

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، تجمع روز دوشنبه دانشگاه تهران در اعتراض به آنچه گشت ارشاد در دانشگاه عنوان شد، در باطن و شکل علمی خود مخالفت با قوانین اسلامی بود و در سطح کلان فراتر از مطالبات عمومی تحلیل میشود. بهخصوص آنکه در این ماجرا جریان چپ مارکسیستی در دانشگاهها با جریان لیبرال پیوند خورد. اتفاقی که در دانشگاه تهران رخ داد را در سطحی عمیقتر باید در ظهور دولت روحانی و شکلگیری قارچگونه برخی تشکلهای دانشجویی جستوجو کرد؛ تشکلهایی که در روز تولد خود در پاییز 92 گمان نمیکردند با افول ایده اصلی دولت یعنی شکست ایده توسعه روابط خارجی با در کما رفتن برجام شاهد مراسم ختم تشکیلاتی خود نه در پایان دولت روحانی و پس آن، بلکه چند سال زودتر باشند. در این گزارش قصد داریم پرونده تشکلهای ساخته دولت تدبیر و امید را بازخوانی و روند شکلگیری و افول هریک را مرور کنیم.
بررسی پیرو خط امامیها
بهطور کلی با سرکار آمدن دولت تکنوکرات و لیبرال حسن روحانی دو جریان فرصت عرض اندام در دانشگاهها را یافتند؛ یک جریان حیات خود را در قامت چپ کمونیستی یافت و جریان دیگر در قامت اصلاحطلبانه ظهور و بروز کرد. همراهی دولت اول حسن روحانی و بهخصوص جریان معاونت فرهنگی محمد فرهادی سبب شد تشکلهای دانشجویی با عنوان احیای انجمنهای اسلامی در رسانهها حضور یابند. البته پیشتر از آغاز به کار دولت، تشکلهایی تحت عنوان انجمنهای اسلامی پیرو خط امام داعیهدار خط اصیل انجمنهای اسلامی بودند؛ جریانی که از لحاظ فکری و سیاسی وامدار جناح چپ سنتی در دستهبندی سیاسی ایران بود و با چهرهای همچون هادی خامنهای، منتجبنیا و چهرههای اقتصادی همچون فرشاد مومنی و حسین راغفر وابستگی داشت. با وجود تشکلهایی باسابقه در طیف شیراز دفتر تحکیم وحدت همچون دانشگاه علوم پزشکی شیراز و بعدتر با حضور ادوار این تشکل در دانشگاه علامه طباطبایی در قالب انجمن اسلامی دانشگاه علامه اما این جریان نتوانست با حدود 9 تا 10 دفتر وابسته دست برتر را در فضای تشکلهای اصلاحطلب بیابد. این جریان سال گذشته نیز با اتفاقاتی که در جریان نشست بعضی دفاتر خود در دانشگاه علوم پزشکی یزد رخ داد، دچار اختلافات تشکیلاتی شد و عملا از گردونه سیاستورزی در دانشگاه بیرون رفت.
رامین کیانی، دبیر وقت انجمن اسلامی دانشجویان پیرو خط امام دانشگاه شهید چمران اهواز در گفتوگویی که در یک رسانه دانشجویی منتسب به این جریان منتشر شده، میگوید: «13تشکل از مجموع 20 تشکل عضو هیاتموسس، یعنی تشکلهای دانشگاههای چمران اهواز، علوم پزشکی جندیشاپور، رازی کرمانشاه، باهنر شیراز، علوم پزشکی فسا، علوم پزشکی آبادان، علوم و فنون دریایی خرمشهر، اشراق بجنورد، علوم پزشکی لرستان، دانشکده فنی بوشهر، منابع طبیعی و کشاورزی گرگان و علوم پزشکی لار در نشست یزد شرکت نکردند.»
اختلافات این جریان تا جایی پیش رفت که برخی دفاتر نزدیک به هیاتموسس اولیه، درخواستدهنده تشکیل اتحادیه دفاتری که در دانشگاه یزد نشست برگزار کرده بودند را به عوامل نفوذی یکی از وزارتخانه های دولت متهم کردند و این اختلافات همچنان پابرجاست.
