

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، مشروح گفتوگوی «فرهیختگان» با هادی محمدی، کارشناس مسائل بینالملل درباره ایده جنگ یا مذاکره با آمریکا به شرح زیر است.
عدهای از جمله آقای تاجزاده اخیرا عنوان میکنند در مقابل تحریم و فشار آمریکا، کشور راهی جز مذاکره یا جنگ ندارد. تحلیل شما از این سخن چیست و آیا با آن موفقید؟
پیش از اینکه ایده قرار گرفتن در دوراهی مذاکره یا جنگ را از نظر محتوایی بررسی کنیم، باید به این سوال بپردازیم که اساسا چرا باید ادبیات فعالان سیاسی لیبرال در داخل کشور با ادبیات مقامات آمریکایی و صهیونیستی و دیکتاتورهای منطقه یکسان باشد؟ باید پرسید آیا جنس لیبرالهای داخلی با این جریان خارجی که بنده نام بردم، یکسان است که مانند هم فکر میکنند و سخن میگویند؟ سوال مهمی است و باید حتما پاسخ مناسبی برای آن یافت که چرا جریان لیبرال داخلی این روزها به همان خواست آمریکا میپردازد و بر آن تاکید میکند؟
ما در این سالها همیشه شاهد بودهایم که پاشنه در لیبرالیسم داخلی روی چارچوب آمریکا میچرخد؛ مانند همین ادعای اخیر که واقعی نیست و به عبارت دقیقتر یک دروغ بزرگ است که ما در مقابل آمریکاییها یا باید بجنگیم یا باید وارد فرآیند مذاکره شویم. از طرفی طرح این ادعا هم به خاطر این است که لیبرالها حیات و ممات خود را در آغوش غرب میبینند.
یعنی معتقدید که ادعای قریبالوقوع بودن جنگ از ریشه اشتباه است؟
بله، باید تاکید کنم که وجود سایه جنگ بر کشور امروز یک دروغ مطلق است. امروز اصلا لازم نیست ما با آمریکاییها بجنگیم، چراکه اولا آنها امروز بنیه و آمادگی ورود به جنگ با ایران را ندارند و دوم اینکه برای این اقدام هم ایده و برنامهای در نظر نگرفتهاند و اساسا تصمیم به این کار ندارند و بعید است امروز آمریکاییها حتی بخواهند به گزینه جنگ فکر کنند. آمریکاییها امروز به خوبی میدانند که هر آتشافروزیای در منطقه خسارتهای سنگینی برای منافع آنها به دنبال دارد و لذا هیچ رغبتی به این اقدام ندارند.
پس ارزیابی شما از تحرکات آمریکا در منطقه چیست؟
امروز آمریکاییها بیشتر ژست جنگ میگیرند تا بتوانند دیپلماسی خود را به نتیجه برسانند. آنها امروز با گرفتن این ژست و جابهجایی ادوات رزمی و جنگی سعی میکنند پازل خود در عرصه دیپلماسی را کامل کنند و مجموعه اقدامات در آن حوزه را به نتیجه برسانند.
جزئیات این دیپلماسی چیست؟
آمریکا امروز یک دیپلماسی یکجانبه را در پیش گرفته و نام آن را هم در رسانهها «صلح» گذاشته است. این دیپلماسی با وجود نام زیبایی که برای طرح در افکار عمومی به خود گرفته، معنای دیگری دارد و معنای واقعی آن همان تلاش برای تسلیم شدن کشورها و ملتهای مختلف در مقابل ایالات متحده آمریکا است. ببینید بخشی از دیپلماسی دولت آقای ترامپ امروز همین 12بند شروطی است که برای ایران تعریف کرده است؛ شروطی که به معنای تسلیم مطلق جمهوری اسلامی و ثبت امتیاز پیش از هرگونه گفتوگو است، لذا باید گفت لیبرالهای داخلی هم با طرح موضوع یا جنگ یا مذاکره به دنبال تحقق همین مساله هستند. چهبسا که بگوییم در 6 سال گذشته هم همفکران این جریان در دولت همین مسیر را طی کردهاند.
تجربهای عینی از این موضوع بیان میکنید؟
ببینید، تجربه برجام ملاک خوبی برای بررسی این موضوع است. در برجام یک خیال خام وجود داشت؛ اینکه میتوان در زمین تعریفشده از سوی دشمن بازی کرد و به موفقیت رسید. با اتمام مذاکرات برجام و اجرایی شدن این توافق مشخص شد آنچه از دستاوردهای آن بیان میشده، تنها یک سراب بوده، لذا ورود مجدد به این زمین بازی که از سوی آمریکاییها تعریف شده، دوباره ما را به همین نقطهای که امروز در آن قرار داریم میرساند. ما در چند سال گذشته و در ایام ابتدایی برجام هم شاهد بودیم که برخی همین حرفهای امروز را عینا بیان میکردند و به مردم میگفتند یا باید با آمریکا بجنگیم یا مجبوریم با آنها وارد مذاکره شویم، منتها بعدا که مسیر مذاکره باز شد، مشخص شد مذاکرهای درکار نیست، بلکه قدم گذاشتن در مسیر امضای یک توافق سرتاسر اشکال بود و حالا بعد از حدود 6 سال باید بگوییم نتیجه آن هم جز خسارت چیز دیگری نبود. در این زمینه میتوان به تعبیر آقای سیف، رئیس کل بانک مرکزی مراجعه کرد که میگوید دستاورد ایران از برجام تقریبا هیچ بوده است و ایران نتوانسته ستاندهای از مذاکره داشته باشد. نکته دیگری که در اینجا باید بیان کنم این است که امروز آمریکا اصلا با مفهومی به نام مذاکره آشنایی ندارد و در روابط بینالملل آنها نهتنها مذاکره را نمیشناسند، بلکه تنها مفهومی که با آن آشنایی دارند، مفهوم «ابلاغ» است؛ یعنی فقط میدانند دستور چیست. آمریکاییها امروز نظام جهانی را نظام یکسویه به شکل یک دیکتاتوری بزرگ جهانی برآورد میکنند؛ نمونه این موضوع هم رفتار توهینآمیز آمریکا با سران کشورهای عربی است. آمریکا به بدترین وجه ممکن به این کشورها توهین میکند و آنها حتی جواب هم نمیدهند.
