ایده‌ای برای سال۲۰۱۳

ظریف اگرچه تاکید می‌کند که تهدیدسازی‌ها و نگاه‌هایی که غرب به ایران دارد، عامل اصلی تغییر رفتار ایران در صحنه‌ بین‌المللی است؛ اما با همان نگاه ساده‌انگارانه و فانتزی به مناسبات میان ایران و آمریکا ورود می‌کند و مدعی می‌شود اگر تهران و واشنگتن بتوانند نسخه به‌روزشده‌ای از برجام را اجرا کنند، شاید بتوانند دیگر چالش‌ها و بحران‌های امنیتی منطقه را نیز حل کنند.

  • ۴ ساعت قبل
  • 00
ایده‌ای برای سال۲۰۱۳

پیشنهادهای ظریف در فارن‌افرز با واقعیت‌ها چقدر نسبت دارد؟

پیشنهادهای ظریف در فارن‌افرز با واقعیت‌ها چقدر نسبت دارد؟
زهرا طیبیزهرا طیبیخبرنگار

تعریف موقعیت امنیتی‌سازی‌شده از ایران در رسانه‌های خارجی کلیدواژه‌ای است که محمدجواد ظریف، وزیر اسبق امور خارجه، مکرراً آن را طرح کرده است.  به نظر می‌رسد هدف از تکرار این کلیدواژه در مطبوعات خارجی شکستن امنیتی‌سازی ایران است؛ اما خطای راهبردی که محمدجواد ظریف عموماً و مشخصاً در یادداشت تازه‌ای که در فارن افرز منتشر کرده و بر آن اصرار دارد، خوانش غلط او از روابط بین‌الملل و مناسبات ایران و آمریکاست.

ظریف اگرچه تاکید می‌کند که تهدیدسازی‌ها و نگاه‌هایی که غرب به ایران دارد، عامل اصلی تغییر رفتار ایران در صحنه‌ بین‌المللی است؛ اما با همان نگاه ساده‌انگارانه و فانتزی به مناسبات میان ایران و آمریکا ورود می‌کند و مدعی می‌شود اگر تهران و واشنگتن بتوانند نسخه به‌روزشده‌ای از برجام را اجرا کنند، شاید بتوانند دیگر چالش‌ها و بحران‌های امنیتی منطقه را نیز حل کنند.

محمدجواد ظریف، همین نسخه را در مورد روابط ایران با نظارت‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز می‌پیچد و مدعی است، شفافیت با آژانس باید به توقف انتشار روایت‌های امنیتی‌ساز بی‌اساس درباره ایران و تسهیل یک توافق سیاسی با آمریکا، بینجامد. این اظهارات در حالی مطرح می‌شود که حتی یک دانشجوی کارشناسی روابط بین‌الملل که شناخت کمی نسبت به ساختارهای فعلی حاکم بر نهادهای بین‌المللی دارد، به این موضوع واقف است که همکاری با آژانس حتی اگر از حالت تعلیق دربیاید نیز نمی‌تواند زمینه‌ساز توافق ایران و آمریکا باشد. این مسیر بسیار دور از دسترس‌تر از آن است که با یک شفافیت ساده بتوان انتظار داشت مشکل حل شود. 

نسخه‌پیچی در سال 2025 یا 2013 ؟

عقب‌گرد ظریف به برجام و نسخه‌پیچی روابط میان ایران و آمریکا از عینک برجام، اثبات می‌کند که او تحولات میان ایران و آمریکا را نه بر مبنای واقعیات موجود که براساس شرایط ایران 2013 تحلیل می‌کند. همین خطای دید موجب می‌شود که نسخه‌پیچی‌های او در عرصه بین‌المللی دچار رمانتیک‌گرایی افراطی و رؤیازدگی ساختاری شود. نکته مهم‌تر آنکه بخشی از موضوعاتی که وزیر پیشین به آن اشاره می‌کند بیش از آنکه مخاطبی در رسانه‌های بین‌المللی داشته باشد کارکردی برای فضای داخلی ایران دارد و این سؤال را ایجاد می‌کند که ضرورت پرداخت به مسائلی که پیوندی با انسجام و همبستگی اجتماعی دارند در فضای رسانه‌ای بین‌المللی چیست؟

