یوسف عباسی، کتابفروشی کتابستان ورامین:
دولت طرحهای تشویقی کتابخوانی را توسعه دهد
تقریبا از سال 91 کتابفروشی را تاسیس کردم. علاقه و دغدغه شخصیام باعث شد که این شغل را انتخاب کنم و همینطور نیاز جامعه به کتاب. همه نوع کتابی داریم، اما فروش وسایلی مثل لوازمالتحریر و اینها نداریم. در سطح شهرستان استقبال از کتابهایی مثل رمان، روانشناسی، شعر، کودکان و نوجوان و اینها زیاد است؛ چون به صورت حرفهای کار میکنیم، به فکر توسعه هم هستیم. خب تقاضاهایی هم داریم، مثلا تسهیلاتی برای توسعه و راهاندازی کتابفروشان نه برای خودمان بلکه برای هر کسی که به این حرفه علاقه دارد؛ به دلیل اینکه بسیاری از کتابخوانها برای خرید کتاب با مشکل افزایش قیمت روبهرو هستند، از ایشان میخواهیم که یارانه کتابها را افزایش دهند و حتی برای آنهایی که کتابخوان نیستند، طرحهای ترویجی و تشویقی را توسعه دهند.
احسان عارف، کتابفروشی پروفسور، استان یزد:
نحوه توزیع کتاب بزرگترین مشکل ماست
کتابفروشی ما حدودا 10، 15 سال پیش تاسیس شده ولی از زمانی که من کتابفروشی را تحویل گرفتم حدودا چهار سال میگذرد. قبلا کسانی بودند ولی درحال حاضر به من واگذار شده است. کتابفروشی را دوست داشتم بنا به شرایطی کار را شروع کردم و از قضا هم به این کار علاقهمند شدم. مشکلی که الان ما در شهرمان داریم این است که برای گسترش آن در این زمینه هیچ اقدامی نمیتوانم انجام دهم. برای وارد شدن به این کار باید زمینههایی ایجاد و هزینههایی شود که توان انجام آن را نداریم. مثلا سایت طراحی کردم که ارشاد دیر رسیدگی کرده و باید حتما شابک آن تایید شود تا سایت رسمیت پیدا کند. اپلیکیشن طراحی کردیم و با کسی که نرمافزارمان را پشتیبانی میکند به مشکل برخوردیم و نمیتوانیم دیتاها را بهطور کامل تحویل بگیریم. اصلا صرفه اقتصادی ندارد و فقط توانستم کتابفروشی را سرپا نگه دارم. تخصص ما فقط در حوزه دانشگاهی است. با اینکه تخصصمان دانشگاهی است و دانشجو کتاب خریداری میکند ولی باز هم جواب خرجمان را نمیدهد. یک بخش عمومی هم داریم که استقبال چندانی از این بخش نمیشود. شاید بتوان گفت، بزرگترین مشکل در شهرستانها در دسترس نبودن و نحوه توزیع کتابهاست.
علی امجدیفر کتابفروشی شمس رفسنجان در استان کرمان:
ادارات به کارمندان بن کتاب هدیه دهند
کتابفروشی را در سال 79 و تقریبا 18 سال است که دایر کردم. در دانشگاه تدریس میکردم و به این کار علاقه داشتم. اما نسبت به سرمایهای که در این شغل گذاشتم، راضی نیستم. به هر حال چون علاقه دارم، این کار را انجام میدهم و از نظر مالی راضی نیستم. با توجه به خانهای که فروختم و پولش را در این کار سرمایهگذاری کردم، سود آنچنانی نکردم چون همان خانه الان حدود یک میلیارد تومان شده است، اما سرمایه من همان مقدار مانده است. درمورد کتابفروشهای شهرستان حداقل میتوانم بگویم فقط کتابهای کمکدرسی و لوازمالتحریر خریداری میکنند. مردم علاقهای به کتابهای عمومی و کتابهای ادبیات ندارند و اقبال کمی به کتابهای روانشناسی دارند، به نظرم ارشاد میتواند، یک مبلغی را بهعنوان خرید کتاب در سبد خانوار به شکل بن بگنجاند که مردم تشویق شوند و روی بیاورند به کتاب خواندن. درحال حاضر با توجه به وضعیت اقتصادی مردم تقریبا خرید کتاب از طرف خانوادهها کم شده است. بهطور مثال امسال مهرماه شهرداری مبلغ 100 هزار تومان به کارکنانش بن کتاب داد و به همین خاطر، کتابفروشی هم کمی شلوغ شد و کارمندان آمدند و کتاب مورد نیازشان را خریداری کردند. این مساله هم کمکی به کارمندان شد و هم به کتابفروشان. اگر وزارت ارشاد هم چنین کاری انجام دهد، یعنی مبلغی را بهعنوان بن کتاب به اشخاص خاص یا گروههای خاص بهمنظور خرید کتاب اختصاص دهد، این موضوع کمک بزرگی به کتابفروشان است.
