گفت‌وگو با جوان روستایی کارآفرینی که باعث شده هم‌سن و سال‌هایش به روستا برگردند
جلال ساکن روستای فرک شهرستان تفرش در استان مرکزی است و می‌گوید تا چند سال تنها جوانی که در روستا زندگی می‌کرد، من بودم و همه هم‌سن و سال‌های من از روستا به شهر مهاجرت کرده بودند.
  • ۱۳۹۷-۰۷-۰۸ - ۱۵:۴۶
  • 10
گفت‌وگو با جوان روستایی کارآفرینی که باعث شده هم‌سن و سال‌هایش به روستا برگردند
عاشق گوسفندهایم هستم
عاشق گوسفندهایم هستم
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، آنطور که خودش می‌گوید از 6 سالگی در میان بز و گوسفند بزرگ شده است، پدرش کشاورز و دامدار بود و او نیز به خاطر علاقه‌ای که به این حیوانات داشت با آنها اخت گرفته و در کنار درس و مشقش به پدر و برادر بزرگش کمک می‌کرد. پدرش گوسفندان و بزها را به او و برادرش می‌سپرد تا آنها برای چرا به صحرا ببرند. جلال علی‌لو حالا 23 سال دارد و صاحب بزرگ‌ترین دامپروری روستایشان است و علاوه‌بر این گوسفندان خود را پرورش می‌دهد و برای چند نفری شغل ایجاد کرده است. هم‌روستایی‌هایش هم گوسفندان‌شان را به او می‌سپارند تا او حسابی پروارشان کند. حالا کار او آنچنان گرفته است که بسیاری از همسن و سال‌های او که از درد بیکاری به شهر پناه برده بودند با دیدن موفقیت جلال در پرورش گوسفند و کسب درآمد تصمیم گرفته‌اند به روستا برگردند و با استفاده از وام کمیته امداد برای خودشان شغلی دست و پا بکنند. جلال ساکن روستای فرک شهرستان تفرش در استان مرکزی است و می‌گوید تا چند سال تنها جوانی که در روستا زندگی می‌کرد، من بودم و همه هم‌سن و سال‌های من از روستا به شهر مهاجرت کرده بودند.

جلال تا اول دبیرستان بیشتر درس نخوانده است، او در این باره می‌گوید که در روستای خودمان تا کلاس سوم راهنمایی می‌توانستیم درس بخوانیم و برای ادامه تحصیل باید به تفرش می‌رفتیم. جلال یک‌سال برای درس به تفرش می‌رود اما از سال دوم شرایط رفتن برایش سخت می‌شود و تصمیم می‌گیرد درس را رها کند. آن زمان برادرش در روستایشان نجاری می‌کرد، جلال تصمیم می‌گیرد هم در نجاری برادرش کار کند و هم کمک‌حال پدرش در پرورش گوسفند باشد. با این کار او توانسته بود تا قبل از 18سالگی و زمانی که به خدمت سربازی برود 40 گوسفند برای خودش داشته باشد. زمان خدمتش که فرامی‌رسد آنها را می‌فروشد و پس از دو سال که از خدمت سربازی برمی‌گردد برای دریافت وام کمیته امداد ثبت‌نام می‌کند و 15 میلیون تومان وام می‌گیرد.

جلال این‌بار هم تصمیم می‌گیرد بختش را در پرورش گوسفند امتحان کند، با وامی که گرفته بود گوسفند می‌‌خرد و آنها را پرورش می‌دهد. با درآمدی که به دست می‌آورد یک‌سال بعد ازدواج می‌کند و حالا علاوه‌بر خودش، پدرزن و پسرعمویش که از شهر برگشته‌اند نیز با او کار می‌کنند. حالا 1300 راس گوسفند دارند و آنها را جایی خارج از روستا و در مراتع نگهداری می‌کنند.

جلال می‌گوید: «دوماه از بهار رفته به مراتع می‌رویم و تا دو ماه از پاییز رفته آنجا هستیم و بعد به روستا برمی‌گردیم. در این بین هر دو سه روز یک‌بار می‌آییم و به خانواده سر می‌زنیم.» او در تلاش است تا بتواند باز از حمایت‌های کمیته امداد استفاده کرده و کار خود را توسعه دهد. او می‌گوید که درحال حاضر از لحاظ جا و مکان در مضیقه است و تلاش می‌کند تا این مشکل خود را برطرف کند.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