شاید برای اولین بار است که در این ایران مستندی در این قالب ساخته و پرداخته میشود. حیدری وقتی در شهر قزوین دانشجو بود، این ایده به ذهنش خطور کرد که فیلمی جنایی درباره مهین، اولین قاتل سریالی زن در ایران بسازد. قاتلی جوان در شهری آرام با مردمی مهربان و خونگرم.
کارگردان چالشهای زیادی برای تولید این مستند سر راه داشته اما بعدها با قطعی شدن موضوع فیلم، درگیر مطالعات و تحقیقات فراوانی میشود. ازجمله این چالشها تحقیق روی پروندههای مهین بود که چیزی بیش از 25هزار صفحه اعترافات و برگههای تحقیقات پلیس جنایی و آگاهی را شامل میشد. به این ترتیب ساخت فیلم میان دو ارگان مختلف که برای ادامه کار به هر دو آنها احتیاج بود قرار گرفت و همین خودش کمی کار را دشوارتر کرد؛ از طرفی اداره آگاهی و از طرفی دیگر قوه قضائیه.
«بهعنوان یک مستندساز که برای ساخت فیلمهایم درگیریها و مشکلات زیادی را پشت سر گذاشتهام، با پوست و استخوان سختیهای کاری در این اندازه را به خوبی احساس میکنم. اینکه چگونه با تصاویر حرفی را بزنی که نه عدالت زیر سوال برود و نه تخصص پلیس! چگونه در فیلم تصویری بگنجانی که هیچکدام از ذینفعان فیلم مخالفتی با پلانهای تو نداشته باشند و... .»
به گمانم با این توضیحات، کمی از سختیهای تولید چنین پروژهای را برای مخاطب توضیح داده باشم، به سراغ ساختار و داستان فیلم میرویم.
کارگردان در دومین فیلم مستند و در واقع اولین مستند بلندش بهخوبی ثابت میکند که الفبای سینما را از حفظ است و وارد حوزه سرایندگی شعر شده. او به خوبی میداند قافیه را کجا و چگونه به کار ببرد و اگر قافیهاش به تنگ آمد، چگونه به جفنگ نیفتد.
کارگردانی فیلم، خوب است و فیلمبرداری آن هم به دقت انجام شده و جایی برای بحث بر سر اینکه چرا فلان پلان مشکل قاببندی و... دارد نمیگذارد. البته بعضا مشکلی در تصاویر هست که مربوط به آرشیوهای قوه قضائیه یا پلیس آگاهی هستند، نه فیلمبردار پروژه. در بخشهای بازسازی شده فیلم، کارگردان از بازیگری با چهرهای زیباتر از مهین اما نزدیک به او استفاده کرده است که شاید همین مخاطب را کمی در درک مهین عقب بیندازد. داستان و روایت فیلم اما تقریبا هیچ نکتهای را پشتگوش نمیاندازد و مانند کودکی که فیلمی جذاب را تماشا کرده و ریز به ریز آن را برای دوستش تعریف میکند، به تکتک قتلهای مهین با جزئیات کامل میپردازد که البته همین خودش یکی از عوامل طولانی شدن فیلم است.
روایت خاص کارگردان از قتلها هم به نوبه خود بسیار خوب و قابل تامل بود. فیلم با چهار قتل سریالی و رسیدگی به آنها شروع میشود و پس از مشقتی که پلیس قزوین و دست آخر کارآگاهان پایتخت میکشند، قاتل شناسایی میشود و حالا پرونده قتل صاحبخانهای که مهین سالها قبل به خاطر آن دستگیر و تبرئه شده بود، مجددا گشوده میشود. این روند چنان بیننده را به حیرت وادار میکند که ممکن است باعث شود بینندگان زن این مستند، تا مدتها سوار هیچ خودرویی با راننده زن نشوند.
