بررسی حضور فعالان شبکه مجازی در برجسته‌سازی نمایش‌های تئاتر
با نگاهی به آثار پرفروش این روزهای نمایش ایران، می‌توان میزان فروش را با میزان فالوورها تطبیق داد. اگر حسین پارسایی مدعی فروش بالای اثر خود است، آن را با تعداد دنبال‌کنندگان بازیگرانش بسنجید و اینکه بازیگرانش در روز به چه میزان اثر خود را تبلیغ می‌کردند.
  • ۱۳۹۷-۱۰-۲۳ - ۱۸:۴۰
  • 00
بررسی حضور فعالان شبکه مجازی در برجسته‌سازی نمایش‌های تئاتر
اینستاگرام و خط و ربط‌های تئاتری
اینستاگرام و خط و ربط‌های تئاتری
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، اگر نگاهی به دور و برمان در تئاتر بیندازیم می‌توانیم دریابیم تمام خط و ربط‌های این روزهای تئاتر را فضایی به نام اینستاگرام تعیین می‌کند. در دنیای تئاتر ایران که هیچ فضای مجازی به اندازه این غول اشتراک‌گذاری فیلم و عکس برایش منفعتی ندارد، همه‌چیز بر مدار اینستاگرام می‌چرخد. فروش را اینستاگرام تعیین می‌کند و Cast را اینستاگرام می‌بندد. حتی شرایط شکایت‌های این روزهای تئاتر از اینستاگرام آب می‌خورد. این صفحه ساده که با اشارات ما بالا و پایین می‌رود و با هر سرانگشت‌مان چیزی را تایید  یا رد می‌کند‌، به دیتابیس درک و فهم مخاطب ایرانی از تئاتر بدل شده است. همه‌چیز به یک عنصر بصری تقلیل یافته است که چگونه می‌توان از تک‌بستر تبلیغاتی موجود برای تئاتر کسب درآمد کرد.

تئاتر این روزها نه، که از سال‌ها پیش رها شده و فریب خورده در برهوت فرهنگ ایران، به دنبال مستمسکی است برای نجات. گویا ناجی اینستاگرام بوده و هست، هرچند این رفیق نسبتا دانا، گاهی هم زمینت می‌زند؛ اما زمین‌ خوردن‌هایی که فراموشش می‌کنیم. چند صباحی که زمزمه فیلترینگ اینستاگرام و انتشار نامه محرمانه به دست یکی مسئولان وزارت ارتباطات شنیده و دیده می‌شد، در جامعه تئاتر عزاداری ای به پا شده بود که چگونه با رفتن این عزیز قرمزپوش چشمک‌زن، می‌توان بلیت‌های تئاتر را فروخت. پاسخی برای این مرثیه موجود نبود، هر چند در راهروهای دادسراها چند کارگردان نه برای نمایش‌هایشان که برای تیزرهای به ظاهر بی‌مجوزشان پاسخ‌های حقوقی می‌دادند. تئاتر در این سال‌های خصوصی‌شده از تبلیغات مرسوم محروم بود و است. تلویزیون با ترکه آلبالو به جانش افتاده و هر از گاهی با گزارش‌های نامتجانس گزارشگران غیرتئاتری دردسر درست می‌کند و تنها برنامه تخصصی تئاتر را تعطیل می‌کند؛ چون تخصصی و صنفی حرف می‌زدند. در سوی دیگر باکس تبلیغاتی میان‌برنامه‌های خود جایی برای تئاتر ندارد؛ چون طبق قانون ‌باید به این کالای فرهنگی تخفیف 90درصدی دهد که برای واحد بازرگانی صرفه‌ای ندارد. شهرداری همان استرابوردهای باریک و دراز سر چهارراه‌ها را برای تئاتری‌ها از ابتدای امسال پولی می‌کند تا دیگر شرایط برای داشتن سه تا پنج استرابورد شهری درچند منطقه خاص از دست برود.

