گزارش «فرهیختگان» از ژانرهای غالب جشنواره فیلم فجر
به جز دو فیلم «تیغ و ترمه» و «جمشیدیه» در بخش سودای سیمرغ، دیگر فیلمی را نمی‌یابیم که در فضای محصور آپارتمان روایت شود، گرچه این دو فیلم نیز با اغماض در این فهرست گنجانده شده‌اند اما وابستگی هسته مرکزی داستان در این دو فیلم در این فضاهای محصور خلاصه می‌شود.
  • ۱۳۹۷-۱۱-۲۳ - ۱۷:۳۸
  • 00
گزارش «فرهیختگان» از ژانرهای غالب جشنواره فیلم فجر
درام‌هایی متکثر با چاشنی خشونت
درام‌هایی متکثر با چاشنی خشونت
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، جشنواره سی‌وهفتم فیلم فجر در کنار تمامی معایب و مزایایی که در مسیر اعتلای سینمای ملی داشت، با تنوع گونه‌ای خود، یکی از کم‌نظیرترین دوره‌های خود را طی یک دهه اخیر تجربه کرد. مهم‌ترین بخش این دستاورد، بیرون آمدن دوربین از آپارتمان‌ها و فضای بسته و پرداختن به سوژه‌های خارجی و بیرونی بود که این مهم با توجه به وابستگی عجیب درام‌های ایرانی به چارچوب خانه و آپارتمان طی سالیان اخیر، امتیازی مهم برای سینمای داستان‌گوی ایران محسوب می‌شود.

به عبارتی اگر بخواهیم خیلی واضح به این مورد بپردازیم باید بگوییم که به جز دو فیلم «تیغ و ترمه» و «جمشیدیه» در بخش سودای سیمرغ، دیگر فیلمی را نمی‌یابیم که در فضای محصور آپارتمان روایت شود، گرچه این دو فیلم نیز با اغماض در این فهرست گنجانده شده‌اند اما وابستگی هسته مرکزی داستان در این دو فیلم در این فضاهای محصور خلاصه می‌شود.

  تکثر پسوند برای درام‌های...

بدنه سینمای ملی ما، درام است به‌ گونه‌ای که وقتی در ژانر محبوبی چون وحشت، دست به خلق اثر می‌زنیم، نخست پایه‌های دراماتیک آن را قدرت می‌بخشیم که این مهم البته بسته به بافت جمعیتی و اعتقادی مردم سرزمین‌مان، امری محتوم تصور شده و باور اینکه فیلمی بدون چارچوب درام بتواند در گونه‌ای، شکلی روایی پیدا کند، امری محال به نظر می‌رسد. با این حال اما در این دوره از جشنواره، درام‌های بسیاری داشتیم که در گونه‌های مختلف روایت شدن.

در درام عاشقانه، «آشفته‌گی»، «سال دوم دانشکده من»، «شبی که ماه کامل شد» و «ناگهان درخت» را داریم که این فیلم‌ها با توجه به اینکه عاشقانه‌هایی صرف نیستند، در چارچوب اثر به یک علاقه‌مندی گاهی غیرمستقیمی می‌رسند که عاشقانه تعبیر می‌شود. حتی در فیلمی مانند «ناگهان درخت» که شکل مستقیمی از عشق نمی‌بینیم و حتی در بخش‌هایی به نقد عشق و جریانات مرسوم رمانتیک می‌پردازد اما در لفافه مخاطب با یک اثر عاشقانه مواجه است.

در حوزه مقاومت و اعتقادی نیز جشنواره امسال سه فیلم «23 نفر»، «خون خدا» و «ماجرای نیمروز 2؛ رد خون» را داشت که برخلاف شائبه‌های دوره‌های گذشته که احساس می‌شد فیلم‌های این حوزه به سفارش و تایید مقامات دیگر در فهرست مسابقه گنجانده شده‌اند، تمام متکی بر تکنیک‌های فرمیک خود در این رویداد حضور داشتند به‌طوری که دو فیلم از این سه فیلم تا روزهای پایانی جشنواره در فهرست آرای برتر مردمی قرار داشتند و «خون خدا» هم که در این فهرست نبود، توانست رضایت نسبی منتقدان را به دست آورد.

در این دوره، سه درام جاده‌ای نیز در بخش سودای سیمرغ حضور داشتند: «سمفونی نهم»، «قصر شیرین» و «قسم» که هر سه این فیلم‌ها توانستند بهره‌برداری‌های دراماتیکی از جاده و مقوله سفر به عمل آورده و داستان خود را در همین مسیر جاده‌ای روایت کنند. اتفاقی که طی سالیان اخیر احساس می‌شد به اشباع رسیده و علت کم‌میلی کارگردانان در پرداخت جاده‌ای، عدم ایده‌پردازی آنها در این مدیوم است که این سه فیلم، چنین ادعای احتمالی را باطل کردند.