یادداشت‌هایی بر همان مدار خطا

از زمان اوج گرفتن منازعات میان ایران، آمریکا و رژیم صهیونیستی تا شروع حمله آمریکا به ایران، محمدجواد ظریف تقریباً سه یادداشت در رسانه‌های بین‌المللی منتشر کرده است. پیشنهاد «طرح مناره» را در روزنامه گاردین پیش از شروع جنگ و مقاله «پارادایم فرصت و امکان» را پس از جنگ در روزنامه فارن پالیسی منتشر کرد. وجه اشتراک این یادداشت‌ها اصرار بر «حل و فصل» اختلافات با آمریکا و رسیدن به یک «طرح توافق» با آمریکا بود. ایراد مشترک همه این یادداشت‌ها نیز این بود که ظریف، آمریکا و مواجهه‌اش با ایران را نه برمبنای آنچه واقعاً هست، بلکه برمبنای ایدئال‌هایش روایت می‌کرد که در تحلیل ساختارهای روابط بین‌الملل به نحله فکری ایدئالیست‌ها نزدیک بود. یادداشت جدیدی هم که در روزنامه فارن افرز منتشر کرده از این اشتباه مبری نمانده است. ظریف این بار پیشنهاد مذاکره و حل و فصل اختلاف میان ایران و آمریکا را در شرایطی مطرح می‌کند که آمریکا رسماً به خاک ایران تجاوز کرده، صراحتاً اعلام کرده با موجودیت ایران مشکل دارد و مذاکره را تنها برای تسلیم نهایی ایران مطرح کرده است. 

رؤیایی دور از دسترس

ظریف در یادداشتی که روز دوشنبه در فارن افرز منتشر کرده، حل چالش‌های میان ایران و آمریکا را برای شکستن چرخه امنیتی‌سازی، ضروری دانسته و نوشته «تهران باید امکان از سرگیری گفت‌وگوی مستقیم با واشنگتن بر پایه برابری را مدنظر قرار دهد» و تحقق آن را با پذیرش «اختلاف در عین اختلاف» و حل و فصل اختلافات «از طریق بده‌بستان» حل کنند. این پیشنهاد حاوی چند خطای راهبردی است. با فرض شروع گفت‌وگوهای مستقیم، روابط میان ایران و آمریکا تنها در شرایطی محقق خواهد شد که طرف آمریکایی بتواند امتیازی از ایران بگیرد. از آنجا که انگاره طرف مقابل این است که در جنگ مستقیم توانسته ضرباتی به ایران وارد کند، براین اساس میز مذاکره را نه میزی برای گرفتن و دادن امتیاز که تنها برای تسلیم نهایی ایران می‌بیند و هر تصوری خارج از آن مذاکره را برای او بلاموضوع می‌کند. همه این موارد در شرایطی است که طرف آمریکایی اساساً برای مذاکره و دیپلماسی فصلی تعریف نکرده و صلح را از طریق قدرت پیگیری می‌کند. براین مبنا حفظ روابط با مذاکره آن هم با توقع گفت‌وگوی برابر، رؤیایی دور از دسترس است. 

کدام تضمین؟ کدام تعهد؟

ظریف در بخش دیگری از یادداشت به این موضوع اشاره می‌کند که ایران می‌تواند در برابر تضمین‌ متقابل آمریکا و متحدانش، تعهد دهد که به ایالات متحده یا متحدانش در منطقه حمله نکند. طرح این موضوع نیز بدون در نظر گرفتن ظرافت‌ها و حساسیت‌ها در روابط بین‌الملل مطرح شده است. شروع تجاوز و جنگ علیه ایران از جانب رژیم صهیونیستی و پس از آن آمریکا اتفاق افتاد و روشن است که ایران شروع‌کننده جنگ نبود؛ اما در مقابل حملات نیز سکوت نکرد و به آنان پاسخ داد. ظریف اما با فرض امنیتی‌زدایی از نگاه به ایران در صحنه بین‌المللی، به‌گونه‌ای این موضوع را طرح می‌کند که گویی ایران شروع‌کننده تجاوزها بوده است. او تلویحاً این موضوع را پذیرفته و گام اول برای کنترل تنش‌ها و امنیتی‌زدایی از ایران را روی دوش ایران می‌اندازد. علاوه‌برآن اشاره ظریف به دادن تضمین به چه معناست؟ از زمان امضای توافق برجام تاکنون، در چه برهه‌ای آمریکا تضمینی برای اجرای توافقاتش داده که اکنون و در شرایط تشدید تنش‌ها، این فرض قابل طرح باشد که آمریکا حاضر است به ایران تضمین دهد؟

برجام به‌روز شده بعد از جنگ؟

ظریف در بخشی دیگر از یادداشتش ضمن اشاره به این موضوع که ایران باید به سمت تقویت روابط با همسایگان از جمله کشورهای چین و روسیه برود، می‌نویسد «ایران می‌تواند از بهبود روابط با اروپا و مدیریت اختلافات با آمریکا، سود ببرد و در ادامه با تاکید بر لزوم برقراری روابط میان ایران و آمریکا به این موضوع اشاره می‌کند که اگر تهران و واشنگتن بتوانند به توافق هسته‌ای به‌روز شده‌ای دست پیدا کنند ممکن است بتوانند به سایر مسائل دشوار نیز بپردازند، از جمله امنیت منطقه‌ای، کنترل تسلیحات و مقابله با تروریسم.» منظور از امضای توافق هسته‌ای به‌روز شده، توافقی مشابه برجام است.

