

سیمرغ فیلمنامه اقتباسی!: بیتردید مهمترین دلیل درخشانشدن سریال گیم او ترونز فیلمنامهاش است. داستانی معمایی در دنیای قرون وسطی که ترکیبی حیرتانگیز از معما و قصه، درام و عواطف انسانی، آداب و رسوم و البته تخیل است. فیلمنامه سریال بهطور کامل (بهجز فصل آخر) برگرفته از مجموعه رمان نغمه یخ و آتش است. جرج آر آر مارتین این اثر فانتزی-حماسی را از سال 1996 شروع به نوشتن کرد و تا به حال 12 جلد از آن را منتشر کرده و همین الان هم مشغول دو جلد دیگرش است. یکی از نویسندگان سریال میگوید وقتی بهدنبال جلب رضایت مارتین برای تبدیل رمان به سریال بودیم، او از ما یک سوال از متن قصه کرد و پرسید: «اگر رمان را خوب خواندهاید فهمیدهاید مادر واقعی جان اسنو کیست؟!» و وقتی ما جواب درست دادیم، اجازه تبدیل رمان به فیلمنامه را داد. همین قدرت و کشش قصه اصلی است که باعث شد بینندگان سریال به ضعیفبودن فصل پایانی آن (که برگرفته از داستان اصلی نیست) اعتراض کنند و تقریبا تمام منتقدان به فاصله زیاد بین قصه اصلی با تخیل کمکشش نویسندگان سریال اذعان کردند. بعید نیست حتی روزی بعد از اتمام نگارش فصلهای پایانی رمان، عدهای برای ساختن مجدد فصل آخر سریال امضا جمع کنند. اتفاقی که همین الان در دنیا افتاده است.
داستان نفسگیر: بازی تاج و تخت، روایت یک سرزمین هفت اقلیم است که از جایی به بعد هر هفت اقلیم اقدام به شورش علیه دولت مرکزی میکنند. هرکدام از این اقلیمها علاوهبر جنگ با سایر اقلیمها، جریاناتی درونی هم دارند که بهشدت برای پیشبرد داستان مهم است. داستانهایی که به مرور هرکدام بهنوعی به هم مرتبط میشوند و هر چه داستان جلوتر میرود، این ارتباطات و دوستی و دشمنیها بیشتر و نفسگیر میشود. یکی از دلایل کشش داستان همین است. داستانی پر از عواطف و روابط خوب و بد انسانی که هرکدام قصهای مجزا دارند، هرچند کمکم در انتهای داستان تبدیل به یک داستان میشوند که انگار فصل آخر فینال قصههای مختلف است و منجر به انتخاب قهرمان داستان میشود. این داستان دقیق و نفسگیر البته هیچگاه هم قابل پیشبینی نیست و به همین علت است که بینندگان را برای تماشای ادامه داستان، مجاب میکند.
پرسوناژ بالا: همین قدر بدانید از یکجایی به بعد، بین این همه آدم مهم و تاثیرگذار در داستان سردرگم میشوید! گیم او ترونز 31 نقشاصلی دارد که در پیشبرد داستان تاثیر جدی دارند. برای اینکه قصه از دستتان درنرود باید بهشدت حواستان به نقشهای مختلف، علایق و انگیزههایشان و تفکرات شخصیشان باشد که بتوانید قصه را تمام و کمال متوجه شوید. حتی نقشهای غیراصلی هم چنان هوشمندانه خلق و تصویر شدهاند که باید بهطور کامل آنها را بشناسید، چراکه آنها هم ممکن است ناگهان کاری کنند که تمام ماجرا را دستخوش تغییر کند. این بزرگترین فرق گیم او ترونز است با آثاری مثل ارباب حلقهها. اگر در داستانهای مشابه، نبرد بهروشنی میان خوب و بد تعریف شده، در گیم او ترونز اما انگار همه شخصیتها خاکستری هستند و هیچ خیر و شر مطلقی وجود ندارد. جالب اینکه بهرغم تعدد کاراکترها، شخصیتپردازی هرکدام از نقشها چنان تمام و کمال انجام شده که بخشی از داستان را انگیزهها، فکرها و خاطرات گذشته نقشها پیش میبرد. یکی از هزار فرق گیم او ترونز با سریالهای وطنی خودمان این است که هیچ دیالوگ و سکانسی اضافه نیست و نمیشود سکانسی را حذف کرد، مگر اینکه به بخشی از داستان لطمه وارد کنیم.
