

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، بازار ارز ایران، یک بازار تابع متغیرهای واقعی اقتصادی نیست. به عبارت دیگر آنچه بهعنوان بازار ارز در ایران شناخته میشود، یک بازار دلالی و سفتهبازی است که بر پایه مبنای علم اقتصاد استوار نیست. بدیهی است که در چنین بازاری، عرضه و تقاضا، یک فرآیند جعلی و غیرواقعی است که کالای مورد معامله(ارز) در آن، از محلهای غیرقانونی تامین میشود. درواقع ارز مورد نیاز کشور که باید از طریق سامانه نیما، بانک مرکزی یا صرافیهای مجاز ارائه شود، درحال حاضر از کانالهای دیگری عرضه میشود. این روند حاصل چند اتفاق است؛ نخست اینکه صادرکنندگان، ارز حاصل از صادرات محصولات خود را به سامانه نیما عرضه نمیکنند. از سوی دیگر، صادرکنندگانی هستند که کالاهای خود را بهصورت غیرقانونی و قاچاق به خارج از کشور صادر میکنند و اکنون ارز حاصل از این شیوه صادرات را به بازار آزاد آورده و متقاضی فروش ارز هستند.
در این میان متقاضیان بازار ارز نیز متقاضیان واقعی نیستند و بخش عمدهای از آنها شامل افرادی میشوند که یا قادر به دریافت ارز از کانالهای رسمی نبوده یا تعریفی از تخصیص ارز به مصارف مورد نیاز آنها ارائه نشده است. نمونه بارز این قشر، افرادی هستند که بهمنظور واردات کالای قاچاق یا فرار سرمایه، متقاضی خرید ارز هستند. بنابراین همه موارد مذکور مصداق مصارف و منابع بازار ارز در ایران است. لذا چنین بازاری هرگز یک بازار واقعی و قانونی نیست و در هیچ کجای دنیا، نرخهای این بازار معیاری برای محاسبات نرخ ارز نمیتواند باشد. شکی نیست که مدیریت چنین بازاری نیز مدیریت صحیح و کارآمدی نخواهد بود.
حال و در چنین شرایطی بانک مرکزی با اتخاذ یک سیاست تکراری و غیرموفق، اقدام به تزریق ارز به بازار کرد و اجازه داد تا صرافیها ارز را تا سقف 5 هزار دلار خرید و فروش کنند. این اقدام بانک مرکزی درواقع به معنای وارد کردن صرافیها به بازار غیرواقعی(قاچاق) ارز است. به عبارت دیگر، بانک مرکزی با تزریق ارز به صرافیها از یک سو دامنه شمول دلالی و سفتهبازی را گسترش میدهد و از سوی دیگر تلاش میکند تا با این راهکار نوسانات بازار ارز را به کنترل خود درآورد، اما دستاورد چنین اقدامی چیزی جز فرار سرمایه از کشور نخواهد بود.
اتخاذ سیاستهای پیاپی و اشتباه بانک مرکزی با توجه به تجربههای ناموفق گذشته در حوزه ارز دو احتمال را در ذهن ایجاد میکند؛ نخست اینکه دولت با علم به نادرست بودن این سیاست و تنها برای کسب درآمدهای خود بر اجرای آن اصرار دارد و دوم اینکه سیاستهای بانک مرکزی هدایتشده و جهت یافته است. اما هر چه هست، راه درست برای نظم بخشیدن به بازار ارز و کاهش التهابات این بازار، فاصله زیادی با سیاستهای فعلی بانک مرکزی دارد.
ذکر این نکته ضروری است که درحال حاضر متقاضیان ارز در ایران، تنها قاچاقچیان و دلالان نیستند بلکه دشمنان ایران و برخی کشورهای منطقه نیز از سر خصومت، ارز کشور را بهراحتی خریداری و از کشور خارج میکنند. لذا با علم به چنین اتفاقی، بانک مرکزی نباید با اتخاذ تصمیمات اشتباه، دشمن را در این مسیر یاری کند. بانک مرکزی پیش از هر اقدامی باید بازار دلالی و واسطهگری را برچیده و صرافیها را از عرضه ارز منع کند. متاسفانه بخش عمدهای از اتفاقاتی که از ابتدای سال جاری تاکنون در بازار ارز رخ داده، نشان میدهد تیم اقتصادی دولت تمایلی به مدیریت اقتصادی کشور ندارد.
ناگفته نماند که تبعات سیاستگذاریهای نادرست بانک مرکزی، بازار سرمایه کشور را نیز بینصیب نگذاشته و در شرایطی که بازار ارز با کاهش قیمت مواجه شده، بازار سرمایه نیز متاثر از بازار ارز با ریزش روبهرو بوده است چراکه شرکتهای حاضر در بورس که تا پیش از کاهش نرخ ارز، ارز حاصل از صادرات خود را بهجای عرضه در سامانه نیما در بازار آزاد میفروختند با کاهش نرخ ارز سود کمتری کسب کرده و طبیعی است که بورس دچار ریزش میشود.