کیانی در قسمت دیگری از صحبتهای خود با همان رسانه میگوید: «انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد برخلاف نظر اکثریت اعضای هیاتموسس و با تکیه بر نهادهای امنیتی اقدام به برگزاری نشست کرد. البته این رسانه عنوان «نشست مشکوک یزد» را به گردهمایی بعضی دفاتر پیرو خط امام در دانشگاه یزد میدهد و ضمن تاکید بر برگزاری این نشست با کمک نهادهای امنیتی آن را به واسطه عدم حضور برخی دفاتر، فاقد وجاهت قانونی اعلام میکند.»
تادا نزدیکترین تشکل دانشجویی به دولت
جریان دوم اما تشکلهایی بودند که به لحاظ سیاسی نزدیکترین طیف به بدنه اصلاحطلب دولت (مشخصا جناح اسحاق جهانگیری و نه جناح واعظی) محسوب میشدند. این تشکلها قصد داشتند با عنوان تشکلهای اسلامی دانشجویان ایران موسوم به تادا در دانشگاهها فعالیت کنند. نزدیکی این جریان به دولت آنجایی آشکار شد که از میان جریانهای درخواستدهنده تشکیل اتحادیه، تنها همین تاداییها بودند که توانستند تا مرحله تشکیل جلسه وزارتین برای اخذ موافقت اصولی پیش بروند. هرچند پس از سنگتمام و پروپاگاندای رسانهای معاونت وقت فرهنگی وزارت علوم معلوم شد این اتحادیه صرفا توانسته است موافقت نصفه و نیمه دو وزیر علوم و بهداشت و معاونان آنان را جلب کند و سایر اعضای جلسه به لحاظ اشکالات آییننامهای موافق تشکیل این اتحادیه نبودهاند. دست حمایت دولت از تادا یک بار دیگر در جریان مراسم روز دانشجو و سخنرانی رئیسجمهور در دانشگاه زاهدان بیرون زد؛ جایی که رئیسجمهور در اقدامی غیرمعمول از تادا نام برد و گفت: «در مورد اتحادیهای که شما طلب کردید، از وزرا سوال کردم، وزرا گفتند در جلسه ما رای دادیم و یک نفر رای نداده است، من به آقای غلامی تاکید کردم اتحادیه تادا سریعتر شکل بگیرد.»
انجمن اسلامی دانشجویان صنعتی اصفهان، مجمع اسلامی دانشگاه صنعتی امیرکبیر و انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی قم سه تشکل اصلی این جریان در دانشگاههای صنعتی هستند که به ترتیب به لحاظ اندیشهای، سیاسی و تشکیلاتی تادا را راهبری میکنند. تاداییها را باید در جرگه جریان اصلاحطلب رادیکال و وابسته به جریان نهضت آزادی دستهبندی کرد. با این حال هرچه از عمر دولت میگذرد، تادا هم بیشتر در انفعال سیاسی فرومیرود؛ انفعالی که بیش از هرچیز ناشی از چسبندگی به دولت و افول گفتمانی دولت است. همین امر باعث شده که تادا لااقل برای حفظ حیات سیاسی در اندیشه عبور از روحانی باشد. آنها در بیانیه تماما انتقادی خود در روز دانشجو سال گذشته رویکردهای دولت در مسائل مختلف را زیر سوال میبرند و مینویسند: «دولت اعتدال حقا به بهترین نحو در ناامیدسازی مردم و دانشگاهها موفق بوده است.»
متحد و نزدیکی هر چه بیشتر به جریان چپ
در کنار رشد قارچگونه تادا جریان رادیکالتری با عنوان تشکلهای اسلامی دانشجویان متحد فرصت ظهور و بروز یافت، اما هرچه تادا پیش میرفت، به لحاظ حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم دولتی از تادا، جریان متحد دست پایین را داشت و به همین جهت تلاش میکرد با اتخاذ مواضع رادیکالتر حیات خود را در فضای سیاسی دانشگاه ادامه دهد.