برنامه‌های فرهنگی سازمان صداوسیما نیز با اخطارهای واحد بازرگانی مواجه می‌شوند که نمی‌توانند نامی از تئاتری خاص ببرند؛ هر‌چند هر از گاهی یک مجری، نمایش همسرش را تبلیغ می‌کند و برای او فروش فراهم می‌کند. در این وانفسا، اینستاگرام برای تئاتری‌ها شغل‌آفرینی کرده است. گرافیست‌هایی که می‌توانند به مدد After Effect شرکت Adobe موشن‌گرافیک‌های 15ثانیه‌ای بیا‌فرینند تا در بستر Storyها خودنمایی کنند و ذهن مخاطب سرگردان در اینستاگرام را به سوی نمایشی خاص بکشانند. تیزرهای تبلیغاتی هم یک‌دقیقه‌ای می‌شوند تا بتوانند در اینستاگرام منتشر شوند و نیاز به ورق زدن نباشد. گویی الگو و فرم هنری تیزرها را اینستاگرام تعیین می‌کند. درحالی که در جهان معیار YouTube است و بیکران بودنش، زمان‌مندی خاصی به تیزرها اعطا نمی‌کند. بگذریم و به اینستاگرام بازگردیم. جایی که شکل تبلیغات تئاتر را به سمتی برده است که همه‌چیز به هم شباهت یافته است؛ حتی تیزرها. کافی است دقت کنید که برای ارزان شدن تیزرها یک شیوه شاخص وجود دارد. مجموعه‌ای از چند عکس با‌کیفیت که در دست موشن‌گرافیک‌کار از گوشه‌ای به گوشه‌ دیگرش سفر می‌کنیم و این بین، درخلال یک موسیقی حماسی، نام ستاره نمایش به همراه اطلاعات لازم ارائه می‌شود. هر از گاهی خلاقیتی کشف می‌شود و تیزری گل می‌کند؛ اما نکته آن است که این پیرامتن جذاب هیچ دخلی به متن اصلی ندارد. تیزرها از متن پیشی گرفته‌اند تا جایی که سال گذشته در جشنواره فجر برایشان جایزه‌ای طراحی می‌کنند.

اینستاگرام مناسبت انتخاب بازیگر را نیز تعیین می‌کند. زمانی که قرار است نمایشی تبلیغ شود، یک تیزر در یک زمان واحد، توسط اعضای گروه نمایش در اینستاگرام منتشر می‌شود. اساسا انتخاب بازیگر نیز بر این پایه است که بازیگر به چه میزان در اینستاگرام فعال است. کم پیش می‌آید بازیگری برگزیده شود و حساب اینستاگرامی فعال نداشته باشد. کار فراتر از این حرف‌ها می‌رود. بازیگران چند صفحه به اصطلاح Fan دارند که توسط هواداران نامرئی‌شان هدایت می‌شوند. مجموعه‌ای شکل می‌گیرد تا یک نمایش در فضای مجازی وایرال شود. هشتگ‌ها ساخته می‌شود و Viewها ملاکی برای گزینش گروه تولید می‌شود. نمایشی دیده می‌شود که توسط گروهی وسیع‌تر از هنرمندان وایرال شود. وایرال (viral) به معنی ویروسی است؛ اما در اینستاگرام‌، فیس‌بوک و سایر شبکه‌های اجتماعی به مطلب و به‌خصوص ویدئوهایی گفته می‌شود که به‌سرعت در همه گروه‌ها و بین کاربران منتشر می‌شود. بسیاری از کاربران آن را می‌بینند و به‌خاطر جذابیت یا مهم‌بودن توسط خود کاربران به اشتراک گذاشته می‌شود. درست همانند ویروس؛ اما اینجا ویروس از جنس محتواست که در دنیای دیجیتال زندگی می‌کند. پس اگر قرار باشد نمایشی به فروش میلیاردی دست یابد، ملاک برای انتخاب قهرمان نمایش، داشتن تعداد فالوورهای فعال است؛ فالوورهایی که یک ویدئو را وایرال کنند و در پست‌ها و استوری‌ها آن را به اشتراک بگذارند، تا جایی که نمایش از حد و حدود تصوراتش خارج شود و میل به دیده شدنش توسط مخاطب را افراطی‌وار بالا برد. درنتیجه استوری‌ها از تبلیغ اثر به واژه Sold out خاتمه می‌یابد. برنده کسی است که بیشترین کاربرد Sold out را برای اثرش کسب کند.

 چند نمونه از بازی‌های اینستاگرام در صحنه تئاتر

با نگاهی به آثار پرفروش این روزهای نمایش ایران، می‌توان میزان فروش را با میزان فالوورها تطبیق داد. اگر حسین پارسایی مدعی فروش بالای اثر خود است، آن را با تعداد دنبال‌کنندگان بازیگرانش بسنجید و اینکه بازیگرانش در روز به چه میزان اثر خود را تبلیغ می‌کردند. برای مثال پارسا پیروزفر که فعالیت چندانی در اینستاگرام ندارد در مدت اجرای بینوایان بیش از زمان حضورش در نمایش‌های خود تبلیغات مجازی می‌کند. او به‌عنوان مهره‌ای از دستگاه فروش، باید برای حرکت دستگاه تلاش کند، هر چند خودش برای اثر خویش چنین دستگاهی را طراحی نمی‌کند. او صرفا به داشته خودش -نام و هنرش- بسنده می‌کند و می‌داند می‌تواند در 30 شب چه میزان فروش داشته باشد. با حداقل تبلیغات بیشترین بازدهی را به‌دست می‌آورد؛ اما مناسبات اینستاگرام شرایط را برای او سخت می‌کند. باید صبر کنیم تا دریابیم بر سر «ملاقات بانوی سالخورده» او در سالن اصلی، در حوزه تبلیغات با وایرال‌هایی که در راه است، چه خواهد آمد.