در مقوله قصاص نیز امسال شاهد حضور سه فیلم بودیم: «جمشیدیه»، «جاندار» و «قسم.» نوع قصاص در «جمشیدیه»، به همان شکل بدی که تاکنون در آثار بسیاری شاهد بودیم، بار دیگر تکرار می‌شود. در فیلم‌های «جاندار» و «قسم» هم مخاطب با رگه‌ها و ترکش‌های قصاص مواجه است و به درگیری‌های یکطرف حادثه در رسیدن به حکم قصاص مواجه می‌شود که همین، بیانی تازه در این مدیوم محسوب می‌شود.

اما خیانت که طی این سال‌ها، به مدیومی محبوب برای سینماگران تبدیل شده، گویا با آزادی‌های عملی که امسال به فیلمسازان داده شده، از تعدد بیشتری به نسبت دوره‌های قبلی جشنواره بهره‌مند بوده و بیشترین تعداد درام‌های موضوعی را پس از درام‌هایی با طعم مرگ و قتل به خود اختصاص داده است. در جشنواره امسال، 5 فیلم با محوریت خیانت زناشویی روی پرده سینما رفت: «تیغ و ترمه»، «سال دوم دانشکده من»، «طلا»، «قسم» و «مردی بدون سایه.»

نکته جالب در این پرداخت‌ها آن بود که فیلمسازان، از مواجهه مستقیم با خیانت طفره رفته و به دنبال پیگیری و تبعات این جریان هستند. در این پنج فیلم، خیانت با اهرمی برای تاثیرگذاری در زندگی آتی کاراکترها لحاظ شده یا به تاثیراتی می‌پردازد که در زندگی آن زوج‌ها می‌گذارد. با شکل حرفه‌ای‌تری از خیانت مواجه هستیم که زمختی اشارات مستقیم آن را ندارد و می‌تواند برشی از برخی احوالات جامعه امروز ما باشد. هر چند برخی از کارگردانان این پنج فیلم، به صراحت مقوله خیانت در فیلم خود را نفی کرده‌اند حال آنکه اگر خیانت را از این پنج فیلم بگیریم، محوریت داستان الکن مانده و رشد نمی‌یابد.

  درام‌هایی با رنگ خون؛ دوسوم از جشنواره

اما در داده‌های آماری جشنواره امسال به پررنگ بودن درام‌هایی از جنس خون، مرگ‌های غیرطبیعی و قتل می‌رسیم. به‌طوری که 15 فیلم از 22 فیلم سودای سیمرغ، آغشته به خون و قتل هستند. فیلم‌های «مسخره‌باز»، «مردی بدون سایه»، «متری شیش‌ونیم»، «قسم»، «طلا»، «جمشیدیه»، «ماجرای نیمروز 2؛ رد خون»، «قصر شیرین»، «شبی که ماه کامل شد»، «سمفونی نهم»، «غلامرضا تختی»، «سال دوم دانشکده من»، «تیغ و ترمه»، «خون خدا» و «23 نفر» واجد چنین داده‌هایی هستند. از این تعداد اما هشت فیلم با محوریت قتل ساخته شدند که آماری تکان‌دهنده به نسبت دوره‌های قبلی جشنواره محسوب شده و قابل تامل است.

نکته نگران‌کننده این قتل‌ها، فرآیند عادی جلوه دادن آن و تلاش برای مواجهه غیراخلاقی با آن است. بدون اغماض تنها در «جمشیدیه» بود که کاراکتر اصلی دریا(سارا بهرامی) به واسطه عذاب وجدان خود را معرف کرده و درام، سیر طبیعی خود را می‌پیماید. در فیلم‌های دیگر، کاراکترهای اصلی یا به دنبال فرار از این رخداد هستند یا به دنبال عادی‌سازی روحیات خود، به دنبال مسیرهای غیرقانونی و البته غیراخلاقی در مواجهه با قتل می‌گردند که این حجم از فرار در برابر قتل، تاکنون در یک دهه اخیر جشنواره فجر سابقه داشته است.

  تاکیدهای هدف‌دار!

