

سابقه فرهنگستان زبان فارسی
در کتابهای تاریخ زبانشناسی آمده است در گذشته زبان عربی برای بخش بزرگی از مردم ایران، نقش زبان فرادست را داشته و از همین رو، بهویژه برخی از سرآمدان و نویسندگان خودباخته ایرانی، میکوشیدند تا آنجا که میشود در نوشتن و گفتن بهجای واژههای فارسی از واژههای عربی بهره ببرند. این خودکمبینی هویتی و فرهنگی در پهنه زبان، نتیجه فاجعهباری به همراه داشت. کار به آنجا کشید که در برخی نوشتهها شمار واژههای عربی به 80 درصد رسید و آنچه از پارسی به چشم میآمد چند کارواژه (فعل)، پیشواژه و پسواژه (حرف اضافه) و پیوندواژههایی همچون «که» و «و» بود. از میانه دوره قاجار شماری از ایراندوستان در اندیشه پاسداری از زبان پارسی افتادند. این کوششها در دوره مشروطه و بهویژه در دوران پهلوی نخست به اوج خود رسید و با برپایی فرهنگستان نخست در سال ۱۳۱۴ بسیاری از واژههای پارسی جایگزین واژههای عربی شدند و واژههایی چون «شهرداری»، «بهداری»، «آمار»، «بازپرس»، «بخشنامه» و «دماسنج» جایگزین واژههای عربی «بلدیه»، «صحیه»، «احصائیه»، «مفتش»، «متحدالمآل»، «میزان الحراره» شدند. این واژهها که اکنون برای ما کاملا جاافتاده و حتی دلنشین است در ابتدای حضورشان ناآشنا و خندهدار به نظر میرسیدند.
روشهای واژهسازی
کوروش صفوی، استاد دانشگاه در گفتوگویی که توسط شورای گسترش زبان فارسی منتشر شده، درباره شیوههای واژهسازی میگوید: «یکى از شیوههاى واژهسازى در زبان فارسى «ترکیب» است. در این روش، ما تکواژههاى قاموسى را کنار هم قرار مىدهیم و واژه جدید مىسازیم. واژههایى مانند «میهمانسرا»، «کتاب فروش»، «شیر هویج»، «سنگشکن»، «برفپاککن» و... به همین شکل ساخته شدهاند. یکى دیگر از شیوههاى واژهسازى در زبان فارسى «اشتقاق» است. ما در این شکل واژهسازى، یک تکواژ قاموسى را بهعنوان پایه انتخاب مىکنیم و با افزودن تکواژ یا تکواژهاى دستورى به آن، واژه جدید مىسازیم. واژههایى مانند «نمکدان»، «سبزى»، «خانگى»، «گیره» و «پفک» به این شکل ساخته شدهاند. ما مىتوانیم از هر دو روش «ترکیب» و «اشتقاق» با هم استفاده کنیم و واژههایى مانند «کتابفروشى» یا «جنگلدارى» یا «ناجوانمردانه» و... را بسازیم. به این ترتیب، ما در زبان فارسى با واژههاى «بسیط» یا «غیربسیط» سر و کار داریم. این واژههاى غیر بسیط «مرکب»، «مشتق» یا «مشتقمرکب» هستند. ما براى برابرسازى جهت واژههاى بیگانه نیز از همین شیوهها استفاده مىکنیم. فرض کنید برای واژه «سیگار» بخواهیم برابری در فارسى بسازیم. این کار را مىشود با انتخاب یک واژه بسیط انجام داد. ما مىتوانیم از فرآیند «ترکیب» استفاده کنیم و مثلا «دودساز» را بهکار ببریم یا به کمک فرآیند «اشتقاق» مثلا «دودگر» را بسازیم. البته شاید بهتر باشد «دودگر» را براى فردى که سیگار مىکشد به کار ببریم. شاید بشود از فرآیند «ترکیب و اشتقاق» استفاده کرد و براى «سیگار» واژه «دودسازه» را ساخت. من اینجا فقط مىخواستم نشان دهم شیوه و فرآیندهاى واژهسازى در فارسى کدامند و اصلا منظورم این نیست که این برابرهاى بنده برابرهاى مناسبى هستند یا اصلا باید برابری براى «سیگار» درنظر گرفت.»
دکتر حسابی و واژهسازی
پروفسور حسابی را فیزیکدان میدانند، اما جالب است که ایشان علاوهبر تحصیل در رشته فیزیک، در رشته زبان و ادبیات فارسی هم تحصیل کرده و بهنوعی صاحبنظر بودند. ایشان در مقاله خود تحتعنوان «توانایی زبان فارسی در معادلسازی» که در آن به مقایسه توان واژهسازی در زبان فارسی و عربی میپردازد، میگیرد.