قصه بیرحم: یکی از جذابترین بخشهای داستان این است که تکتک شخصیتهای اصلی فیلم لحظهبهلحظه در آستانه خطر مرگ قرار دارند و قرار نیست به آنها دل ببندید، چراکه بسیاری از نقشهای اصلی که طبق معمول نباید تا آخر داستان زخم بردارند در کمال ناباوری اواسط فیلم کشته میشوند و مخاطب متحیر از این مرگ ناگهانی به تماشای ادامه ماجرا مینشیند. مثلا صحنه مرگ ند استارک که شخصیت اصلی فصل اول بود و همهچیز جوری پیش رفته بود که زنده بماند، ولی ناگهان با یک تصمیم غیرعاقلانه از سوی پادشاه جدید وستروس، گردن زده میشود تا هیچکس باور نکند قرار است فیلم بدون ند استارک ادامه پیدا کند. یا مسمومیت و مرگ جافری آن هم در روز عروسی و اوج قدرتنماییاش. بازی تاج و تخت حداقل چهار، پنج نفر ازکسانی که مخاطب حدس میزد یکی از وارثان اصلی تاج و تخت باشند را در فصلهای میانی کشت تا بدانیم بازی تاج و تخت با هیچکس شوخی ندارد و قرار نیست با یک فیلم هندی قابل حدس طرف باشیم.
شخصیتپردازیهای دقیق: خلاصه اینکه نمیشود دقیقا فهمید کی بد است و کی خوب! سیر تغییر شخصیت نقشهای اصلی فیلم درکنار پردازش دقیق آنها کاری کرده که هرکدام از شخصیتها وجوهی درهمتنیده داشته باشند که نشود بهسادگی درباره خوب یا بد بودنشان حکم داد. مثلا پیتر بیلیش برای قتل پسر ملکه نقشه میکشد ولی در عین حال امین ملکه است یا مثلا سانسا را فراری داده و چند قسمت بعد خودش اطلاعات سانسا را به ملکه میدهد. یا لرد لوریس که سالهاست در دربار حضور دارد و معلوم نیست طرفدار و دشمن چهکسی است، از طرفی به تیریون کمک میکند و از طرفی دیگر علیه او در دادگاه شهادت میدهد.
فیلم پر است از این اتفاقات که اگر میخواهید متوجهاش شوید باید به سیر خاطرات، گذشته و عقبه هرکدامشان دقت کنید. حتی ممکن است یکی از گرههای اصلی فیلم در لابهلای سطری از یک کتاب تاریخی که توسط یکی از شخصیتهای درجه سوم فیلم خوانده میشود، باز شود. در این حد دقیق!
لوکیشنهای باشکوه: لوکیشنهای سریال بازی تاج و تخت مثل خیلی از آثار مهم سینمایی دیگر دنیا در پهنه جهان گسترده است. از مالت تا کرواسی و از ایرلندشمالی تا ایسلند. ترکیب لوکیشنهای باشکوه که خودش درس تاریخ قرون وسطای اروپاست و با ویژوالهایی که بهخصوص در فصل میانی جزء نقاط قوت سریال است. مخاطب آنقدر لوکیشنهای مختلف را تجربه میکند که چشمش اجازه خستهشدن پیدا نمیکند؛ از کاخهای باشکوه تا چادرهای بیابانی، از هرمهای آزتکهای مکزیک تا جنگلهای راش ایرلندشمالی و البته یک زمستان درجه یک که بخش مهم داستان را روایت میکند. حتی رنگ فیلم هم دارد بخشی از قصه را روایت میکند. در پژوهشی که یکی از موسسههای علمی اروپا انجام داده بود، رنگبندی سریال بهطور کامل روایتگر شعار اصلی فیلم بود و هرچه میگذشت، رنگبندی فیلم به سردی زمستان بیشتر میل پیدا میکرد؛ برخلاف فصلهای اول فیلم که پر از جنگل، درخت و کاخ خوشرنگ و لعاب است.
