به دنبال آواتارسازها بگردید

هالیوود نقش مهم و کتمان‌ناپذیری در اقتصاد سرگرمی دارد و سالانه در حدود ۷۳۰ میلیارد دلار به تولید ناخالص داخلی ایالات متحده کمک می‌کند.

  • ۲ ساعت قبل
  • 00
به دنبال آواتارسازها بگردید

چرا هالیوود می‌تواند و ما نه!

چرا هالیوود می‌تواند و ما نه!
ایمان عظیمیایمان عظیمیخبرنگار

  سنت دنباله‌سازی در هالیوود قدمتی دیرینه در این صنعت سینمایی دارد و هرسال تعداد زیادی از فیلم‌های پرفروش براین‌اساس به جایگاه مناسبی در گیشه و جدول اکران دست پیدا می‌کنند. وقتی به تاریخ سینمای آمریکا نگاه می‌اندازیم سال، فصل و ماهی را نمی‌توانیم پیدا کنیم که نسخه دوم، سوم و حتی چندگانه آثار ژانری و ژنریک نقشی در پررونق شدن سالن‌های سینمایی و سرویس‌های پخش استریم نداشته باشند. این پدیده در اروپا کمتر و در کشور‌هایی که سنت سینمایی دیرینه‌ای ندارند بسیار کمتر از آنچه در آمریکا وجود دارد به چشم می‌خورد. درواقع، گرفتن تصمیم برای ساخت دنباله برای آثار سرگرم‌کننده - و نه آرت هاوسی، روشنفکری و ضدپی‌رنگ - تا حد زیادی به پویایی «صنعت سینما» در آن کشور بازمی‌گردد و جز این بقیه دلایل به مسائلی حاشیه‌ای، کم‌اهمیت‌تر و جزئی برمی‌گردد. در ادامه با اشاره به دلایل اقتصادی روشن و واضح معضل دنباله‌سازی در سینمای ایران را مرور می‌کنیم و با نگاهی تطبیقی با آنچه در هالیوود در حال وقوع است دلایل برون‌رفت از این شرایط را از نظر می‌گذرانیم. 

   چرا هالیوود می‌تواند و ما نه! 
هالیوود نقش مهم و کتمان‌ناپذیری در اقتصاد سرگرمی دارد و سالانه در حدود 730 میلیارد دلار به تولید ناخالص داخلی ایالات متحده کمک می‌کند. پمپاژ پول از طرف سینما و جریان سریال‌سازی در ینگه دنیا این جرئت و جسارت را به این صنعت می‌دهد که بتواند به آرزو‌هایشان رنگ واقعیت بزند و ابرپروژه‌های اساسی در زمینه سینمای ژانر و به‌طور کل فیلم‌های بلاک‌باستری و... را به مرحله اجرا برساند. این درحالی است که سینمای نوپای ایران (از منظر صنعتی و نه لزوماً هنری) در حصار فیلم‌های اجتماعی و کمدیفارسی‌های رؤیاپرداز قرار گرفته و جرئت بیرون آمدن از پیله را از خود سلب کرده است! از طرف دیگر، هزینه‌های روزافزون تولید فیلم، قیمت پایین بلیت سینما، تعداد پایین سالن نمایش، عدم جذابیت خط داستانی و روایی آثار برای مخاطبان و... جان سینمای ما را گرفته است و اجازه‌ای برای دنبال کردن آرزو و آمال مخاطبان و صاحبان فیلم‌ها را به ایشان نمی‌دهد. تعداد سالن سینما در آمریکا با وجود نفوذ بستر‌های پخش آنلاین و سرویس‌های استریم نظیر «نتفلیکس» و... به‌عنوان شکل دیگر سرگرمی برای مخاطبان جوان‌تر، به‌خصوص نسل زد، به‌هیچ‌وجه قابل مقایسه با کشور ما نیست. پیش از این 5800 سالن سینما و 45000 هزار پرده نمایش در آمریکا وجود داشت که اکنون به تعداد 38000 هزار پرده کاهش پیدا کرده است، اما در کشور ما تعداد سالن‌های سینمایی چیزی نزدیک به 1000 عدد است که درصد غالب آن با ادغام در مجموعه‌های فروشگاهی، مال‌ها و شاپینگ‌سنتر‌ها راه‌اندازی و در مدار قرار گرفته است. درنهایت می‌توان گفت که پیش از تحقق آرزوی مخاطبان و فیلمسازان برای برخورداری از داستان‌های دنباله‌دار، باید فکری به حال اقتصاد سینما و سپس صنعتی شدن هرچه زودتر آن کرد تا پیش‌نیاز‌های لازم کنار هم قرار بگیرند و نهضت فرانچایزسازی در کشور ما را توجیه کنند. از «محمدرضا هنرمند» کارگردان باسابقه سینمای ایران در زمان ساخت فیلم «مومیایی3» نقل است که وی به‌این خاطر این اسم را برای اثرش انتخاب کرد که مچ هالیوود را در بُعد و جنبه نمادینش بخواباند. وقتی هنرمند در حال تولید این فیلم بود قسمت نخست مومیایی ساخته شده بود و «استیون سامرز» داشت مقدمات لازم را برای فیلمبرداری قسمت دوم مهیا می‌کرد. هنرمند در ابتکاری جالب اسم کمدی دیوانه‌وارش را «مومیایی3» گذاشت تا در این زمینه از سامرز آمریکایی پیشی بگیرد. کارگردان  «دزد عروسک‌ها» می‌دانست که در سینمای عبوس و به‌ظاهر جدی ما وقع و اهمیتی برای ذوق افرادی چون او قائل نمی‌شوند و حتی فروش بالای یک اثر با قابلیت‌های دنباله‌سازی ضامن ساخت قسمت‌های بعدی نیست، پس با عملی کردن یک تصمیم عجیب، اسمی بامسمّا و جالب برای فیلمش انتخاب کرد تا در آینده تماشاگران پیگیرتر سینمای ایران به‌منظور ارضای حس کنجکاوی هم که شده سری به این ساخته جالب و دگرگونه، حتی در نسبت با کارنامه خود فیلمساز بزنند. 