«... اکنون از دو نوع زبان که در اروپا و خاورنزدیک وجود دارد صحبت میکنیم که عبارتند از: زبانهای هندواروپایی (Indo-European) و زبانهای سامی (Semitic) [= زبانهای: عبری، عربی، اکدی، سریانی، آرامی و...]. زبان فارسی از خانواده زبانهای هندواروپایی است...
... قسمت دوم صحبت ما مربوط به ساختمان زبانهای هندواروپایی است. میخواهیم ببینیم چگونه در این زبانها میشود تعداد بسیار زیادی واژه علمی را به آسانی ساخت. زبانهای هندواروپایی دارای شمار کمی ریشه در حدود ۱۵۰۰ عددند و دارای تقریبا ۲۵۰ پیشوند (Prefixe) و در حدود ۶۰۰ پسوند (Suffixe) هستند که با اضافه کردن آنها به اصل ریشه میتوان واژههای دیگری ساخت. مثلا از ریشه «رو» میتوان واژههای «پیشرو» و «پیشرفت» را با پیشوند «پیش» و واژههای «روند»، «روال»، «رفتار» و «روش» را با پسوندهای «اند» و «ار» و «اش» ساخت. در این مثال، ملاحظه میکنیم که ریشه «رو» به دو شکل آمده است: یکی «رو» و دیگری «رف». با فرض اینکه از این تغییر شکل ریشهها صرفنظر کنیم و تعداد ریشهها را همان ۱۵۰۰ بگیریم، ترکیب آنها با ۲۵۰ پیشوند، تعداد ۳۷۵۰۰۰ = ۲۵۰ × ۱۵۰۰ (سیصدوهفتادوپنجهزار) واژه را به دست میدهد. اینک هر کدام از واژههایی که به این ترتیب به دست آمده را میتوان با یک پسوند ترکیب کرد. مثلا از واژه «خودگذشته» که از پیشوند «خود» و ریشه «گذشت» درست شده است، میتوان واژه «خودگذشتگی» را با افزودن پسوند «گی» به دست آورد و واژه «پیشگفتار» را از پیشوند «پیش» و ریشه «گفت» و پسوند «ار» به دست آورد. هرگاه ۳۷۵۰۰۰ واژه را که از ترکیب ۱۵۰۰ ریشه با ۲۵۰ پیشوند بهدست آمده با ۶۰۰ پسوند ترکیب کنیم، تعداد واژههایی که بهدست میآید، میشود ۲۲۵۰۰۰۰۰۰ = ۶۰۰ × ۳۷۵۰۰۰ (دویست و بیست و پنج میلیون). باید واژههایی را که از ترکیب ریشه با پسوندهای تنها بهدست میآید نیز حساب کرد که میشود ۹۰۰۰۰۰ = ۶۰۰ × ۱۵۰۰ (نهصد هزار). پس جمع واژههایی که فقط از ترکیب ریشهها با پیشوندها و پسوندها به دست میآید، میشود: ۲۲۶۲۷۵۰۰۰ = ۹۰۰۰۰۰ + ۳۷۵۰۰۰ + ۲۲۵۰۰۰۰۰۰ یعنی 226 میلیون و 275 هزار واژه. در این محاسبه فقط ترکیب ریشهها را با پیشوندها و پسوندها در نظر گرفتیم، آنهم فقط با یکی از تلفظهای هر ریشه. ولی ترکیبهای دیگری نیز هست مثل ترکیب اسم با فعل (مانند: پیادهرو) و اسم با اسم (مانند: خردپیشه) و اسم با صفت (مانند: روشندل) و فعل با فعل (مانند: گفتوگو) و ترکیبهای بسیار دیگر درنظر گرفته شده و اگر همه ترکیبهای ممکن را در زبانهای هندواروپایی بخواهیم بهشمار آوریم، تعداد واژههایی که ممکن است وجود داشته باشد، مرز معینی ندارد و نکته قابل توجه این است که برای فهمیدن این میلیونها واژه فقط نیاز به فراگرفتن ۱۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند داریم، درصورتی که دیدیم در زبان سامی برای فهمیدن دو میلیون واژه باید دستکم ۲۵۰۰۰ ریشه را از برداشت و قواعد پیچیدهای صرف افعال و اشتقاق را نیز فراگرفت و در ذهن نگاه داشت.»
