پرسشی پیرامون اخلاق ارتباطات
همگرایی متون، تصاویر و صوت‌هایی که در یک واژه اشتراک نظر داشتند: «هشتگ تسلیت». تسلیت نماینده واکنش تمام مخاطبان رسانه‌های اجتماعی در برابر مشاهده تجربه رنج دیگران است.
  • ۱۳۹۷-۱۰-۳۰ - ۰۲:۲۱
  • 00
پرسشی پیرامون اخلاق ارتباطات
علیه همدردی با رسانه‌ها
علیه همدردی با رسانه‌ها
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، شاید ماهی از 12 ماه سال گذشته نباشد که خبری ناراحت‌کننده منتشر نشده و همگان را غم‌زده و داغدار نکرده باشد. سرعت اعجاب‌آور انتشار اخبار و بازنمایی رسانه‌ای گسترده حوادث و رویدادهای ناراحت‌کننده، سیلی از پست‌ها، استوری‌ها، توئیت‌ها و... را با مضامین همدردی گسیل کرد. همگرایی متون، تصاویر و صوت‌هایی که در یک واژه اشتراک نظر داشتند: «هشتگ تسلیت». تسلیت نماینده واکنش تمام مخاطبان رسانه‌های اجتماعی در برابر مشاهده تجربه رنج دیگران است. مخاطب می‌پندارد که همدردی و اعلام موضع تسلیت، اخلاقی‌ترین کنش، حساب‌شده‌ترین فیگور و دقیق‌ترین ژستی است که می‌توان در برابر مواجهه با این رخدادها داشت. اما آنچه که مخاطبان رسانه‌های اجتماعی در برابر مشاهده تجربه رنج دیگران می‌پندارند، نه پنداشت آنان بلکه توقع رسانه‌ها از آنان است. رسانه‌ها (چه از نوع جمعی و چه از گونه اجتماعی‌شان) از مخاطبان و کاربران خود انتظار دارند که در برابر انتشار اخبار جنگ، آتش‌سوزی، سیل، توفان، زلزله، قتل و... همدرد با حادثه‌دیدگان باشند و با ابراز احساسات و برون‌ریزی عواطف، واکنش خود را نشان دهند. اما نقد رسانه‌ها و کنش مخاطبان آن دقیقا در همین دقیقه است که رخ می‌دهد. همدردی نه اخلاقی‌ترین کنش و نه بهترین واکنش نسبت به مشاهده در دیگران است.

سوزان سونتاگ، اولین کسی بود که به نقد این دیدگاه مرسوم و بیان‌نشده پرداخت. سونتاگ این پرسش فلسفی را در قبال رسانه‌ها بیان کرد: «وظیفه اخلاقی ما در برابر مشاهده تجربه رنج دیگران چیست؟!» دم‌دست‌ترین پاسخ برای این پرسش، بیانیه‌ای بود که ویرجینیا وولف، در کتاب «سه‌گینی» در واکنش به انتشار عکس‌های قساوت‌بار جنگ اسپانیا اعلام کرده بود: «فقط آدمی که از نظر اخلاقی هیولا است، با دیدن این عکس‌ها، منزجر نشده و برای براندازی این کشتار تلاش نمی‌کند.» ویرجینیا وولف مانند تمام مخاطبان عادی رسانه‌ها، گمان می‌کرد با ناراحت شدن از تصاویر درد مردمان مظلوم و با محکوم کردن ظالمان، ریشه ظلم و ستم برچیده خواهد شد. سونتاگ در برابر چنین ایده‌های خام و خیالبافانه، تاکید می‌کرد که ویرانگری جنگ به‌خودی‌خود استدلالی علیه به راه انداختن جنگ نیست. با اعلام اینکه جنگ بد است و باید از جنگ بیزاری جست، جلوی جنگ گرفته نخواهد شد. جنگ فقط مثالی از تجربه رنج‌هاست. در ویدئویی، مردی را می‌بینیم که سگی را با لگد می‌زند. دانش‌آموزی را مشاهده می‌کنیم که با معلم خود درگیر شده است. ساختمانی تجاری در تلویزیون نقش می‌بندد که طعمه آتش شده و درحال فروپاشی است، اما چند آتش‌نشان هم در آن محصور شده‌اند. در قسمت جست‌وجوی اینستاگرام، کشتی‌ای را می‌یابیم که همراه با ملوانانش غرق شده یا هواپیمایی که با مسافرانش سقوط کرده است.