   وقتی محافظه‌کاری بلای جان سینما می‌شود 
مسائل ریزودرشت اقتصادی به‌مثابه یک سنگ غول‌آسا مانع دنباله‌سازی و موارد دیگری ازاین‌دست به‌حساب می‌آیند. درواقع همین مورد است که طول زنجیره دلایل عدم توفیق فیلم‌های دنباله‌دار را گسترش می‌دهد و پای علل دیگر نظیر موارد فرهنگی و تاریخی را نیز پیش می‌کشد. وقتی وجود ژانر‌های متنوع -به‌جز کمدی و ملودرام‌های خانوادگی- بی‌معنا می‌شود، بازار محلی به سمت امتحان جذابیت‌های سینمای جشنواره‌ سوق پیدا می‌کند. برای نمونه دست‌اندرکاران سینمای ما تا سال‌ها برای پرفروش شدن فیلم‌هایشان در گیشه از حربه وجود ممیزی، توقیف، جوایز متعدد سینمایی در آن‌سوی آب‌ها و... استفاده می‌کردند تا بتوانند جنس خوب یا بد خود را به مخاطبان بفروشند. این فیلم‌ها معمولاً بیرون از دایره ژانر تقسیم‌بندی می‌شدند و برای آنکه بتوانند هزینه‌هایشان را جبران کنند به مسائل فرامتنی چنگ می‌انداختند. این اقدام در کنار ریل‌گذاری مدیران سینمایی در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد موجب شده بود تا آثار خرده‌پی‌رنگ و ضدپی‌رنگ به‌جای فیلم‌های ژانری به‌عنوان جریان اصلی سینمای ایران معرفی شوند و تولید آثار جنگی، اکشن، تاریخی، ترسناک و حتی طیفی از ساب‌ژانر‌های کمدی در حاشیه تعریف شوند، به‌طوری‌که تا سال‌ها حرف‌زدن و حتی علاقه داشتن به این فیلم‌ها گناهی نابخشودنی محسوب می‌شد و همه باید به هر ضرب و زوری که شده آثار عصاقورت‌داده اجتماعی و فیلم‌های عبوس را به صدر فروش گیشه سوق می‌دادند. 

   چه فیلم‌هایی توانستند سد دنباله‌سازی را بشکنند؟ 
پیش از انقلاب اسلامی، «پرویز صیاد» از تیپ مشهور «صمد» بهره فراوانی برد و توانست با ساخت فیلم‌های متعدد، زمینه را برای حضور قدرتمند در موج نو، یا سینمایی محفلی آن ایام - که به اسم «کانون سینماگران پیشرو» مشهور شده بود - فراهم کند. فروش بالای فیلم‌های صمد به صیاد این اجازه را می‌داد تا هزینه تولید آثار هنری و روشنفکرانه، در حاشیه سینمای ایران به‌راحتی جور شود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 آثاری در سینمای ما تولید شد که از زمینه لازم برای ادامه‌دار شدن برخوردار بودند، اما استیلای فرهنگ انقلابی در آن ایام، عملاً جلوی مصرف ایده‌ها به‌شکل هالیوودی را می‌گرفت و آثار با وجود ظرفیت‌های دراماتیک برای قصه‌پردازی پس از پایین آمدن از پرده سینما پایان داستانشان سر می‌رسید. در این میان نقش تلویزیون در تغذیه سینمای ایران را نمی‌توان نادیده گرفت چون شهرت آثار باکیفیتی نظیر «مدرسه موش‌ها» و «سقائک و شانه‌به‌سر دانا» در ابتدای دهه شصت به‌قدری بالا گرفت که می‌توانست با حفظ معیار‌های نظام راه پیدا کند و خلأ‌های موجود در حوزه سرگرمی را از میان بردارد. دو قسمت شهر مو‌ش‌ها و سه‌گانه کلاه‌قرمزی در سینما، بیش از آنکه نتیجه ارگانیک حضور در زمین این صنعت باشند، حیات خود را به تلویزیون وابسته بودند؛ حتی «اخراجی‌ها» سوای ارزش دراماتیکش، به‌عنوان یک سه‌گانه پرفروش بسیار وابسته به تبلیغات رسانه رسمی کشور بود. القصه اینکه، فرانچایزسایزی و ساخت دنباله در ایران تنها وقتی مانند هالیوود محقق می‌شود که سینما یک صنعت باشد. 

 

نظرات کاربران