در جشنواره سه یا چهار دوره قبل بود که خبری در خروجی رسانه‌ها منتشر شد مبنی‌بر محدودیت‌هایی که دست‌اندرکاران بزرگ‌ترین رویداد سینمایی کشور در برابر سکانس‌هایی که عمل سیگار کشیدن را نشان می‌دادند، قائل شده‌اند. اتفاقی که خیلی زود در محافل مختلف پیچید و علت آن، تعدد سکانس‌ها و فیلم‌هایی بود که به وضوح عملی مانند سیگار کشیدن را به تصویر می‌کشیدند. این اتفاق، نقل محافل آن دوره از جشنواره بود. حالا که به این بهانه می‌نگریم، چندان نمی‌توانیم حقانیت آن را بپذیریم اما در جشنواره امسال، پدیده‌هایی وجود داشت که به مانند سیگار کشیدن آن دوره، در چندین فیلم اشاعه یافته و گویی تصور می‌کردیم با یک مهندسی عجیب در طراحی این صحنه‌ها آن هم در چندین فیلم مواجه هستیم.

از سیگار کشیدن خانم‌ها گرفته تا خوانندگی آنها و البته در چندین فیلم صحنه حرکات موزون که به وضوح نمایش داده می‌شود. پوشش روسری یا هر چیزی برای پوشاندن موی سر بازیگران زن نیز در چندین فیلم دستخوش تغییر شده بود تا احتمالا زمینه برای تهییج بیشتر فیلمسازان و البته ورود به خطوط قرمز، کمی عادی‌تر شود. ضمن اینکه همان مقوله سیگار کشیدن بازیگران مرد نیز در این دوره، تقریبا در تمامی فیلم‌ها وجود داشت و صدالبته که تا وقتی که مواردی جدید از رونمایی از کاراکترهای خانم وجود دارد، قطعا سیگار کشیدن آقایان نمی‌تواند محلی برای مناقشه باشد.

این قبیل تصاویر و صحنه‌ها، چیزهایی نیستند که در فیلمنامه وجود داشته باشند و در اجرا به آن رسیده می‌شود. حال آنکه سینما هم نمی‌تواند مانند تولیدات تلویزیونی برای کارهای خود ناظر کیفی داشته و این قبیل موارد را از طریق وی سر صحنه رفع و رجوع کند. بنابراین چون فیلم‌ها در نمایش جشنواره‌ای خود، کمترین ممیزی را داشته و بعدا برای اکران عمومی، دستخوش سانسور شده و همین، زمینه‌ها را برای بایکوت چند ساله یک اثر آماده می‌کند، باید با این حرکت خزنده، به گونه‌ای رفتار شود که نه هزینه‌ای برای وزارت ارشاد و شورای پروانه نمایش به بار آورد و نه فیلمسازان ما دست به خودسانسوری زده یا اعتماد خود را به نهادهای قانون‌گذار سینما از دست دهند.
 
  درا‌م‌های صرف

با توجه به علاقه‌مندی سینماگران ما به پیچش‌‌های روایی درام و البته اشتیاق آنها برای به نمایش گذاشتن روابط پیچیده و چندبعدی، عموم آثار در یکی از پسندهای درام خلاصه می‌شوند. با این حال کم نبودند فیلم‌هایی که روایات خطی را برای داستان خود انتخاب کرده بودند و ترجیح دادند بدون هیچ حشو و داستان‌های موازی یا داستانک‌هایی در مدیوم مختلف، تنها محوریت داستانی خود را ادامه داده و آن خط داستانی را پرورش دهند. 10 فیلم جشنواره امسال چنین رویکردی داشتند: «ایده اصلی»، «پالتو شتری»، «درخونگاه»، «غلامرضا تختی»، «سرخ‌پوست»، «سمفونی نهم»، «شبی که ماه کامل شد»، «طلا»، «مردی بدون سایه» و «ناگهان درخت.» اینکه آیا درام‌های ساده جشنواره امسال توانسته‌اند نظر مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کنند، استعاره‌ای است که باید از نقطه‌نظر سلیقه هر فرد به آن پاسخ داده شود و نمی‌توان حکمی کلی در رد یا قبول درام‌های ساده صادر کرد.

  موارد فرعی دیگر

همان‌گونه که اشاره شد، درام‌های شلوغ با داستان‌های موازی، یکی از علاقه‌مندی‌های کارگردانان امروز ماست به‌خصوص اینکه به جز پنج فیلمساز قدیمی، ساختار کلی فیلمسازان این دوره از جشنواره را فیلمسازان جوان زیر 40 سال تشکیل می‌داد. به‌خصوص آنکه فیلمسازان «جا‌ن‌دار» که در بخش نگاه نو حضور داشت را متولدین دهه 70 تشکیل می‌دادند. طبیعتا نسل جدید پیرو این خطوط داستانی، علاقه‌مندی ویژه‌ای به لوکیشن‌های متعدد داستانی دارند اما خیلی جالب است که بدانید سه فیلم سودای سیمرغ جشنواره امسال در لوکیشنی محدود روایت شدند: «مسخره‌باز»، «قسم» و «سرخ‌پوست.» خیلی جالب است بدانیم خلاقیت به خرج داده شده در عناصر روایی و بصری این سه فیلم به اندازه‌ای است که هم منتقدان زبان به تحسین این سه فیلم باز کرده‌اند و هم اینکه فیلم‌ها در سینماهای مردمی به چندین بار سانس فوق‌العاده کشیده شده و گویا رضایت خاطر مخاطبان عام سینما نیز به این آثار جلب شده است.