مریم ابوالقاسمی مسئول بخش کتاب شهر کتاب گنبدکاووس در استان گلستان:
ارشاد از برنامههای تخفیف کتاب حمایت کند
حدود سه سال و نیم است که شهر کتاب راهاندازی شده است. در شهر کتاب هم لوازمالتحریر و هم کتاب هست. از کتاب نسبت به لوازمالتحریر استفاده کمتری میشود و این موضوع هم خیلی عادی است. ولی به نظر من کتاب مخاطب خودش را دارد. با توجه به کمبود کاغذ، قیمت کتاب خیلی بالا رفته و سرسامآور شده است و قطعا یکی از دلایلی که باعث میشود مخاطب کمتر شود همین موضوع است. بعضی از خوانندگان هم ترجیح میدهند به جای اینکه هزینه کتاب کنند، pdf آن را در اینترنت دانلود کنند و بخوانند تا هزینه زیادی را متحمل نشوند. اما با همه این شرایط، همچنان کتاب مخاطب خود را دارد. یعنی آنهایی که اهل کتاب خواندن هستند حتی اگر از خرجهای دیگرشان کم کنند، حتما آن کتابی را که باید بخرند، خریداری میکنند و میخوانند. همه نوع کتابی فروش میرود. کتابهای تخصصی کمتر فروش میرود، اما کتابهایی مثل روانشناسی یا رمانها، فروش خیلی خوبی دارند. کتابهای جامعهشناسی و فلسفه مخاطب خاص خودش را دارد. اما مخاطبان عام معمولا رمان میخرند و هیچوقت کتابهای جامعهشناسی خریداری نمیکنند یا از کتابهای روانشناسی که در روزمره به کارشان میآید، خریداری میکنند. به نظرم ارشاد برای اینکه مخاطب را جلب کند، یک برنامههایی مثل تخفیف کتاب که تقریبا هر فصل یکبار اتفاق میافتد، انجام میدهد که میتواند این اتفاق را بیشتر کند؛ با توجه به اینکه قیمت کتاب رو به افزایش است کاری کند که مخاطب جلب شود و به کتاب خواندن روی بیاورد و کمکم برایشان عادت شود.
حمید انصاریزاده، مدیر کتابفروشی آفرینش زاهدان در استان سیستان و بلوچستان:
کتابها از تهران میآیند و با باربریها مشکل داریم
از سال 92 کتابفروشی را راهاندازی کردیم، حوزه تخصصمان از زمانی که شروع به فعالیت کردیم در حوزه کودک و نوجوان است و یک سری از عناوین فروش هم مربوط به بزرگسالان است. 50 درصد از فروش ما بازی فکری و 50 درصد فروش کتاب است. چون استان سیستان وبلوچستان بعد مسافت طولانی تا مرکز دارد و در استان چون کتابهای عمومی کمتر دیده میشود، استقبال مردم بد نیست. در این استان کتابفروشیای داشتیم که تبدیل به نوشتافزار شده یا کتابفروشیای که تبدیل به فروشگاه محصولات تبلیغی شده است. اما در کل برای خودم باید بگویم: «شکر نعمت نعمتت افزون کند/ کفر نعمت از کفت بیرون کند.» استقبال هست ولی نه به آن صورتی که در شهرهای بزرگ وجود دارد. استقبال درحد خیلی معمولی است. چون سیستان و بلوچستان یک استان محروم محسوب میشود، اولویت اول مردم ارزاق است و بعد به سمت کالاهای فرهنگی سوق پیدا میکنند؛ ما در سبد خرید خانوادهها در رتبه دهم یا دوازدهم قرار گرفتهایم. ما خیلی دوست داریم در استانمان کار کنیم و فعالیت را در این حوزه گسترش دهیم، ولی مشکلات بسیاری درخصوص هزینههای جاری ازجمله اجاره فروشگاه و هزینه حملونقل کتاب از تهران و بعد مسافت داریم؛ مثلا اگر بخواهیم کتابی را به ناشری در تهران سفارش بدهیم بین سه تا پنج روز کاری طول میکشد به دست ما برسد. در استان پخش نداریم و خرید کتابها از تهران است و مشکلمان با باربریهاست و هم هزینه بار زیادی از ما میگیرند و هم اینکه بار دیر به دست ما میرسد. از طرف دیگر مشکلی که ما و همکاران دیگر با آن مواجه هستیم، هزینههای اجاره مغازه است و شدیدا تحت فشار هستیم.
