شکستن عادات برای فهم بهتر زندگی

«بیتل جوس»، ماجرایی عجیب و غریب از مرگ، زندگی پس از مرگ و ارتباط مردگان و زندگان است. این فیلم بسیار مورد توجه قرار گرفت و به نظر می‌رسد حتی امروز هم می‌توان درباره آن فکر کرد و نوشت.

  • ۱۳۹۷-۱۰-۰۱ - ۱۵:۳۷
  • 00
شکستن عادات برای فهم بهتر زندگی

تیم برتون و دنیای وارونه

تیم برتون و دنیای وارونه
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، یکی از مضامین پرکاربرد در آثار تیم برتون، وارونه کردن شرایط و عادت‌های ذهنی و از مهم‌ترین آنها، معکوس‌کردن کلیشه‌های رایج درباره ارواح و اشباح در سینما در مقابل زندگی موسوم به «واقعی» است. دو اثری که به‌طور خاص و جدی در این باره دیدنی و قابل تأملند، «عروس مرده» و «بیتل جویس» هستند.

«بیتل جوس»، ماجرایی عجیب و غریب از مرگ، زندگی پس از مرگ و ارتباط مردگان و زندگان است. این فیلم بسیار مورد توجه قرار گرفت و به نظر می‌رسد حتی امروز هم می‌توان درباره آن فکر کرد و نوشت. زوجی جوان، در خانه‌ای زیبا و فانتزی، زندگی گرمی دارند و در این زندگی، حتی ماکت فانتزی زندگی خود را نیز ساخته‌اند. سایه مرگ، بدون هیچ اعلام قبلی(!) و به‌ ناگاه این زندگی را دربرمی‌گیرد و ایشان پس از مدتی می‌فهمند در اثر سانحه‌ای که پیش آمده است، جان داده‌اند و اکنون ارواحی بیش نیستند. منزلی که بسیار آن را دوست داشتند اینک به فروش می‌رسد و خانواده‌ای «مزاحم» و بسیار مادی‌انگار، مالک خانه می‌شوند. تنها عضو آن خانواده که امیدی به او می‌رود، غیرطبیعی‌ترین آنهاست و کسی است که می‌تواند با ارواح ارتباط داشته باشد.

در تلاش‌های ناکامی که این دو روح جوان برای ترساندن خانواده می‌کنند تا بتوانند خانه خود را پس بگیرند، ما کاملا با روح‌ها و حملات مضحک آنها همدلی می‌کنیم و از اینکه خانواده زنده و مالک رسمی خانه، برای آنها «مزاحمت» ایجاد کرده‌اند، آزرده می‌گردیم. درواقع تیم برتون در سرتاسر این اثر و از دل فانتزی‌های گاهی ترسناک و گاهی خنده‌دار، به ما نشان می‌دهد که چطور تعریف تزاحم، نسبی و وابسته به قراردادهاست. به قول کتاب مردگان در فیلم: «آدم‌های زنده، چیزهای عجیب را نادیده می‌گیرند.» نادیده گرفتن، یکی از اصلی‌ترین فعالیت‌های انسان است تا بتواند زندگی رایج و مبتنی‌بر قرارداد خود را ادامه دهد. او باید به خود تلقین کند و خود را به این باور برساند که همه‌چیز سرجای خودش است و چیزی فراتر از قراردادهای عادی زندگی وجود ندارد.

درست و براساس همین قراردادهاست که انسان غیریت‌ها را تعریف می‌کند. مهم این نیست که بیننده این فیلم‌ها چه موضعی درباره ارواح و اشباح و امثال آن دارد، مساله اصلی اینجاست که غیریت‌های زندگی عرفی و رایج، مانند اقوام و ملل متفاوت، حیوانات، گیاهان و... هم به اندازه‌ای در جهان ما سهیم هستند و برخورد کالایی با آنها، یعنی تلاش برای اینکه یا آنها را برای منافع مادی خود مصرف کنیم یا مانند دستمالی چرکین دور بیندازیم، انسان را تبدیل به یک موجود تک‌ساحتی می‌کند و کرده است.

پدر خانواده مالک، پدری است که نماینده اصلی این سودانگاری است. او هیچ حسی به عجیب بودن وجود مردگان در کنار ما و اینکه آنها نیز مانند ما می‌توانند از شعور و احساسات و بنابراین حقوقی برخوردار باشند، ندارد؛ از نظر او، حتی مردگان هم یک فرصت خوب برای سرمایه‌گذاری هستند. اصلا هر چیزی یا فرصتی برای سرمایه‌گذاری است یا باید دور ریخته شود تا فرصت سرمایه‌گذاری فراهم شود.

این فیلم، صرف‌نظر از ماجرای تعامل خود و دیگری و تلاش برای ایجاد نسبت جدیدی که در آن بتوان بین خود و دیگری نگاه جدیدی مبتنی‌بر احترام به غیریت‌ها و فهم آنها داشت، از منظر دیگری نیز مهم است و آن را شاید بتوان منظر ارتباط خیال و مرگ یا خیال و مردگان خواند.

مردگان یعنی خود ما، بعد از آن که بزرگ‌ترین موهبت هستی یعنی زنده بودن خودمان را از دست دادیم، پس از مرگ به سرعت از زندگی ما تبعید می‌شوند. محل خاکسپاری آنها اغلب آنقدر از شهر دور است که ما حوصله سر زدن به آنها را نداشته باشیم. مراسم تدفین روزبه‌روز کلیشه‌ای‌تر، صوری‌تر و بی‌روح‌تر برگزار می‌شود. دیگر کمتر می‌توان ضجه‌های واقعی و نوحه‌های فی‌البداهه و عامیانه شنید. حتی شاید بتوان گفت تدفین هم یک صنعت شده است. اما جهان مردگان، آنچنان هم بیرون از جهان ما نیست، سوار شدن بر بال‌های خیال و توجه به گوشه و کنار خانه دل، می‌تواند رفتگان را دوباره فرابخواند. نگاه داشتن یادگارهای ایشان از مهم‌ترین کارهاست. مردگان دیگر نمی‌توانند هیچ اثر مادی در زندگی ما داشته باشند و منفعتی یا مضرتی را به صورت مستقیم متوجه ما سازند، اما اجازه‌دادن به اینکه گوشه‌های منزل ما جایی برای خیال‌پردازی آنها بگذارد، سبب می‌شود تا زندگی ما معنایی بهتر بیابد و ما زندگی زیباتری را، فراتر از سود و زیان‌های روزمره تجربه کنیم. جهان مردگان، جهانی نیست که خیلی بیرون از ما باشد. با یک درب در اتاق شیروانی یا یک ماکت کوچک از خود ما، مردگان فراخوانده می‌شوند و ما می‌توانیم سوار بر توسن خیال، تعامل خود با گذشتگان را ادامه دهیم. تعاملی که اگر کمی سعی کنیم عجیب باشیم، یعنی از کلیشه‌های واقع نمای زندگی روزمره فاصله بگیریم، می‌تواند به فهم بهتر زندگی ما هم کمک کند.

 

* نویسنده : سیدمهدی ناظمی‌قره‌باغ پژوهشگر فلسفه

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران