 تراهش بر ثانیه (TH/s) را برای تحلیل خود در نظر میگیریم. قیمت هر ماینر با قدرت 24 تراهش، حدود هزار دلار است و حدود سهسال عمر میکند. هر ماینر1200 وات در ساعت برق مصرف کرده و تقریبا در هر 50 هزار ساعت، یک بیتکوین تولید میکند. یعنی برای تولید هر بیتکوین، حدود 60 هزار کیلووات برق نیاز داریم. اگر قیمت هر کیلووات برق را هفت سنت (ارزش برق صادراتی) در نظر بگیریم، 4200 دلار هزینه برق تولید هر بیتکوین است. ماینرها باید در یک فضای کاملا خنک فعالیت کنند وگرنه میسوزند. بنابراین هزینه دستگاه خنککننده و برق مصرفی این دستگاهها را هم باید به هزینههای تولید یک بیتکوین اضافه کنیم. میتوان بهطور تقریبی تخمین زد برای تولید هر یک بیتکوین که ارزش روز 22 تیرماه 1398 آن 11558 دلار است، حدود 6 هزار دلار باید هزینه شود.
ظاهر ماجرا یک فعالیت کاملا بهصرفه است. شما هیچ کاری لازم نیست انجام دهید. سرمایهتان را هزینه تهیه یک مکان مناسب با یک سیستم خنککننده و تعدادی ماینر کرده و اصطلاحا مزرعه تاسیس میکنید و درآمدزایی شما با یک سود بالا آغاز میشود. اگر 10 دستگاه ماینر داشته باشید، روزی 70 دلار درآمد کسب میکنید، یعنی ماهانه 2100 دلار یا بهعبارتی، حدود 27 میلیون تومان.
اما واقعیت ماجرا با این ظاهر زیبا و پرسود هیچ نسبتی ندارد. شما با این کار درواقع در حال نابودکردن تدریجی اقتصاد کشور خود هستید که البته بزرگترین متضرر آن، خود شما خواهید بود. نخستین اشکال کشف رمزهای بهادار این است که سرمایههای ملی که باید صرف تولید کالا شود، در راه دستیابی به یک ابزار مبادله هزینه میشود. یک صاحب مزرعه کشف بیتکوین، ابتدا ارز حاصل از صادرات کالا را صرف واردات ماینر میکند و یک خسارت به اقتصاد میزند. خسارت دوم، صرفشدن برق برای کشف این رمزهای بهادار است که باید برای چرخاندن موتورهای تولید و تامین رفاه جامعه استفاده میشد. خسارت سوم، تبدیلشدن کارخانههای کشور به مزارع بیتکوین و تعطیلی تولید است که پیوسته گزارشهای متنوعی از این روند به گوش میرسد. خسارت چهارم، افزایش بیکاری بهسبب تبدیل کارخانههای مولد به سولههای کشف رمز است. خسارت پنجم که بزرگترین ضربه این فرآیند به اقتصاد ملی است، تبدیل بیتکوین به ریال است. یعنی شما وقتی با صرف منابعی به ارزش حدود 6 هزار دلار یک بیتکوین به دست آوردید، آن را به یک صرافی فروخته و حدود 150 میلیون تومان دریافت میکنید. به فرآیند دقت کنید: شما هزار دلار ارزی که از طریق صادرات کالا (بخوانید نفت) به دست آمده، صرف خرید ماینر کردهاید. پنجهزار دلار دیگر منابع کشور (بهویژه برق که از محل نفت تولید میشود) صرف کشف رمز شده است. اینک 150 میلیون تومان هم پول دست شماست که قصد دارید با آن نیازمندیهای خود