این اظهارات در حالی مطرح می‌شود که ایران در موقعیت کنونی حتی به امکان گفت‌وگو و قرار گرفتن با آمریکا دور یک میز نیز نزدیک نیست چه رسد به آنکه به قالب توافق به‌روز شده‌ای از برجام با آمریکا برسد، آن‌ هم در موقعیتی که طرف آمریکایی اساساً نیازی به امضای توافق نمی‌بیند. سال 2013 و هم‌زمان با امضای توافق برجام، طرف آمریکایی به این نتیجه رسیده بود که جز استفاده از دیپلماسی گزینه دیگری برای کنترل برنامه هسته‌ای ایران ندارد، حالا اما ترامپ با پیش‌فرض تحقق صلح از طریق قدرت و انگاره ایران ضعیف شده، حتی توافقات را نیز دستاویزی برای اعمال قدرت خود می‌داند. ظریف این پیشنهاد را با فرض عبور از وضعیت نه صلح نه جنگ ارائه می‌دهد؛ اما پیشنهاد ارائه شده، نه‌تنها ایران را از وضعیت جنگ عبور نمی‌دهد و به صلح نزدیک نمی‌کند، بلکه به سمت تسلیم نیز می‌برد. 

مخاطب‌ یادداشتش چه کسانی هستند؟ 

 خطای کلیدی که در بخش قابل توجهی از یادداشت به چشم می‌خورد، اشاره محمدجواد ظریف به بخشی از موضوعاتی است که بیش از آنکه بین‌المللی باشد، به سیاست داخلی ایران مرتبط است. در بخشی از یادداشت آمده «تهران باید درک کند که قدرتش می‌تواند دیگران را نگران کند، از این رو باید از روایت ایران قوی که می‌تواند یک‌جانبه و تهدیدآمیز، تلقی شود به سمت روایت منطقه قوی چرخش کند.»

در بخشی دیگر با تاکید بر این موضوع که ایران می‌تواند چرخه امنیتی‌سازی را بشکند، می‌نویسد «تهران می‌تواند گام‌هایی برای کمک به شکستن این چرخه معیوب بردارد. این کار می‌تواند با تقویت حمایت داخلی از طریق اصلاحات اقتصادی آغاز شود، اصلاحاتی که موضع ایران را در مذاکرات بین‌المللی قوی‌تر می‌کند.» نکته اول آنکه ظریف به‌طور کلی در یادداشت و در این موضوع خاص، جامعه هدفش را مشخص نمی‌کند. اشاره به آنکه باید برای اصلاحات اقتصادی قدم برداشت، بیش از آنکه به کار مخاطب بین‌المللی بیاید، برای رسانه‌های داخلی کارکرد دارد. 

نکته دیگری که ظریف به آن اشاره می‌کند این است که ایران به جای ایستادن روی روایت ایران قوی می‌بایست به سمت ارائه روایتی از منطقه قوی برود. جدای از آنکه تصویر ایران قوی در کنار منطقه قوی، منافاتی با یکدیگر ندارند و تقویت هرکدام دیگری را نفی نمی‌‌کند، نکته اساسی آن است که پرداختن به این موضوع درحالی‌که هدف اصلی یادداشت تهدیدزدایی از تصویر ایران است، موضوعیتی دارد؟

از تکرار تجربه‌های شکست‌خورده فاصله بگیرید

ممارست محمدجواد ظریف برای کنش رسانه‌ای در فضای بین‌المللی در نوع خود اقدامی مثبت به شمار می‌رود؛ اما اصل اساسی در کنش رسانه‌ای در مطبوعات بین‌المللی آن است که شناخت درستی از جامعه هدف و مخاطبانی که آن را می‌خوانند، وجود داشته باشد و طرح ایده‌ها و پیشنهادهای صلح بتواند بیشترین اثر را در مخاطب هدف داشته باشد. فارغ از آنکه چقدر یادداشت جدید ظریف این گزاره را رعایت کرده، خطای تکراری که ناشی از نگاه «ساده‌انگارانه» ظریف به صحنه بین‌المللی است، آن است که به نظر می‌رسد وزیر پیشین درک دقیقی از شدت تنش‌های موجود میان ایران و آمریکا ندارد و تصور می‌کند یا ارائه راه‌حل‌های ساده‌‌انگارانه یا پیچیدن نسخه‌های برجامی، این تنش را مدیریت کرد. 

نظرات کاربران