سعید پرهیزکاری، مسئول کتابفروشی فرهنگ شهرستان ایوان در استان ایلام:
تنها کتابفروش شهرمان هستم
شهرستان ایوان 50 هزار نفر جمعیت دارد و جزء استان ایلام است و من تنها کتابفروش این شهر هستم و کتابهای عمومی و کمک درسی و غیردرسی برای فروش دارم. از سال 82 و نزدیک به 15 سال است که این کتابفروشی را تاسیس کردهام. کتابفروشی را به خاطر علاقهای که به کتاب داشتم دایر کردم و اگر علاقه به کتاب نباشد، نمیتوان در این حوزه حتی یکسال هم دوام آورد و کار کرد. بحث اقتصادی برای من در درجه دوم بود. در گذشته مردم برای تهیه و خریدن کتاب به ایلام و حتی تهران میرفتند یا باید به ناشری زنگ میزدند که یک کتاب را برایشان تهیه کند. چون خودم با سختیهایی که در این مورد روبهرو شده بودم، تصمیم گرفتم که کتابفروشی را دایر کنم. شغل اولم معلمی است و در کنار معلمی این شغل را انتخاب کردم. چون وقت آزاد داشتم به همین دلیل وارد بازار کتابفروشی شدم. با توجه به مشکلاتی که در این حوزه وجود دارد وارد این حوزه شدم. مردم به سمت خریدن کتاب نمیآیند و حتی در سبد خرید کالاهایشان هم کتاب جایی ندارد. کتاب غیردرسی زیاد است و تا آنجایی که مردم بتوانند خرید میکنند و کتاب کمکدرسی هم به قیمت 100 الی 200 هزار تومان میخرند، کتابی که برایشان یک سال دوام دارد. ولی برای یک کتاب عمومی، رمان یا کتاب ادبیات که میتواند زندگی یک نفر را عوض کند و حدود 20 هزار تومان هم قیمتش است، هزینه نمیکنند. با تمام این مشکلات و سختیها سعی کردم این شغل را ادامه دهم و واقعا تا آنجایی که در توانم بوده از خودم مایه گذاشتم. حتی پیش آمده که با هزینه خودم و ارتباط با کتابفروشیهای تهران، آن کتاب را برای مشتری تهیه کردم و حتی هزینه پستش را هم دادم و کتاب را به مشتری رساندم. به هر صورت با عشق و علاقهای که داشتم به این کار ادامه دادم و امیدوارم که مردم روزبهروز به سمت کتاب بیایند. حتی کانال و گروه در شبکههای اجتماعی راهاندازی کردم و تبلیغات میکنم یا گاهیاوقات افرادی که علاقه به کتاب خواندن دارند در کتابفروشی دور هم جمع میشویم و کتابهایی را به هم معرفی میکنیم و همهگونه فعالیت میکنم که روزبهروز مردم به سمت و سوی کتاب بیایند و احساس میکنم نسبت به سالهای گذشته علاقه مردم نسبت به خریدن یا خواندن کتاب هم بهتر شده و آمار مطالعه بالا رفته است.