با وجود این، با افول گفتمان دولت و شاخه دانشجویی در دانشگاه اتحادیه موسوم به متحد توانست ظهور و بروز بیشتری پیدا کند، بهخصوص آنکه این جریان وجه تمایز دیگری نیز داشت. انتخاب گفتمان چپ به لحاظ اندیشهای سبب بروز مواضع مشترکی میان متحد و جریان موسوم به شوراهای صنفی شد، هرچند پوشش تشکیلاتی جریان چپ کمونیستی بیشتر تمایل داشت در قالب شوراهای صنفی به حیات خود ادامه دهد. اما این خاصیت دولتهای لیبرال است؛ به صورتی که وقتی این ایدهها با شکست مواجه میشود. این اندیشههای چپ ضدلیبرالی است که خودنمایی میکند. جریان رادیکال متحد همسو با جریان چپ مدتهاست که از دولت روحانی عبور کردهاند و حالا در منطقه عبور از خاتمی و قانون اساسی هستند و حتی در برنامههای خود مباحثی همچون جمهوری اسلامی را مطرح میکنند. انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه دانشگاه امیرکبیر، انجمن اسلامی آرمان دانشگاه علم و صنعت، انجمن اسلامی دانشجویان آزاداندیش دانشگاه علامه و برخی انجمنهای موسوم به فرهنگ و سیاست، فرهنگ و تمدن ایرانی در برخی شهرستانها از جمله تشکلهای وابسته به این جریانند که تنها راه حیات خود را در اتخاذ مواضع رادیکال حداکثری یافتهاند.
اصلاحطلبهای منفرد
اما در کنار این سه جریان تشکلهای منفردی نیز هستند که خاستگاه سیاسیشان رئیس دولت اصلاحات است و به نوعی پیچ تنظیم آن در دست محمد خاتمی است. او تکرار کند، آنها هم تکرار میکنند. مشارکت یواشکی در انتخابات داشته باشد، آنها هم ایضا و لاغیر. خاتمی اگر از دولت انتقاد کند، آنها هم تصمیم میگیرند که باید با دولت فاصلهگذاری کنند. همین چسبندگی به خاتمی برای این تشکلها چسبندگی به دولت هم به بار آورده است و آنها نمیتوانند بار حمایتی خود را از دولت زمین گذاشته و بدنه دانشجویی آنها را هم در وضعیت موجود سهیم میدانند.
برخی اقدامات این تشکلهای منفرد همچون برگزاری تجمع انجمن اسلامی دانشگاه تهران همزمان با حضور رئیسجمهور در دانشگاه تهران و طرح شعار پز دادن دولت با رای آنها از سویی و عدم تحقق وعدههای انتخاباتی از سوی دولت و مخصوصا وزرات علوم و باقی برنامههای انجمن اسلامی دانشگاه شریف و انجمن اسلامی پیشرو دانشگاه تربیت مدرس با حضور چهرههایی چون احمد زیدآبادی و عمادالدین باقی (که در پی پاسخ به این سوال بود که اصلاح در ساختار جمهوری اسلامی آری یا خیر؟) را باید در راستای سیاست فاصلهگذاری با دولت و کاهش هزینههای حمایت از دولت ارزیابی کرد.