واکنش مخاطبان در برابر این حوادث، فقط «هشتگ تسلیت» است. با زدن هشتگ تسلیت، نه مردگان زنده می‌شوند و نه رنج‌دیدگان رنج‌شان از یادشان خواهد رفت. پس فایده همدردی مخاطبان در چیست؟! سونتاگ می‌گفت که همدردی با رسانه‌ها، منجر به دو امر می‌شود. اول اینکه رنج را بازتولید می‌کند. علاوه‌بر فرد رنج دیده، مشاهده‌گران او نیز با مشاهده تجربه رنج او، رنج می‌بینند. رنج به‌واسطه رسانه، فزونی می‌یابد. تاثیر دوم همدردی، افزایش قدرت رسانه‌هاست. کنترل عواطف و مدیریت احساسات مخاطبان با همدردی آنان به رسانه‌ها سپرده خواهد شد. علاوه‌بر این دو مورد، استفاده‌ها و سوءاستفاده‌هایی نیز از بازنمایی رنج دیگران رخ خواهد داد. این بازنمایی‌ها می‌تواند به واکنش اعتراض‌آمیز به دولت‌ها بینجامد. در همین رخدادهای سال گذشته، بازنمایی رنج حادثه‌دیدگان، نقدهایی -به حق یا ناحق-‌ را روانه ناوگان حمل‌ونقل زمینی، هوایی و دریایی کشور کرد. همچنین این بازنمایی‌ها منجر به فراخوانی برای صلح و بیانیه‌های ضد جنگ‌طلبی می‌شود. مثلا می‌گویند «با سگ‌ها مهربان باشیم» و هشتگ «من هم یک سگ هستم» را به صدر توئیتر می‌رسانند، یا پویش‌هایی برای جلوگیری از خشونت علیه زنان تاسیس می‌کنند. همین وانموده از آلام، بهانه‌ای برای انتقام‌جویی‌ها نیز می‌شود. احزاب و گروه‌های سیاسی به بهانه همین موارد با یکدیگر تسویه‌حساب می‌کنند و تقصیر را به گردن رقیب خویش می‌اندازند. ‌

 بازنمایی، خصیصه زندگی در دوران مدرن است. واقعیت‌ها به وانموده‌هایی بدل می‌شوند و مرز حقیقت و ناحقیقت گم می‌شود. برای همین نیز بود که سونتاگ می‌گفت به نظاره نشستن فجایعی که در کشورهای دیگر درحال وقوع هستند، ازجمله ناب‌ترین تجربه‌های دوران مدرن ماست. او پخش اخبار جنگ آمریکا با ویتنام را به «سریال مرگ قسطی آدم‌ها» نامگذاری کرده بود که هر روز تلویزیون اعلام می‌کرد چند نفر در ویتنام مرده‌اند. البته هراس این نیز می‌رود که بازنمایی مشکوک حوادث در رسانه‌های اجتماعی برای کشورمان به تعبیری که سونتاگ به کار برد، نزدیک بشود. ‌

پیش از این فقط تلویزیون و عکاسی بود که رنج را خبری می‌کرد اما امروز توئیتر، اینستاگرام و تلگرام در ابعادی وسیع‌تر و با کیفیتی همگراتر این کار را انجام می‌دهند. لیلی چولیاراکی، تلویزیون را «رژیم ترحم‌مدار» نامگذاری کرده بود زیرا تلویزیون ارزش‌های اخلاقی خاصی را تعبیه می‌کرد. چولیاراکی همدردی و تولید عاطفه به تنهایی را نمی‌پسندید و به ترکیب آن با نوعی فاصله گرفتن برای تامل کردن توصیه می‌کرد. آپارتوس‌های ترحم‌زا، مخاطبان را به سوژه‌هایی بدل می‌کنند که کاری از دست‌شان بر نمی‌آید و به مخاطبان خود یادآوری می‌کنند که دلسوزی، بهترین کاری است که می‌توانند انجام دهند. سونتاگ هشدار می‌داد که رسانه‌های تلویزیونی توهم نزدیک بودن از راه دور می‌دهند و آنچه باید زیر سوال برود، دقیقا همین صمیمیت است. نزدیکی خیالی با رنجی که دیگری می‌کشد، دقیقا ناشی از تصویرهای تولیدی تلویزیون است و همین نزدیکی است که به آدم‌ها القا می‌کند پیوندی وجود دارد بین آنها که در دوردست رنج می‌کشند و در نماهای تلویزیون تماشا می‌شوند و بیننده‌ای که تلویزیون می‌بیند. در اصل، نقش میانجیگری تلویزیون برای مشاهده این نوع فاجعه‌ها، به رسالت اصلی آن برمی‌گردد که در نام تلویزیون پنهان شده است. «تله‌ویزیون» یعنی دیدن از راه دور. سونتاگ این پیوند را بزرگ‌ترین دروغی می‌داند که عصر تلویزیون به ما گفته است. متاسفانه باید پذیرفت که رسانه‌های اجتماعی، این احساس نزدیکی را شدیدتر کرده، پس دروغ‌ بزرگ‌تری به ما می‌گویند. دروغی به نام «همزیستی مجازی». ‌

به‌هرحال، ویژگی عصر ما بازنمایی است و بازنمایی رنج، بیش از سایر بازنمایی‌ها مساله شده است.

نقد «همدردی با رسانه‌ها»، اهمیت این پرسش اخلاق ارتباطات را بار دیگر متذکر می‌شود: «وظیفه اخلاقی ما در برابر مشاهده رنج دیگران در رسانه‌ها چیست؟!» پرسشی که فیلسوفان اخلاق و ارتباط‌شناسان درصددند برای آن پاسخی بیابند. ‌

منابع:
سونتاگ، سوزان، نظر به درد دیگران: جلد 17 مجموعه هنر و تجربه زندگی، ترجمه احسان کیان‌خواه، نشر گمان، 1395.
نجفی، صالح، پرسونا: جلد 3 مجموعه فیلم به مثابه فلسفه، نشر لگا، 1397.
مهدی‌زاده، سیدمحمد، رسانه‌ها و بازنمایی، دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها، 1387.
بودریار، ژان، وانموده‌ها و وانمود، ترجمه پیروز ایزدی، نشر ثالث، 1397.

 

* نویسنده : داوود طالقانی دانشجوی فرهنگ و ارتباطات

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