حرف آشوری چیست؟
در تیرماه 94 داریوش آشوری در گفتوگویی و در برابر سوال «آیا همیشه «یک» معنای قاموسی برای واژهها باید انتخاب کرد؟ مثلا در مقابل اکتیو غیر از فعال و کوشا چه بسا باید «فاعلی» هم به کار برد، چنانکه خود شما به کار بردهاید. اما در مقابل «تله» معمولا دور به کار بردهاید که گاه ابهام ایجاد میکند مثل تلهشاپینگ. یا تینک تنک را به «خزانه اندیشه» برگرداندهاید درحالی که یک نهاد اجتماعی است و صرف ترجمه واژههای آن معنای نهادی و اصطلاحیاش را روشن نمیکند.» اینگونه پاسخ میدهد: «بستگی دارد به اینکه واژه در زبان مرجع بهمعنای بهکار برده شده باشد یا چند معنا. tele- پیشوندی است یونانی به معنای دور. در فارسی پیشوندی به این معنا برابر با آن نداریم. اما ساختار ترکیبی زبان فارسی اجازه میدهد که دور- را پیشوندگونه در برابر آن به کار بریم. برای tele -ترکیب «دورانه»- را هم به کار بردهام که در برخی ترکیبها بهتر مینشیند. اما «خزانه اندیشه» هم، مانند هر ترم یا اصطلاح فنی دیگر، در متن و بنا به تعریف است که معنای خود را نشان میدهد. زبانهایی که مفهومهای علمی و فنی مدرن را از زبان دیگر وام میگیرند، یا باید آن واژههای اصلی را وام بگیرند یا بار مفهومی آنها را سوار واژههای بومی کنند. چنانکه ما فارسیزبانان در پذیرش دستگاههای واژگانی مدرن تاکنون چنین کردهایم. در این مورد هم یا باید همان «تینک تنک» را با بار معناییاش در زبان انگلیسی بگیریم، یا اگر میخواهیم زبانمان در انبوه واژههای بیگانه غرق نشود، اگر به مفهوم آن نیاز داریم، این مفهوم را سوار یک واژه یا ترکیب در فارسی کنیم و بکوشیم معنای آن در کاربرد جا بیفتد و بومی و اهلی شود. معنای «خزانه اندیشه» در فرهنگ من گرتهبرداری از معنای think tank در زبان انگلیسی است. کسانی که به این فرهنگ روی میآورند ناگزیر باید معنای ترم اصلی یا تعریف آن را بدانند و تنها در جستوجوی برابرنهادهای برای آن در فارسی به سراغ این فرهنگ بیایند. نقش این فرهنگ برابریابی است نه تعریف ترمها. اما من در پایان برخی ترجمهها و تالیفهای خودم، برای آسانکردن کار خواندن متن، برابر نهادههای دوزبانه را هرجا که ضروری دیدهام، با تعریفی کوتاه همراه کردهام. اگر مترجمان و مولفان دیگر هم این کار را کنند، خوب است.»
دوردیس بهجای تلویزیون
حسین وحیدی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی که کتابهای مختلفی در حوزه زبانشناسی و اقتصاد منتشر کرده است درباره واژهسازی در زبان فارسی و مشخصا واژه تلویزیون البته پیشنهاد دیگری دارد. او در سخنرانی سال 81 گفته است: «برگردیم به زبان فارسی. امروزه ما بهناچار باید دانش جهان امروز را بیاموزیم پس یا دربرابر هر واژهای که بهکار میبریم باید از گنجینه بزرگ زبان و ادب پارسی بهره بگیریم و واژهای فارسی بسازیم تا واژگان و زبان دانشی خود را بگسترانیم یا اینکه مانند کاری که امروز میکنیم، واژه بیگانه را بگیریم و همان را بهکار ببریم. نمونهای برایتان میگویم. تلویزیون دستگاهی است که در هر خانهای یافت میشود. ما دو کار میتوانیم بکنیم، یا میتوانیم بگوییم تلویزیون که میگوییم، بدون اینکه معنی آن را بدانیم (چون وقتی میگوییم تلویزیون با واژه پیوند برقرار نمیکنیم و نمیدانیم که این از «تله» و «ویزیون» تشکیل شده است. «تله» به معنی دور است که در واژههای تلفن و تلگراف هم به کار برده میشود و ویزیون به معنی نما است). امروزه بهجای تلویزیون میگویند: سیما. سیما یعنی چهره. در تلویزیون تکهای از فلسطین را نشان میدهند و زیرش مینویسند سیمای جمهوری اسلامی ایران. یعنی چه؟ یعنی چهره جمهوری اسلامی ایران، در صورتی که این درست نیست، چهکار باید کرد؟ باید ببینیم فرهنگستانهای اروپا چهکار کردند که زبانشان به این پایه از نیرومندی رسیدهاست. ما هم باید همان کار را انجام دهیم. درباره واژه تلویزیون از گفته سعدی یاری میگیریم که میگوید:
چقدر آورد بنده حوردیس / که زیر قبا دارد اندام پیس
حوردیس یعنی حورنما. ما واژه حور را برمیداریم و بهجایش واژه دور را برابر تله میگذاریم. پس بهجای کلمه تلویزیون میتوانیم از دید زبانشناسی و با یاری از ادب فارسی، واژه «دوردیس» را بهکار ببریم. از استادی که سالها نماینده فرهنگی ایران در کشورهای عربی بود، شنیدم: «یکی از بزرگترین تفریح عربها این است که به عربی سخن گفتن و عربی نوشتن ما ایرانیها میخندند.» برای نمونه خیلی آسان میگوییم حملونقل، درحالی که حمل به زبان عربی یعنی آبستن، مانند زن حامله و نقل هم یعنی قصه و داستان. پس وزارت حملونقل یعنی وزارت آبستن و داستان! درحالی که فارسی آن «ترابری» است که «ترا» دو سو را میرساند.»