در کنار این تشکلهای متکثر اصلاحطلب جریان دیگری با اندیشههای چپ مارکسیستی در دولت یازدهم و دوازدهم فرصت ظهور و بروز یافت؛ جریانی که به لحاظ فکری و اندیشههای متاثر از انجمنهای علمی علوم اجتماعی در دانشگاههای تهران، تربیت مدرس، خوارزمی و علامه است، اما حیات سیاسی خود را در پوشش شوراهای صنفی یافته است. این جریان هرچند تلاش میکند عرض اندام عملی خود را در مطالبات صنفی بروز دهد، اما تمایلات سیاسی و رادیکال خود را نمیتواند نادیده بگیرد. تجمع روز دوشنبه در دانشگاه تهران به نوعی پیوند این جریان و جریان اصلاحطلب را آشکار کرد و نشان داد آنچه از سوی این جریان طرح میشود، بیش از آنکه دغدغه دانشجویی باشد، پوششی برای طرح مواضع ساختارشکن در تقابل با نظام جمهوری اسلامی است. جریان شوراهای صنفی پیشتر نیز با جریان آشوبطلب دراویش گنابادی پیوند خورده بود؛ آنجا که کانال اطلاعرسانی شوراهای صنفی همزمان با ژست دغدغهمندی برای تغذیه و سلف و خوابگاه دانشجویی به حمایت از دوستان خود در اغتشاشات خیابان پاسداران تهران پستهای حمایتی منتشر میکرد. پیوند این جریان البته در دانشگاه صنعتی شریف در جایی که جریان چپ در قالب شورای صنفی این دانشگاه و جریان دراویش در پوشش کانون یاریگران فعالیت میکرد، رقم خورد. ادعای این جریان را باید نوعی چپ کاریکاتوری یا چپ آمریکایی عنوان کرد. البته پیشتر در نشریهای در دانشگاه تهران در جریان حوادث دیماه 96 این شفافسازی درباره جریان مدعی شورای صنفی این سوال را مطرح میکرد که چطور میشود با پوتین چند میلیونی آمریکایی ادعای مخالفت با سیاستهای نئولیبرالی داشت؟!
با وجود این تناقضات آشکار اما جریان چپ تلاش میکند با حربههای فریبنده و جذاب رسانهای همچون اجرای نمایش و تئاتر و... بدنه دانشجویی را جذب خود کند؛ حیاتی که بیش از آنکه ناشی از جذابیت گفتمانی باشد، ناشی از نعمت روبه افول دولت لیبرالی روحانی است که هر روز آشوبی را در دانشگاه رقم میزند.
تلاش برای حیات سیاسی تشکلهای دولتساخته درحالی در دولت روحانی از سرگرفته شد که سابقه شکست نیز دارد. سرسلسله تلاش برای ایجاد این جنس از تشکلها را باید در دولت سازندگی و تاسیس اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویی و فارغالتحصیلان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی از سوی حشمت طبرزدی جست. این اتحادیه عمر کوتاهی داشت و هرچند در دولت هاشمی متولد شد اما درنهایت با دخالت گسترده دولت سازندگی در امور تشکلها درنهایت منجر به انشقاق در «اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویی و فارغالتحصیلان» شد. طبرزدی و دولت وقت همسو با یکدیگر در جهت تضعیف تحکیم قدم برمیداشتند؛ هاشمیرفسنجانی در خطبههای نمازجمعه در تیرماه ۷۰ علیه تحکیمیها سخن گفت و تشکیلات طبرزدی هم با بیانیهای از این موضع حمایت کرد. پس از این واکنش، دفتر تشکیلات تحکیم در خیابان خارک به اشغال درآمد و تحکیمیها از ساختمان اخراج شدند. اوج این جریان اما تبدیل «اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویی و فارغالتحصیلان» به ستاد انتخاباتی دانشجویی هاشمی در سال ۶۸ و ۷۲ بود اما عدمواگذاری پست دولتی به طبرزدی از سوی هاشمی به این پیوند پایان داد.
سرنوشت محتوم تشکلهای دولتساخته البته همان سرنوشت شکستخورده رادیکالیسم در دانشگاه هم هست. رادیکالیسم در دانشگاهها پیشتر در دولت اصلاحات شکست خورد. این شکست هم به لحاظ تشکیلاتی هم به لحاظ گفتمانی بود (در جایی که طیف تندروی دفتر تحکیم در حمایت از کاندیدای حداکثری این جریان یعنی مصطفی معین در سال 84 نتوانست حتی با تنفس مصنوعی رای لازم را کسب کند). بدنه رادیکال فعلی در دانشگاهها اما به لحاظ درجه رادیکالیسم نه رادیکالتر از شاخه مدرن طیف علامه دفتر تحکیم وحدت در پایان دهه 70 است و هم اینکه دولت روحانی در درجه رادیکالیسم دست بالا را نسبت به دولت اصلاحات ندارد؛ نتیجه اینکه در یک جمله هم رادیکالیسم و هم تشکلهای دولتساخته تجربه از پیش شکستخوردهای است.