این وضعیت، کارگردانان را به جست‌وجو میان اینفلوئنسرها می‌کشاند. کسانی که می‌توانند با یک پست، مخاطبی را به سالن بکشانند. اینفلوئنسرها در سال‌های گذشته مهم‌ترین شخصیت‌های مبلغ تئاتر در اینستاگرام بوده‌اند. آنان نماد روشنفکری جعلی امروز ایران هستند. کسانی که یک دوربین گرانقیمت دارند و اندکی سواد ویرایش عکس. آنان در کافه‌های مرکز تهران زیست می‌کنند و پرفروش‌ترین کتاب‌های عامه‌پسند را می‌خوانند و تبلیغ می‌کنند. عجیب نیست بدانید برایشان بلیت‌های رایگان تخصیص می‌دهند که درکنار تبلیغ کافه و کتاب، تئاتر هم تبلیغ کنند. جالب‌تر آنکه نوشتارهای‌شان در قامت نقد، فاقد هرگونه اشارت علمی است و همین اظهارنظرهای‌شان موجب می‌شود پسرک ساده‌ای در جنوب شهر که مفتون زیبایی مجازی اینفلوئنسر محترم است، با شنیدن اینکه فلان نمایش خوب است به باور خوب‌بودن نمایش برسد. کافی است برخی هشتگ‌ها را دنبال کنیم.  با افزایش قدرت اینفلوئنسرهایی که برخی از آنان بازیگران مشهور هستند؛ کارگردانان شرایط بازار را این‌گونه می‌سنجند تا آنها را بازی دهند، در بستر تئاتری که باید بفروشد وگرنه درش تخته می‌شود. پس به سراغ آنان می‌رود بدون آنکه مهارتی برای انجام امر خطیر بازیگری داشته باشند. در اولین مصاف می‌توان از نمایش «قحط‌الرجال» نام برد که از حضور مهسا ایرانیان در یک نمایش اصطلاحا ایرانی بهره می‌برد. بازی مهسا ایرانیان، مورد نقد مخاطبان است و او را به هیچ‌وجه مناسب صحنه سنگلج نمی‌دانند. سنگلج یک سالن حرفه‌ای تئاتر است و خانم ایرانیان، اولین حضور حرفه‌ای خود را در یک سالن حرفه‌ای تجربه می‌کند. هرچند او نیز مثل بسیاری از هنردوستان از تجربه‌های دوران مدرسه‌اش می‌گوید؛ ولی او همانند یک دانشجوی تئاتر کارش را از سالن‌های 50 نفره چهارراه ولیعصر آغاز نکرده است.

دومین حضور اینفلوئنسرهای شاخص را می‌توان با نیلوفر لاری‌پور دنبال کرد که در حوزه شعر و ادبیات نفوذی بر مخاطبان اینستاگرامی دارد. او قرار است در نمایشی با عنوان «مرگ فیدل»، اثر آرش سنجابی ایفای نقش کند. او خودش گفته است هیچ تجربه‌ای در تئاتر ندارد. اگرچه او برخلاف خانم ایرانیان قرار است در یک اثر آماتور و درسالنی خصوصی و کوچک ایفای نقش کند. با این حال شرایط به‌نحوی است که می‌توان از همین امروز نام صدف بیوتی و امثالهم را به‌عنوان بازیگران آینده تئاتر ایران پیش‌بینی کرد. شخصیت‌هایی که وجود مجازی‌شان وابسته به اموری است که فرهنگ امروز ایران را می‌سازند، فرهنگی برآمده از مصرف‌گرایی و تلاش برای اندیشه نکردن. اینفلوئنسرها و اینستاگرام این روزها در قامت گاردین‌هایی ظاهر می‌شوند که ایمانوئل کانت، در رساله روشنگری خود یاد می‌کند؛ کسانی که مانع از بلوغ فکری بشر می‌شوند و از بشر می‌خواهند فکر نکند چون آنان به جای‌شان تصمیم می‌گیرند. تصمیم می‌گیرند چه نمایشی ساخته شود و چه نمایشی دیده شود، بدون آنکه بدانند نمایش چیست.

 

* نویسنده : احسان زیورعالم روزنامه‌نگار

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