را به خوراک، پوشاک، خودرو، مسکن و... تامین کنید. بهعبارت دقیقتر، پولی که باید «ابزار مبادله» یک کالا با کالای دیگر باشد، از طریق از بین بردن یکسری کالای باارزش به دست آمده است و خودش هیچ کاربرد مصرفی ندارد. کار شما مانند این است که دولت بهطور مثال نفتی را که هزاران مصرف دارد، بستهبندی کرده و بهعنوان ابزار مبادله به فروش برساند. یا یک مزرعهدار، گندمی را که برداشت میکند و این گندم باید تبدیل به نان شده و به مصرف غذایی برسد، بستهبندی کرده و جهت استفاده بهعنوان یک ابزار مبادله (پول) به فروش برساند. نتیجه این فرآیند کاهش شدید ارزش پول ملی است، چراکه نهتنها بهازای پولی که خلق میشود، کالایی تولید نمیشود بلکه کالاهای باارزشی از بین میرود. میدانیم اگر تناسب میان موجودی کالا و پول در یک بازار بههم بخورد و پول بیشتر از کالا شود، ارزش پول کاهش مییابد. یک خسارت ششم نیز وجود دارد که درباره همه ابزارهای مبادله ازجمله یورو، دلار و... صادق است و آن تبدیل رمزهای بهادار به کالای سرمایهای است؛ یعنی مردم این رمزها را برای حفظ ارزش پول خود یا با انگیزه سود از محل نوسان قیمت آن تهیه کنند که خسارات آن در حوزه ارز (و سایر داراییهای نقدشونده مانند سکه، مسکن و خودرو) در سالهای گذشته به انحای مختلف نمایان شده است.
با این همه اما این پرسش کماکان باقی است که با رمزهای بهادار چه باید کرد؟ آیا نمیتوان از این رمزها که بهعنوان یک ابزار مبادله در حال رواج هستند در راستای منافع ملی استفاده کرد؟ آیا غیر از این است که دلار و یورو نیز ارزش ذاتی ندارند و بهسبب اینکه بهعنوان ابزارهای معتبر مبادله که در ازای صادرات کالا و خدمات بهکار گرفته میشوند، تمایل به دریافت این ارزها داریم؟
رمزهای بهادار در دو حالت میتوانند در راستای منافع ملی بهکار گرفته شوند؛ نخست ایجاد رمزهای بهادار با پشتوانه بانک مرکزی بهعنوان ابزار مبادلاتی (توضیح اینکه ایجاد رمز بهادار کار پیچیدهای نیست و چنانکه 17 هزار عنوان در دنیا ایجادشده، در کشور ما نیز ایجادشده و میشود) بهنحوی که بانک مرکزی به پشتوانه داراییهای واقعی رمز بهادار خلق کند و آن را با احراز هویت اشخاص بهعنوان ابزار مبادلاتی در سطح داخلی و بینالمللی قرار دهد. تراکنشهای رمز بهادار بههیچوجه قابل ردیابی و تحریم نیستند. اگر این اتفاق بیفتد ما خواهیم توانست بدون استفاده از نظام بانکی بینالمللی که تحت اشراف اطلاعاتی و مورد تحریم دشمن است، به مبادله کالا با کشورهای طرف تجارت خود بپردازیم. حتی میتوان در پیمانهای پولی دوجانبه نیز از این ابزار بهره برد. طبیعتا چنین رمز بهاداری نباید برای کشف یا همان استخراج (mining) باز باشد. این رمزها اصطلاحا باید pre-mine شده و سپس عرضه شوند.
