

الف: تقوا توشه است
معروفترین و پرکاربردترین تصویر استعاری برای معرفی ماهیت تقوا در نهجالبلاغه آن است که تقوا به صورت «زاد و توشه» ترسیم شده که از مقتضیات و الزامات استعاره ساختاری «زندگی سفر است» بوده که براساس روابط سیستماتیک تجارب زندگی شکل گرفته و با فرهنگ دینی هماهنگ شده است و نقش تقوا را در یک زندگی مذهبی و هدفمند نشان میدهد. این استعاره قرآنی در تعابیر استعاری گوناگون در نهجالبلاغه دیده میشود:
-وَ لْیتَزَوَّدْ مِنْ دَارِ ظَعْنِه لِدَارِ إِقَامَتِه (خ 86)
-لَا خَیرَ فِی شَیءٍ مِنْ أَزْوَادِها إِلَّا التَّقْوَى (خ 111)
-وَاسْتَظْهرُوا بِزَادِ التَّقْوَى (خ 204)
-[والله] لَوْ أُذِنَ لَهمْ فِیالْکلَامِ لَأَخْبَرُوکمْ ان خَیرَ الزَّادِ التَّقْوَى (ق 130).
بنابراین، تقوا توشه ارزشمندی است که ذخیره آخرت است و انسان مامور جمعآوری این توشه شده و خداوند با قرآن صامت و ناطق این توشه را معرفی و تاکید کرده است که «هیچ فایدهای در هیچ توشهای نیست مگر تقوا» (خ111)، تا جایی که دنیا را اصولا «منزلالزاد» معرفی کرده که انسان کاری جز تامین توشه تقوا و عمل صالح ندارد.
ب: تقوا دژ مستحکم است
دژ نماد استحکام و صیانت و حفاظت است. امام(ع) برای ترسیم نقش حفاظت تقوا از شخصیت و کرامت و بعد معنوی وجود انسان از استعاره «تقوا دژ مستحکم است» استفاده کرده است، لذا تقوا با دژ متناظر شده تا جایگاه تقوا در نظام تربیت و معرفت دینی روشن شود. از این جهت که اصطلاح تقوا یک اصطلاح دینی است، ابداع این استعاره به نظام فکر دینی اختصاص دارد: «اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّه ان التَّقْوَى دَارُ حِصْنٍ عَزِیزٍ وَالْفُجُورَ دَارُ حِصْنٍ ذَلِیلٍ لَا یمْنَعُ أَهلَه وَلَا یحْرِزُ مَنْ لَجَأَ إِلَیه» (خ 157).
در این عبارت «بنای مستحکم که اهل خود را محفوظ نگاه میدارد، استعاره شده است و وجه این استعاره آن است که تقوا نفس را در دنیا از رذایل هلاکتزا و مشکلآفرین و رذایلی که پرتگاههای دنیوی را ایجاد میکند، حفاظت میکند و در آخرت از رذایلی که محصولش ایجاد ملکههای بد و مستلزم عذاب الهی است، صیانت میکند» (ابن میثم، 1420ق، ج3: 250).
همچنین استعاره «تقوا دژ است» در عبارت «فَاعْتَصِمُوا بِتَقْوَى اَللَّه فَإِنَّ لَها... وَمَعْقِلا مَنِیعا ذِرْوَتُه» (خ190) و «وَ لاَ مَعْقِلَ أَحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ» (ق371) نیز دیده میشود. در این استعارهها تقوا دژ بلند و نفوذناپذیری است که انسان مسلمان را در برابر تهدیدات بیرونی ازقبیل گناهان و معاصی حفظ میکند و این ویژگی حفاظتی در تقوا مورد تاکید قرآن و نهجالبلاغه است. این استعاره مبتنیبر استعاره «تقوا شیء است» بنا شده است.
در استعارات مشابه در نهجالبلاغه تقوا براساس تجارب مادی و فیزیکی زندگی به شکل یک پناهگاه تجسم یافته است که مومنان با پناه بردن به آن خود را نجات میدهند و سعادت خود را در سایه آن تامین میکنند:
این استعاره چندین مصداق در تعابیر نهجالبلاغه دارد ازجمله: «أُوصیکم عبادَ الله بتقوى الله، التی... وَ بِها المَعاذ... ومَعاذٌ مُنْجِح» بنابراین «تقوا محافظ است» ازجمله در عبارت «(التقوی) ألا فَصُونُوها وَتَصَوّنُوا بِها» (خ194) که توصیه میکند تقوا حفظ شود تا بتواند محافظت از انسان را به عهده بگیرد.
ج: تقوا سپر است
این تصویر نیز نقش حفاظتی تقوا را ترسیم میکند. بنابراین تقوا با سپر متناظر شده است که نماد حفاظت از انسان است. با توجه به برجستگی این ویژگی در تقوا تصورات متوازی و مترادف و همسطح متنوع برای بیان آن بهکار رفته است؛ ازجمله: «أوصِیکمْ عِبَادَ اللَّه بِتَقْوَى اللَّه... فَإِنَّ التَّقْوَى فِی الْیوْمِ الْحِرْزُ وَ الْجُنَّةُ» ( خ191).
در دیدگاه امام علی(ع) تقوا مانع ورود انسان به حوزه شبهه میشود. این تصویر نشان میدهد که تقوا یک قدرت بازدارندگی برای فرد متقی ایجاد میکند که او را از شبهه مصون میدارد. این طرحواره در چند مورد از عبارات نهجالبلاغه دیده میشود؛ ازجمله:
«ان مَن صَرَّحَت لَه العِبَر عَمّا بَینَ یدیه مِنَ المثُلات حَجَزته التَقوى عَن تَقحُّم الشَّبُهات» (خ16).
بنابراین «تقوا حائل بین انسان و شبهه است» و این به خاطر بصیرتی است که به واسطه تقوا برای انسان حاصل میشود؛ پس میتوان نتیجه گرفت درک و برداشت اهل تقوا از پدیدهها و مسائل مختلف فردی- اجتماعی و مسائل فکری – فرهنگی دقیقتر و صحیحتر است.
د: تقوا مرکب راهوار است
گاهی در نهجالبلاغه تقوا به صورت مرکبی ترسیم میشود که وظیفه او رساندن تضمینی و آرام و بیخطر راکب به سرمنزل مقصود است. در این تصویر نقش و کارکرد تقوا در سرنوشت متقیان به تصویر کشیده شده است:
«أَلَا وَ ان الْخَطَایا خَیلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیها أَهلُها وَ خُلِعَتْ لُجُمُها فَتَقَحَّمَتْ بِهمْ فِی النَّارِ أَلَا وَ ان التَّقْوَى مَطَایا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَیها أَهلُها وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَها فَأَوْرَدَتْهمُ الْجَنَّةَ» (خ16).
کار مرکب راهوار آن است که راکب خود را در یک نظام شایسته به طرف مقصود پیش ببرد و از راه مستقیم منحرف نشود و زمامش دست راکب است و با آرامش او را به سوی منزلش میبرد، کار تقوا نیز همین است؛ یعنی به وسیله تقوا طی طریق سالک تسهیل شده و از سرکشی هوای نفس و افتادن در مهلکهها نجات مییابد؛ به همین سبب به مرکب رام شباهت مییابد» (ابن میثم، 1420 ه: 367). بنابراین در این تصور مفهومی، تقوا مرکب رامی است که زمامش به دست صاحبش داده شده و به طرف بهشت که مقصد متقین است، حرکت میکند.
* نویسنده : مرتضی قائمی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان
