

مسابقات پارا آسیایی فرصت مناسبی بود تا بار دیگر متوجه تفاوتهایی شویم که در ورزش ایران بین دارا و ندار و بین مشهور و گمنام قرار دارد. دیدید که کاروان پرستاره ایران در مسابقات آسیایی در بسیاری از رشتهها بدترین نتایج ممکن را به دست آورد و کار به جایی رسید که بسیاری از فدراسیونها، همین الان ترس برکناری یا فشار برای استعفا دارند اما این ماجرا فعلا زیر سایه بحث تغییر اجباری روسای بازنشسته مسکوت مانده است. انصافا هم برای تعدادی از رشتههای بازنده و ورزشکاران نامدار درماندهشان کم هزینه صورت نگرفته بود. چگونه است که آنها نتیجه نمیگیرند اما ورزشکاران
پاراالمپیک با امکاناتی کمتر از آنها نتایجی نامدار و موفق را کسب میکنند؟ چطور میشود که باید انتظار حماسهای اینگونه را از پارا المپیکیها داشته باشیم؟
۲ شاید در پاسخ به این صحبتها، عدهای بخواهند ماجرا را اینگونه جلوه دهند که رقبای ما در مسابقات آسیایی از رقبای ما در پاراآسیایی قویتر هستند و ما در ورزشهای جانبازان و معلولان وضع بهتری داریم. این وضع بهتر ناشی از تخصیص امکانات نیست چراکه قطعا در دیگر کشورها امکانات ورزشی مناسبتری دراختیار ورزشکاران معلول قرار میگیرد. از نظر مدیریتی هم قاعده این است که مدیران ورزشی جانبازان و معلولان از مریخ نیامده باشند و همانگونهای انتخاب شوند که مدیران ورزشی و روسای فدراسیون ها! نمیتوانیم به این فکر کنیم که تفاوت دو تیم، در افتادگی و سیری ناپذیری و انگیزه وحشتناکی است که بچههای معلول دارند و در ورزشکاران غیرمعلول کمتر سراغ داریم. بیانصافی است اگر منکر زحماتی شویم که ورزشکاران غیرمعلول در طول اردوهای سالانه متحمل میشوند اما این را هم نمیشود انکار کرد که ورزشکار معلولی که در بسیاری از موارد حتی زمین برای تمرین ندارد و باید ساعتها در راه باشد تا بتواند یک جلسه تمرین کند، بیشتر برای رسیدن به مدال میجنگد. به سبک زندگی سالم و درست هم باید اشاره کرد. ورزشکاران معلول که کمتر بین مردم شناخته شده هستند، دارای آن حواشی و غرور کاذبی نیستند که در ورزشکاران معروف میبینیم. آنها میدانند که فرصتها برای آنها کمتر از افراد عادی است و در نتیجه با تمام قوا از معدود فرصتهای خود بهره میبرند. بسیاری از ورزشکاران غیرمعلول اما محروم نیز به دلیل همین کم بودن فرصتها و دشوار بودن زندگی است که غیرممکنها را رقم میزنند.
۳ احساس میکنیم که ورزشکاران معلول ایران، بیش از ورزشکاران سالم قدر موقعیت را دانستند و ناممکن را ممکن کردند. آن جنس خودباوری و تقلا برای زدن به آب و آتش، حتما در بچههای کاروان پارا المپیکی ما بیشتر بوده که توانستهاند دو تیم قدر ژاپن و اندونزی را پشتسر بگذارند و بالاتر از آنها در رتبه سومی بنشینند. این تازه در شرایطی است که همه میدانیم چقدر در حق آنها کم لطفی میشود. چقدر در اختصاص بودجه و اماکن ورزشی به آنها اجحاف میشود. چقدر در پیدا کردن جای پارک یا جایی که بشود در آن تمرین کرد مشکل دارند. چقدر در این جامعه و کشور فاقد فرهنگِ رعایت حقوق معلولان، کارشان دشوار است. بسیاری از آنها بدون هیچ درآمدی در ماه زندگی میکنند و برای اردوها و تمرینهای خود باید هزینه هم بدهند. اینکه خیلی از آنها در کنار ورزش، به درست کردن ترشی و فروختن آن مشغولند افسانه نیست که متاسفانه این ماییم که سطح آرزوهای معلولان خود را با سطح کمفهمی خودمان عوض کردهایم و این همه تاب و توان آنها را به خانه منتقل کردهایم. میبینید که همین فرزندان معلول، چگونه در میدانی در اندازههای پارا المپیک آسیایی، افتخار میسازند و از دروازه تاریخ عبور میکنند در حالی که ما حتی توان ایجاد یک شغل برای آنها را نداریم. موفقیت خیرهکننده ورزشکاران جانباز و معلول در مسابقات اندونزی، فریاد جامعه معلولان است. آنها که نه کار دارند و نه آیندهای مناسب. آنهایی که جایی زندگی میکنند که حقوق معلولان را شوخی میدانند. کاش این صدا را بشنویم و درک کنیم که این عزیزان با حداقل امکانات چه حماسهها که میسازند. جامعه جانبازان و معلولان کشورمان را بیشتر جدی بگیریم و بکوشیم تا آنها را نیز درگیر مقوله اقتصاد تولیدی کنیم. لیاقت و توانی بیشتر از آن دارند که میپنداریم. هر جا اعتماد کردیم شگفتزده شدیم. کاش بیش از اینها به آنها میدان دهیم.
* نویسنده : هومن جعفری روزنامهنگار