بهخصوص در این چند ماه که طرح پاییزه گذاشتند هم به نظرم تاثیر خوبی گذاشته است؛ با اینکه این طرحهای اجرا شده مشکلاتی هم دارند. به خاطر اینکه در جامعه افراد کتابخوان زیادتر شود در تمام طرحها شرکت کردم. من وظیفه خودم میدانم که از طریق فضای مجازی کتابها را به دست شهروندانمان برسانم. کانال و گروهی راهاندازی کردم که اگر افراد احتیاج به کتاب خاصی دارند، برایشان ارسال کنم و اگر آن کتاب را هم نداشته باشم برایشان تهیه میکنم و به آدرس آنها میفرستم. مغازهای که در آن مشغول هستم متعلق به خودم است و اگر بخواهم مغازه را اجاره بدهم دو تا سه برابر درآمد کتابفروشی برایم سود دارد، ولی با تمام سختیهایی که دارد این کار را ادامه میدهم. درست است که شهرمان دارای جمعیت کمی است و کتابخوان کمی هم دارد اما همین تعداد کم، کتابخوانهای خوبی هستند و از رمانهای کلاسیک هم استقبال میشود. به کتابهای فلسفی علاقه وافری دارند. یک عده کتابهای شعر و ادبیات را ترجیح میدهند ولی ممکن است این نوع کتابها به نسبت بقیه کتابها کمتر مورد استقبال قرار بگیرند. کتابهای تاریخی را دوست دارند. کتابهای نویسندگان خوب را هم زیاد میخوانند. کتابهای برتر را خودم آمار میگیرم و همیشه جزء کتابهای پرفروش در شهرمان است.
خواستهای از وزیر ارشاد دارم و آن این است که با کتابفروشها همکاری کنند و یک سروسامانی به وضعیت نشر و پخش بدهند. وضعیتی که من میبینم تعداد ناشرها از تعداد کتابفروشی خیلی بیشتر است و این موضوع برعکس تمام دنیاست. آماری که دارم نزدیک به 12 هزار ناشر داریم ولی تعداد کتابفروش زیر هزار است. باید در زمینه نشر اصلاحاتی انجام شود که در پخش کتاب خیلی تاثیرگذار است. اگر بخواهیم به کتابفروشیها بها و ارزش بدهیم باید نظارت شود، چون بعضی از ناشرها خودشان کتاب را در اینترنت با تخفیف 50 درصد میفروشند یا تبلیغات تلویزیونی میدهند، چطور توقع داریم که کتابفروشی دوام داشته باشد. وظیفه ناشر این است که کتاب چاپ کند ولی در پخش آن دخالتی نداشته باشد و کتاب را به صورت مستقیم به کتابفروش بدهد و از طریق کتابفروشی، کتاب را به دست مردم برساند. حداقل کاری که ارشاد میتواند انجام دهد، به ناشری که زیر دستش است، نظارت کند. اول اینکه بعضی از ناشرها، ناشرنما هستند و نشری ندارند. فقط کتابهای دیگران را کپی و چاپ میکنند. مثلا نشر نیلوفر کتابهایی را چاپ و ترجمه میکند که بعد میبینیم 20 ناشر دیگر همین کتابها را چاپ و با بدترین ترجمه و صفحهآرایی در بازار به اسم آن ناشر پخش میکنند. کتابفروش ویترین همه ناشران شود؛ بعضی از ناشران از کتابفروش خوب استفاده میکنند و تبلیغاتش را انجام میدهند و بعد از اینکه جا افتاد، خودشان مستقیم به دست مردم میرسانند. مراکز پخش باید کنترل و از کتابفروشها نیز حمایت شود. تا حدودی ارشاد از کتابفروشها حمایت کرد ولی به نظرم تنها راه چاره نیست. تنها راه چاره این است که وضعیت نشر مرتب و بر کار ناشر نظارت شود و کتابفروشها به مردم معرفی شوند و هر کتابی که میخواهند، از کتابفروش خریداری کنند. اگر وضعیت نشر و کتابفروشیها به همین منوال پیش برود، کتابفروشهای کوچک مجبورند کارشان را تعطیل کنند. بعضی از همکاران در شهرستانهای دیگر یا حتی در تهران کتابفروشیهایشان را جمع کردند چون برایشان صرف ندارد و مردم از آنها استقبال نمیکنند. چون خریداران با یک تلفن به ناشر کتاب خود را خریداری میکنند و حتی تخفیف هم به آنها میدهند پس چه لزومی دارد به کتابفروشی مراجعه و کتاب را تهیه کنند بنابراین باید به این مشکلات رسیدگی شود.
* نویسنده : عاطفه جعفری روزنامهنگار