

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، «جمال مالک»، پسر 18 ساله فقیر و زاغهنشین هندوستانی، در مسابقه «چه کسی میخواهد میلیونر شود؟» شرکت میکند. او در کمال ناباوری، سوال به سوال پیش میرود. مجری مسابقه و پلیس به او شک میکنند. در ساعات استراحت میان مسابقه او را شکنجه میکنند تا از ادامه مسابقه منصرف شود؛ اما او سر باخت ندارد و گویا دستهای شانس و اقبال، عجیب در خانهاش را میکوبد. او سرانجام در برنامهای زنده در پیش چشم میلیونها هندی، سوال آخر را جواب میدهد و در کمتر از یک شب، از فرش به عرش میرسد.
این خلاصهای بود از فیلم «میلیونر زاغهنشین» ساخته سینمای هندوستان و برنده چهار جایزه اسکار؛ فیلمی محصول سال 2008 میلادی، سالهایی که کارشناسان اجتماعی و سیاسی نوید جرقههای اعتراضات مردمی را در هندوستان داده بودند. اختلاف طبقاتی و شکاف اقتصادی قوت گرفته بود و نرخ بیکاری و عدم چرخه تولید در شهرهای حاشیهنشین هندوستان بیداد میکرد. تصور کنید یک کشور استعمارگر، تصمیم به اضمحلال هندوستان بگیرد. بهترین حربه کدام است؟ آیا بهترین ترفند این نیست که مردم هندوستان بهجای پیشرفت عقلانی و تدریجی، به شانس یکشبه ایمان بیاورند؟ آیا بهترین روش، عادت دادن این مردم به پول بادآورده نیست؟ پس تعجب نکنید اگر دریابید که کارگردان فیلم فوق کسی نیست جز «دنی بویل»، کارگردان پرسابقه انگلیسی! و در روزهایی که فیلم جذاب و اسکارگرفته هندوستان میان دستفروشان خیابانهای ایران دستبهدست میشد و بر صفحه تلویزیون هر خانواده ایرانی جولان میداد، یک نفر در این کشور گفت: «یک جنگ مهم رسانهای و تبلیغاتی در جریان است که از آن غفلت میشود... این جنگ در صفحات روزنامهها و تلویزیون، میکروفن رادیوها و عدسی دوربینها جریان دارد.» (مقام معظم رهبری)
این روزها خبر مسابقه «برنده باش» و حواشی آن تیتر یک رسانههای ایران است. مسابقه برنده باش در سال 1397 با مجریگری یکی از سوپراستارهای سینمای ایران، «محمدرضا گلزار» پا به کنداکتور شبکه سه رسانه ملی گذاشت؛ مسابقهای که فرد شرکتکننده با پاسخ به سوالهای مکرر، مرزهای میلیونرشدن را در شبی رویایی پشتسر میگذارد. اهلفیلمها در ایران با تماشای اولین قسمت از این مسابقه، آرام به بغلدستی خود گفتند: «فیلم میلیونر زاغهنشین رو دیدی؟ این عین همونه!» مسابقه «برنده باش» شمع محفل شبهای ایرانیان شد؛ شرکتکنندهای که در مرز آرزوهای خود دست و پا میزند. مجری میپرسد: «میانگین گردن زرافه چند متر است؟!» شرکتکننده که فقط یک پاسخ تا خرید ماشین مورد علاقهاش فاصله دارد و بین اعداد یک، دو، سه و چهار سرگردان است. به یاد این ضربالمثل میافتد که شانس فقط «یک»بار در خانهاش را میزند و میگوید: «یک». پاسخش سبز میشود و حالا او یک ماشین دارد! بینندهها به او غبطه میخورند و گوشیهایشان را درمیآورند تا شانس خرید یک ماشین را در کمتر از 15 دقیقه امتحان کنند. مدیران رسانه ملی نیز غرق در لذت جذب مخاطبانند. بازهم کسی حواسش نیست تا یک نفر میگوید: «باید فرهنگ کار و تولید و تلاش را ترویج دهیم و روحیه انتظار برای ثروت بادآورده را از بین ببریم! و روشهایی شبیه بختآزمایی را ترویج نکنیم که دستگاههای مختلف ازجمله صداوسیما باید متوجه این معنا باشند.» (مقام معظم رهبری)
برنامه برنده باش متوقف میشود، چراکه همزمان مراجع تقلید حضور این برنامه را مصداق قمار میدانند. شاید تا اینجای کار ماجرای غفلت مدیران رسانه ملی کمی غمناک باشد اما تراژدی واقعی تازه از این لحظه آغاز میشود! مدیر شبکه سه، پس از اتفاقات اخیر میگوید: «با توجه به رهنمود اخیر رهبر معظم انقلاب و به تبع آن دستور رئیس سازمان صداوسیما در سازماندهی اسپانسرها و تعامل با معاون محترم سیما، تصمیم بر این شد سازوکار اسپانسری که پشتیبانی مالی برنامه «برنده باش» را انجام میدهد، اصلاح و ظرفیتهای جدیدی به این برنامه اضافه شود.» حال پرسش از مدیر شبکه سه این است که آیا مشکل این مسابقه، اسپانسر است؟! بیایید یکبار با دقت جزئیات سخنان مقام معظم رهبری را بررسی کنیم.
الف) باید فرهنگ کار و تولید و تلاش را ترویج دهیم.
ب) روحیه انتظار برای ثروت بادآورده را از بین ببریم و روشهایی شبیه بختآزمایی را ترویج نکنیم.
درخصوص مورد «الف» راهکار و برنامهریزی کوتاهمدت و بلندمدت رسانه ملی چیست؟ آیا کارگروههای تولید اندیشه در این حوزه ایجاد شدهاند؟ چه سریالها، مسابقات و برنامههایی با محوریت ترویج فرهنگ کار قرار است در سال جاری کلید بخورد؟ کدامیک از اساتید حوزههای دین، جامعهشناسی و هنر قرار است مدیریت این فرآیند را عهدهدار شوند؟
درخصوص مورد «ب» آیا با تغییر اسپانسر، روحیه ثروت بادآورده از بین میرود؟ پرسش مهمتر اینکه خاستگاه این هجمه مسابقات (بهاصطلاح ستاره - مربع) در رسانه ملی کجاست؟ اگر به همین چند سال قبل برگردیم، هیچ اثری از این مسابقات نبود. اینها از کجا سر درآوردند و با چه اهدافی؟ منابع مالی این مسابقات چیست؟ چه میزان پول از جانب مردم دریافت میشود و در مقابل چه میزان به آنها پرداخت میشود؟ سرمایهگذاران و مالکان این هلدینگهای اقتصادی چه کسانی هستند؟ منافع آنها با رسانه ملی در کدام نقطه تلاقی میکند؟
اما مطلب مهمتر آن است که بضاعت و سواد دینی مدیران صداوسیما شأنیت اصدار احراز حلیت تصمیمات و اقداماتی را که فقه برای آن قوانین صریح دارد، ندارد. از این رو رسانه ملی با توجه به ماموریت مهم بسط و تعمیم فرهنگ دینی باید سازوکار و پیوند وثیق با فقه تخصصی در حوزه رسانه را برای خود ایجاد کند.
در خاتمه، اینها مواردی است که رئیس سازمان صداوسیما باید پاسخگو باشد. او نباید بر این گمان باشد که اکنون در جایگاه ضعف قرار گرفته است؛ اتفاقا این بهترین فرصت برای اوست. فرصت اثبات توانمندی او در سکانداری رسانه ملی و انجام رسالت خطیر فرهنگسازی دینی و انقلابی و نیز علاوهبر آن علیعسگری با اعلام شفافسازی کارهای اقتصادی شبکهها از یکسو و مهمتر از آن با تبیین برنامههای خود در ترویج فرهنگ کار و تولید از سوی دیگر میتواند علاوهبر گذر از شرایط نامطلوب فعلی، این بحران را به فرصت تبدیل کرده و جایگاهی مستحکمتر از مدیران پیشین داشته باشد.
فاعتبروا یا اولیالابصار