همچنین تصور می‌شود نسل جدید فیلمساز برای نشانه گرفتن ایده‌های زندگی‌های جدید، تم روایت خود را در عصر و فضای پرچالش کنونی خلاصه می‌کنند حال آنکه باید بدانیم در جشنواره امسال، چهار فیلم در دهه‌های قبلی روایت می‌شوند: «سرخ‌پوست» و «غلامرضا تختی» در سال‌های پیش از انقلاب (دهه 40) و «23 نفر» و «درخونگاه» هم به ترتیب در دهه‌های 60 و 70.

  تداوم نگرانی از بابت فقر ژانر

همان‌گونه که مشاهده شد، تقریبا تمام فیلم‌های بخش مسابقه و البته نگاه نو جشنواره امسال را درام‌های مختلف تشکیل داده است: «از درام‌های ورزشی و عاشقانه بگیرید تا درام‌های ملتهب سیاسی، جاده‌ای و آپارتمانی و البته درام‌هایی با مقولاتی چون خیانت، قتل و قصاص.» طبیعی است که شیوه ریل‌گذاری مدیریتی سینمای ایران اگرچه در درام، موفقیت‌های خیره‌کننده منطقه‌ای و جهانی را نشانه گرفته و به توفیقات بسیاری نیز نائل آمده است اما نمی‌توان از نشانه‌گذاری‌های اشتباه یا فاقد کفایت در حوزه‌هایی چون کمدی، وحشت، کودک، دفاع مقدس و... غافل ماند. در جشنواره امسال دو فیلم «زهرمار» و «پالتو شتری» با عنوان کمدی معرفی شدند که از قضا هیچ‌یک از فیلم‌ها وجاهت کمیک را نداشته و آشکارا از روایات دراماتیک بهره‌مند بودند. حتی «مسخره‌باز» نیز یک روایت فانتزی محسوب می‌شود تا اثری با بار کمیک.

این یکدست بودن پهنه موضوعات پرداختی در جشنواره‌ای که ادعا می‌کند بزرگ‌ترین رویداد سینمایی منطقه است و در آستانه 40 سالگی نیز قرار دارد، نمی‌تواند نشانه‌های خوشایندی محسوب شود. به‌خصوص اینکه جشنواره تنها به ویترینی برای نمایش آثار آماده تبدیل شده که در طول سال، هیچ فعالیت و سیاست‌گذاری را در پی نمی‌گیرد. گرچه نمی‌توان ساماندهی ژانرهای سینمایی را از یک جشنواره طلب کرد اما در حال حاضر، پررنگ‌ترین وجه اشتراک میان نسل‌های مختلف فیلمساز، فیلمنامه‌نویس و دیگر عوامل فنی یک فیلم، نه مدیران سینمایی هستند که در دولت‌های مختلف در رفت و آمد قرار دارند و نه وزارت ارشاد است که در هر دوره‌ای، مشی خاص خود را پی‌گرفته و بعضا هم تسلیم فشارهای بیرونی می‌شود، بلکه جشنواره فیلم فجری است که همه به آن به چشم آخرین امید نگاه می‌کنند و با وجود انتقادهای صریحی که به آن دارند، همواره تمام تلاش خود را می‌کنند تا در این رویداد سینمایی بزرگ شرکت داشته باشند.

وقتی جشنواره را از بزرگ‌ترین جشن‌های انقلاب می‌دانیم، عاقلانه‌تر است که به کارکردهای احتمالی دیگر آن نیز توجه کرده و کاربرد آن را از یک ویترین صرف به مهندسی ژانرهای سینمایی و حمایت از گونه‌های فقیر سینمای ملی معطوف داریم. نهادهای ذی‌ربط ریل‌گذاری چنین جریانی، دهه‌هاست مشغول مهندسی این وضعیت هستند اما می‌بینیم که ژانرهای دیگر روزبه‌روز فقیرتر می‌شوند و درام جشنواره‌ای در حال توسعه افسارگسیخته و کمدی گیشه‌ای هم در حال اشاعه به خانواده دیگر ژانرهای سینمایی است.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