دوم، درباره کشف رمزهای بهادار موجود مانند بیتکوین، آنچه قطعی است و درباره آن تردید نباید کرد این است که فرآیند تبدیل بیتکوین به ریال و ریال به بیتکوین، یک خسارت محض به اقتصاد کشور است. بانک مرکزی میتواند و باید این اقدام را سریعا انجام دهد. اگر نقصی در سامانههای رهگیری ریال و تحلیل اطلاعات تراکنشها داریم، سریعا باید این نقص برطرف شود. به تعبیر رهبر حکیم انقلاب اسلامی، فعالیت اقتصادی در اسلام آزاد است، اما برای اشراف و نظارت دولت مرزی وجود ندارد. حدود دو سال پیش راقم این سطور مطالبه توقف تبادل ریال با بیتکوین را از نهادهای ذیربط داشت، اما معالاسف اقدامی صورت نگرفت، بلکه دبیر شورای عالی فضای مجازی اعلام کرد استخراج بیتکوین در دولت بهعنوان یک «صنعت» پذیرفته شده است. آنچه میتواند بهعنوان یک راهکار مورد مطالعه و بررسی دقیق قرار گیرد، این است که خریدار انحصاری رمزهای بهادار کشفشده، دولت باشد و دولت مانند ارز آن را به واردات اقلام مورد نیاز کشور تخصیص دهد. اگر راهبرد ما این باشد، میتوان تدابیری اندیشید که مزارع کشف رمز بهادار در موقعیتهای خاص تاسیس شده و هزینههای انتقال برق کاهش یابد. بهعبارت دقیقتر، افراد در سولههایی که دولت در نزدیکی نیروگاهها در اختیار آنها قرار میدهد، ماینرهای خود را فعال کنند، هزینه اجاره مکان، برق و سایر هزینههای جاری را پرداخت کرده و رمز کشفشده را به صرافی تعیینشده از سوی بانک مرکزی بفروشند. در حال حاضر، چند صرافی ارز بهادار مانند دیجیاکسچنج (digiexchange) در حال خرید و فروش رمزهای بهادار در کشور هستند و ابعاد خساراتی که به اقتصاد میزنند، پیدا نیست. جالب اینکه وبسایت این صرافی فیلتر است، اما هویت مشتریان خود را از طریق دریافت سلفی بههمراه کارت ملی و کارت بانکی احراز و از طریق شبکه بانکی از مردم پول دریافت میکند.
درباره نحوه مواجهه با دستاوردهای بشری در حوزه علومانسانی و علومتجربی، دو نگاه متفاوت و متضاد وجود دارد؛ نگاه نخست معتقد است دستاوردهای بشری خنثی نیستند، بار فرهنگی و تمدنی دارند و اگر وارد جامعه اسلامی شوند قهرا آثار فرهنگی و تمدنی خود را نیز منتقل خواهند کرد. صاحبان این نگاه به دو گروه تقسیم میشوند که یکی اجتناب همهجانبه یا حتیالمقدور از دستاوردهای خارج از حوزه تمدن اسلامی را تجویز میکند و دیگری که بینسبت با اندیشه تغلب نیست، تسلیم قهری برابر این دستاوردها را اجتنابناپذیر شمرده و در نتیجه پذیرش همهجانبه این دستاوردها و کنار گذاشتن بخشهایی از حاکمیت اسلام را که با این جریان غالب متضاد است، توصیه میکند.
در مقابل این نگاه، نگاه دیگری نیز وجود دارد که هرچند میپذیرد آندسته از تکنولوژی و نهادهایی که محصول حوزه تمدنی غیراسلامی است خنثی نیست، اما نه قائل به اجتناب و نه قائل به تسلیم قهری که معتقد به «تصرف» است. از منظر تصرف دینی، ابزارهای انسانی و تجربی که در خارج از حوزه تمدنی اسلام ایجاد شدهاند به دو دسته تقسیم میشوند: یا با اعمال شرایط و ایجاد جرح و تعدیلها و حذف و اضافاتی، قابلیت بهکارگیری در جامعه اسلامی را دارند که به همین ترتیب تصرف شده و مورد استفاده قرار میگیرند؛ یا اینکه اساسا قابل تصرف نیستند و بهکلی کنار گذاشته میشوند. درباره رمزهای بهادار و کلا فناوری بلاکچین (Block Chain) باید گفت این فناوری را نیز نه باید کاملا نفی کرد و نه کاملا تسلیمش شد. این فناوری اگر رها شود، اقتصاد و حتی سیاست ما را بهشدت آسیبپذیر خواهد کرد و اگر مدیریت شود، یک ابزار مفید در اختیار منافع ملی خواهد بود.