موسیقی کار هم بسیار خوب به روایت آن کمک کرده و در خدمت فیلم است. صحنههایی هولناک از زنی سیاهپوش که با چادری مشکی به امامزاده میرود تا قربانیان خود را براساس طلا و جواهر همراهشان انتخاب کند که تنها با همراهی موسیقی میتوانست اینطور تاثیرگذار از آب دربیاید. مهین یک مستند ساده کلاسیک با روایتی ساده و قابل درک نیست و همین سختی و پیچیدگی است که فیلم را جذابتر میکند. این فیلم یک مستند داستانی ایرانی در مکتب اکسپرسیونیسم است اما نه در قالب فیلم، بلکه در روایت دهشتناک آن که بر ذهن و دل مخاطب چیره میشود. کنتراست زیادی میان واقعیت این زن و خوی جنایتکار او هنگام انتخاب میان زندگی فرزند بیمارش و زندگی پیرزنان سالخورده و دممرگ دیده میشود. داستان تهنشین شده در ذهن مخاطب هیچ کورسویی از روشنایی باقی نگذاشته و تماما تاریکی و مرگ را باقی میگذارد. به هرحال این روایتی است از زنی قاتل که دیگر با کارآگاهان پروندهاش رفیق شده و آنها هم او را به نام کوچک صدا میزنند و حالا حتی گاهی از روشهای خاص قتلش و ترفندهایی که به کار برده ذوق میکند و به کارآگاهان طعنه میزند.
در همینجاست که مخاطب احساس میکند برای قضاوت درباره مهین با یک نوع دوگانگی روبهرو شده و نمیداند که آیا با شخصی مریض روبهروست یا فقط با زنی که برای کمک به زندگی کودک بیمارش دست به جنایت زده؟ او که از کودکی مورد بیمهریهای زیادی از طرف خانواده قرار گرفته و بعدها شوهری معتاد که جز بدبختی برایش چیزی ندارد نصیبش شده، آیا از روی فقرو تنگدستی دست به جنایت میزند یا اینها همه ریشه در گذشته او دارند؟ آیا جامعه در تولد مهین تاثیرگذار بوده؟
خواننده این متن ممکن است با طرح چنین سوالاتی پیش خودش فکر کند که احتمالا این فیلم به جنبههای روانشناختی و جامعهشناختی قضیه پرداخته، اما این فقط یک فیلم جذاب جنایی است و صرفا چون موضوع را خوب بررسی کرده، توانسته ذهن مخاطبش را به سمت چیزهایی بیشتر از یک گزارش خواندنی در صفحه حوادث روزنامهها ببرد. این پرداخت دقیق و موثر، نکته مثبت کار است اما طرح سوالات بیپاسخ در ذهن مخاطب، جنبه دیگری است که سبک فرمال محمد حسین حیدری به وجود میآورد. فیلم بیشتر از پرداختن کارآگاهی و پلیسی به جنایتها، تا جایی به شخصیت خود قاتل نزدیک میشود که توقع بیننده را از تماشای یک فیلم جنایی صرف، به فیلمی روانشناسانه بالا میبرد و سوالاتی در ذهن او به وجود میآیند که در طول فیلم به آنها پاسخ داده نمیشود. سوالاتی از این قبیل که چرا تابلوی تزئینی روی دیوار خانه، عکس ببری است که یک آهو را شکار کرده و در حال دریدن گردن او با دندان است؟ آیا این تصویر موجب آزار فرزندان او نمیشود؟ سوالاتی ازین دست فراوان هستند... . در هر حال «مهین» مستندی است که تماشای آن را میشود با خیال راحت به علاقهمندان سینما پیشنهاد داد. این فیلم میتوانست بدون صحنههای بازسازی شده محمدحسین حیدری هم تولید شود و همان فیلمهای بازسازی شده صحنههای قتل توسط پلیس و مصاحبههای مهین، خوراک یک فیلم مصاحبهمحور را تامین میکرد اما انتخاب شیوه بازسازی در این مستند، مصاحبههای بیهوده را کنار گذاشت و به جذابیت و تاثیر فیلم روی بیننده کمک کرد. مهین بعدها به قتل ششم خود اعتراف میکند قتلی که هیچگاه حاضر نبود به گردن بگیرد چون آینده فرزند مریضش در میان بود. بنابراین با وساطت قاضی پرونده خانواده همسرش قول نگهداری فرزندش را به او میدهند و مهین به قتل ششم؛ یعنی خاله همسرش اعتراف میکند. سرانجام او در تاریخ دی ماه 89 به دار مجازات آویخته شد.
* نویسنده : مجتبی قرهباغی روزنامهنگار