جانباز اعصاب ‌و روان برای التیام دردهایش کاردستی‏‌های کاغذی می‏‌سازد
تاجیک در گفت‌وگو با «فرهیختگان» درباره علاقه به ماکت‌سازی می‏گوید: «تنهایی در بیمارستان باعث شد به سراغ ساخت عروسک‌های کاغذی بروم. زمانی که برایم ظرف غذا می‏آوردند، به این فکر کردم که با همین ظرف غذا هم می‏توان کارهایی انجام داد.»
  • ۱۳۹۷-۰۷-۲۴ - ۲۰:۴۰
  • 00
جانباز اعصاب ‌و روان برای التیام دردهایش کاردستی‏‌های کاغذی می‏‌سازد
چسب، کاغذ و دست‏‌های لرزان آقای تاجیک
چسب، کاغذ و دست‏‌های لرزان آقای تاجیک
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»،  تمامی اجزا به شکل هنرمندانه‏ای در مقیاس کوچک‌تر ساخته شده است. خانه با مقوا و فیلم رادیولوژی ساخته شده است. خانه دوپنجره و یک در دارد. پنجره‏ها با پرده‏های توری پوشانده شده‌اند. درون خانه کوچک، شومینه، میز و صندلی کاغذی قرار دارد. وسایل درون خانه با ظرافت چیده شده است. این کاردستی هنر دست «حسن تاجیک» جانباز اعصاب و روان است. او در روزهای کشدار و خسته‌کننده بیمارستان و برای فرارکردن از درد و به دست آوردن حس آرامش به کاغذها و نوار چسب‌ها‌یش پناه می‏برد تا ماکت‏‌های کاغذی درست کند.   تاجیک متولد سال 43 است و هر دو، سه ماه یک‌بار به خاطر لرزش دست‏هایش در بیمارستان بستری می‏شود.

او در گفت‌وگو با «فرهیختگان» درباره علاقه به ماکت‌سازی می‏گوید: «تنهایی در بیمارستان باعث شد به سراغ ساخت عروسک‌های کاغذی بروم. زمانی که برایم ظرف غذا می‏آوردند، به این فکر کردم که با همین ظرف غذا هم می‏توان کارهایی انجام داد.» همان زمان بود که تاجیک ساخت ماکت‏های کاغذی را شروع کرد: «اولین ماکت‏هایی که درست می‌کردم خیلی ساده‌ بودند. بعد تجربه‌ام بالا رفت و کارهای قشنگ‌تر و بهتری ساختم.»

  حدود دوسالی می‏شود که این جانباز اعصاب و روان کاردستی درست می‌کند. حالا بعد از گذشت دو سال، تاجیک می‏گوید هرچیزی را حتی اگر یک بار هم ببیند، می‏تواند بسازد. حتی ساختن نادیده‌ها هم برای او ساده است: «در کارهای من لنج کشتی است که با تمام جزئیات ساخته شده است؛ لنجی که با کارهای واقعی هیچ فرقی نمی‌کند. تمام خصوصیات لنج را دارد.»

جزئیات در تمام کارهای تاجیک رعایت می‏شود، اصلا جزئیات مهم‌ترین ویژگی کارهای او هستند؛ جزئیاتی که البته واکنش دیگران را هم به همراه دارد: «بعد از دیدن کارهایم، همه مات می‌مانند و تعجب می‌کنند که با یک ظرف غذا مثلا یک برج می‌سازم. من هواپیماهای ۳۲۳ و هلی‌کوپتر ساخته‏ام؛ ماکت‌هایی  که درست شبیه به نمونه واقعی‏شان هستند.» همه این ماکت‏ها بعد از ساخته‌شدن به پرسنل بیمارستان، پزشکان، دوستان و آشنایان تاجیک هدیه می‏شوند. او تنها برای آرام‌شدن در بیمارستان ماکت‏های کاغذی می‏سازد؛ ماکت‏هایی که از جنس کاغذ، مقوا و چسبند.

 نمی‏دانستم که جانباز شده‌ام

 حدود 30سال پیش بود که تاجیک جانباز شد. داستان جانبازشدنش عجیب است. او توضیح می‏دهد: «آن زمان من سرباز بودم و 19سال داشتم. در عملیات بدر که در جزیره مجنون بود، جانباز شدم.» چند دقیقه قبل از جانبازشدنش او به همراه همرزمان دیگرش در سنگر نشسته بود،  درست زمانی که عملیات تازه به اتمام رسیده بود.