زننده، خشن و غیراخلاقی: همهچیز البته اینقدر جذاب نیست! بازی تاج و تخت پر است از صحنههای زننده، خشن و غیراخلاقی. از این بابت گیم او ترونز یکی از مشمئزکنندهترین سریالهای چند سال اخیر دنیاست که به عقیده بعضی، حتی میتواند در طبقه آثار پورنوگرافی هم تعریف شود. جولیا رابرتز همین چند روز پیش درباره این سریال گفته بود: «بله، صحنههای عریان سریال بسیار زیاد است و همچنین زامبیها و دیگر شخصیتهای سریال. قطعا تماشای این سریال در شأن من نیست.» بهجز صحنههای بسیار زننده و غیراخلاقی فیلم، خشونت عریان فیلم هم محل انتقاد بسیاری از تماشاگرانش در دنیا بود. صحنههای پر تعداد قتل، خونریزی، گردنزدن و شمشیرکشیدن که در انتهای هر کدامش یا دل و رودهای روی زمین پخش است یا کلهای منفجر شده و روی زمین ولو شده یا اگر کارگردان خیلی مراعات کرده باشد، شکم مقتول با شمشیر سفره شده است. حجم بالای خشونت و صحنههای غیراخلاقی فیلم نهتنها با فرهنگ ما تطابق ندارد، بلکه بسیاری در هالیوود و اروپا هم نسبت به آن معترض بودهاند.
اتفاقات ناگهانی: وقتی به تماشای بازی تاج و تخت مینشینید، منتظر ترکیبی شکوهمند باشید از درام و عواطف انسانی با آداب و رسوم و ارجاعات دقیق تاریخی و البته تخیل، ویژوال، اژدها و... . یکی از شاهکارهای گیم او ترونز، ترکیب شکوهمند تاریخ، رویا و عاطفه است. تاریخی که پر از ارجاعات ظریف و دقیق تاریخی است با شخصیتهای تخیلی مانند اژدها، آدمهای جنگلی، گرگهای خاص و منحصربهفرد و البته ترسناکترینهای قصه؛ وایت واکرها. البته عواطف انسانی که هرچند اصلا قابل پیشبینی نیستند اما در دل داستان کاملا جاری و تاثیرگذارند. مثلا یکی حاضر میشود بهنفع یک محکوم به اعدام بجنگد و در این راه بمیرد، چون قاتل، سالها قبل خواهر و فرزندان او را کشته است. یا در دل عروسی ناگاه خون به پا میشود و یک خاندان به کام مرگ میروند، یا پدری در برابر چشم دو دخترش گردن زده میشود و صدها اتفاق اینچنینی که عواطف انسانی را در دل خودش دارد.
کلاس تاریخ: انگیزاسیون و نظام تفتیش عقاید افراطی قرون وسطی که در فصل پنج و 6 سریال نمایش داده میشود تنها ارجاع تاریخی کار نیست. اصلا بهتر است بگوییم تعداد ارجاعات تاریخی کار آنقدر زیاد است که بتوان گفت گیم او ترونز در دل دنیایی از ارجاع تاریخی شکل گرفته است. تمدن آزتکها در مکزیک، آداب و رسوم مغولها در شمال آسیا، ساکنان جزایر آهن و شباهتشان به وایکینگها، بربرها و قبایل آنها، جنگ رزها در سده پانزدهم میلادی در بریتانیا، نسلها بردهداری در جایجای دنیا و... تنها چند نمونه از مصادیق واقعی تمدنهای گیم او ترونز است، درحالی که بسیاری از نقشهای اصلی فیلم، الهامگرفته از شخصیتهای واقعی و نامدار در تاریخ هستند. سرسی لنیستر بهروشنی شبیه به ملکه ایزابیو معروف به ماده گرگ فرانسه (قرن 13 و 14 میلادی) است، دیوار شمالی که مارتین از آن حرف میزند، چیزی است شبیه به دیوار هادریان امپراتور روم (قرن 2میلادی)، کال دروگو بسیار شبیه است به چنگیزخان مغول (قرن 12 میلادی)، ارتش آویژهها در آستاپور و شباهتهای بیشمارشان به ینیچریها در امپراتوری عثمانی (قرن 18 میلادی)، ژاندارک و شباهتش به برین اهل تارث و... اینها یعنی با داستانی طرف هستیم که انگار خاطرات مختلف تاریخ را درکنار هم قرار داده تا از دل تمام آنها یک داستان نو خلق کند.