فرهنگستان چه میگوید؟
با تمام حرفهایی که گفته شد، اما گزینش معادلهای فارسی اصطلاحات بیگانه، طبق بند 2 و 3 ماده 2 اساسنامه، یکی از وظایف فرهنگستان زبان و ادب فارسی است، اصلی که در ادامه میآید بهعنوان یک قاعده از سوی فرهنگستان بهعنوان اصولی که گروههای واژهگزینی موظف به رعایت آن هستند، تصویب شده است.
«اصل 8؛ یافتن معادل برای آن دسته از واژههای بیگانه که جنبه جهانی و بینالمللی یافتهاند ضروری نیست.»
بعضی از واژههای بیگانه رایج در زبان فارسی جنبه جهانی دارند و معادلگزینی برای آنها ضرورت ندارد.
علاوهبراین موارد مشخصشده، در حوزههای گوناگون علوم، از جمله جانورشناسی و گیاهشناسی، ممکن است دسته واژههای دیگری نیز باشد که جنبه بینالمللی داشته و معادلیابی برای آنها ضرورت نداشته باشد یا مقدور نباشد. تشخیص این موارد با گروههای تخصصی مربوط است.
واژههای بیگانه دیگری نیز هستند که دستکم از چند ده سال پیش در زبان فارسی رواج یافتهاند و علاوهبر زبان فارسی، در بسیاری از زبانهای دیگر هم رواج یافته و تقریبا جنبه بینالمللی پیدا کردهاند. معادلیابی برای این دسته از واژهها نیز ضرورت ندارد. واژههایی مانند: پست، تلگراف، تلفن، رادیو، تلویزیون، فوتبال، والیبال، فیزیک، مکانیک، تاکسی، اتوبوس، اتم، میکروب و ویروس از این قبیل هستند.
علاوهبراین واژههای بینالمللی یا تقریبا بینالمللی که معادلگزینی برای آنها ضرورت ندارد، واژههای بیگانه دیگری هم یافت میشود که در زبان فارسی بهصورت وسیع، وارد اسناد و اوراق حقوقی عموم مردم شده و تغییر آنها کاری دشوار و زحمتافزاست. کلمه «پلاک» در مفهوم پلاک ثبتی، که در کلیه اسناد مالکیت زمین و ساختمان بهکار رفته، از اینقبیل است. از معادلیابی برای این قبیل واژهها نیز احتراز میشود.
گفتنی است که در بسیاری از موارد، تلفظ کلمات بیگانه پذیرفتهشده در زبان فارسی، با تلفظ آن در زبان اصلی متفاوت است و این تفاوت تلفظ درصورتیکه برای مطابقت با طبیعت آوایی زبان فارسی پدید آمده باشد -که معمولا چنین است- نهتنها غلط نیست، بلکه از جهت حفظ خصوصیات آوایی زبان فارسی مفید و منطقی است. برای مثال، دلیل اینکه کلمات فرانسه «luster» و «timbre» در فارسی «لوستر» و «تمر» تلفظ میشود این است که آوردن سه صامت متوالی (mbr, str) در یک هجا، خلاف الگوی هجایی زبان فارسی است و فارسیزبانان به صرافت طبع خود، اینگونه دخلوتصرفها را در تلفظ این کلمات کردهاند.»
شاید با خواندن این اصل متوجه بشویم که چرا در روز دیدار رهبری با شاعران، مخاطب صحبتهای ایشان درباره زبان فارسی، وزارت ارشاد و حوزه هنری بود، آنهم در حضور رئیس فرهنگستان زبان و ادب پارسی.
* نویسنده : سیدمهدی موسویتبار روزنامهنگار