او توضیح می‏دهد: «ساعت چهار بعدازظهر بود. تانک‌های دشمن مرتب شلیک می‌کردند. من به همراه چهار نفر دیگ درون سنگر نشسته بودیم. از هواکش سنگر یکی از گلوله‌های تانک به درون آمد. یادم هست که دیدم یک نور سرخ‌رنگی از جلوی چشم ما رد شد و درست در جلوی سنگر به زمین خورد و منفجر شد.» تاجیک چند ساعت بعد چشمانش را در بیمارستان شهید بابایی اهواز باز می‏کند. برای درمان او را از اهواز به تهران اعزام و در بیمارستان ۵۰۱ ارتش بستری می‏کنند. بعد از درمان، او دوباره به منطقه برمی‏گردد.

تاجیک اما نمی‏دانسته که موج گلوله پرتاب‌شده از تانک، او را گرفته و به اصطلاح موجی شده است: «آن اوایل، نزدیک به 30 سال پیش، تنها انگشت کوچکم می‌پرید. من اهمیت ندادم. یکی دو سال که گذشت پرش یک انگشتم به دو انگشت رسید. مدام با خودم می‏گفتم که مهم نیست. عصبی است. پرش یواش‌یواش تمام دستانم را درگیر کرد. هفت، هشت سال پیش لرزش تمام دستانم را گرفت و بعد همه‏گیر شد.»

بعد از آن بود که تاجیک متوجه می‌شود جانباز شده است؛ جانباز اعصاب و روان.

 در یک زمان‌هایی حتی نمی‏توانسته قاشق به دهان ببرد و غذا بخورد: «لرزش دستان و تمام بدنم به حدی بود که همسرم نمی‌توانست غذا را در دهانم بگذارد. خودم نمی‌توانستم غذا بخورم، دیگران هم نمی‌توانستند به من غذا بدهند.»

بعد از درمان‌ها و بستری‏های دوره‏ای در بیمارستان حال و روز تاجیک بهتر شد؛ هرچند برای همیشه باید تحت‌نظر باشد، دارو استفاده کند و در بیمارستان بستری شود.

  نتوانستن به خاطر نخواستن است

 تاجیک از همان ابتدا هم فنی بوده است. او تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده اما همیشه فنی بوده است. در سربازی و در جبهه هم همیشه دست به آچار بوده است. تاجیک می‏گوید: «در سربازی یک مرکز تلفن جنگی ساختم. مرکز تلفن ما در جبهه، آمریکایی بود و در حمله‏ها از بین رفت و ما دیگر مرکز تلفن نداشتیم.» همین باعث می‏شود سرباز جوان هم دست به کار ‏شود و یک مرکز تلفن الکترونیکی با کلید بسازد؛ اقدامی که درنهایت به یک تقدیرنامه از جهاد خودکفایی صیادشیرازی شهر شیراز ختم می‏شود. بعد از تمام‌شدن سربازی، تاجیک شغل تعمیرکار برقی را انتخاب می‏کند: «تعمیرات وسایل‌برقی، برق‌کشی ساختمان، کشیدن برق سه‌فاز و همه‌چیز را به صورت تجربی یاد گرفتم. با این دست‌هایی که لرزان هم هستند، همه این کارها را انجام می‌دهم.»

این جانباز اعصاب و روان تاکید می‏کند: «اگر بتوانم با این دست‌ها این کارها را انجام بدهم هنر کرده‌‌ام. هنرم این است که هر کسی که لرزش دستانم را می‌بیند، می‌گوید چطور این کارها را انجام می‏دهی؟ با همین دست‏های لرزانم با تیغ کار می‏کنم و برق‌کشی‌ها را انجام می‌دهم.» همه اینها برای تاجیک خیلی سخت است. روحیه او اما بالاست و با همین روحیه هم با تلاش کار می‏کند: «همه اینها به این برمی‌گردد که خداوند انسان را طوری خلق کرده که اگر بخواهد، توانایی انجام هر کاری را داشته باشد. آن کسی که می‌گوید نمی‌شود، نمی‌خواهد. نتوانستن به خاطر نخواستن است وگرنه همه می‌توانند هر کاری را انجام دهند. باید به دنبال آن چیزی که می‏خواهند باشند و به آن کار عشق بورزند.»

 دنیای کاغذی که تاجیک ساخته است، کوچک و دقیق است. او با وسایل دورریختنی ساده، مثل ظروف غذا، درقوطی‏ها و مقواهای وسایل پزشکی و با دستانی لرزان که حتی قادر به انجام کارهای شخصی خودش هم نیست، ماکت‏های کوچک می‏سازد؛ ماکت‏هایی که دقیق و هنرمندانه ساخته می‌شوند، ماکت‏هایی که در صلح و به دور از هیاهوی زندگی روزمره‏، در محیط پردرد بیمارستانی، سعی دارند تا مرهمی روی مشکلاتش باشند.

 

* نویسنده : لیلا شوقی روزنامه‌نگار

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران