مسئله‌ای جهانی با پیامدهای بومی

طبقه تضعیف‌شده که هم به آن‌ها طبقه متوسط گفته می‌شود و هم طبقه فقیر جدید! به نوعی دچار پارادوکس است؛ از طرفی همه آنچه طبقه متوسط در ذهن دارد را به‌عنوان خواسته‌های زندگی دنبال می‌کند و از طرفی توان رسیدن به خواسته‌هایش را دارا نیست.

  • ۱ ساعت قبل
  • 00
مسئله‌ای جهانی با پیامدهای بومی

در خدمت و خیانت به طبقهٔ متوسط

در خدمت و خیانت به طبقهٔ متوسط
سیدجواد نقویسیدجواد نقویخبرنگار

 سریال «در انتهای شب» به یک واقعیت توجه کرده بود؛ طبقه متوسط تضعیف شده و به این جهت مورد توجه مخاطب‌های وسیعی قرار گرفت؛ گویی نقش پارسا پیروزفر را میلیون‌ها نفر در حال زندگی هستند؛ طبقه تضعیف‌شده که هم به آن‌ها طبقه متوسط گفته می‌شود و هم طبقه فقیر جدید! به نوعی دچار پارادوکس است؛ از طرفی همه آنچه طبقه متوسط در ذهن دارد را به‌عنوان خواسته‌های زندگی دنبال می‌کند و از طرفی توان رسیدن به خواسته‌هایش را دارا نیست؛ آصف بیات در کتاب «انقلاب بدون انقلابیون» به این نکته توجه می‌کند که یکی از دلایل آشوب‌های کور در خاورمیانه همین گسست است؛ این گسست باعث می‌شود میلیون‌ها نفر فاصله وسیعی با وضعیت مطلوب خود داشته باشند البته بیات دقت ندارد که این وضع جهانی است و ذیل همان تئوری انقلاب انتظارات فهمیده می‌شود که تد رابرت‌گر در کتاب خود که چرا انسان‌ها شورش می‌کنند به آن می‌پردازد. در واقع نویسنده کتاب معتقد است سطح رفاه اجتماعی در دهه‌هایی که رونق اقتصادی خوب بوده، باعث افزایش سطح انتظارات شده و حالا سایر انسان‌ها خود را با دوره و شرایط مطلوب مقایسه می‌کنند؛ اما سطح دسترسی به آن مقطع را دارا نیستند؛ این شکاف عامل شورش علیه وضع موجود می‌شود! آنچه در کشور ما در دوره تحریم‌ها و بحران‌های جهانی به وجود آمده است شبیه به همین وضعیت است، یعنی طبقه متوسطی که تصور می‌کرد پیشران توسعه در ایران خواهد بود در زندگی روزمره خود هم دچار بحران‌هایی شده است و تلاش می‌کند از این وضعیت به صورت فردی خود را جدا کند! اما در حقیقت باید گفت که این وضعیت فردی اصلاح نمی‌شود و ما نیاز به ایده‌های سیاسی و اصلاحی برای احیای طبقه متوسط در ایران با شکل مطلوب داریم که خود این نکته بحثی جدا می‌طلبد اما در این متن قصد آن است که مسئله‌ای که باعث می‌شود طرح‌های اصلاحی کُند پیش برود واکاوی شود؛ در داخل کشور ایده‌ای که همیشه خود را حامی طبقه متوسط معرفی کرده است و از ضرورت توجه به این طبقه بحث می‌کند درون ایده خود دچار یک تناقض آشکار است. به طور مثال چند روز قبل در یکی از روزنامه‌های کشور یادداشتی درباره اضمحلال طبقه متوسط نوشته شد که هدف این یادداشت توجه ویژه به طبقه متوسط بود. چند روز بعد در همان روزنامه متنی نوشته شد که از پیروزی جناح راست پوپولیسم‌گرا در شیلی خوشحال بود! 

این تناقض دقیقاً همان نقطه اصلی انحراف اصلاح در کشور است! طبقه متوسط به لحاظ ماهیتی خاستگاه اصلی خود را در فرم فرهنگی که در پیوند با اقتصاد است جست‌وجو می‌کند، یعنی ایده‌های فرهنگی پای طبقه متوسط را به اقتصاد می‌کشاند و این طبقه پلی است برای برقراری سیاست و امر اجتماعی؛ به زبان ساده‌تر ایده‌های فرهنگی این طبقه است که باعث تغییرات اجتماعی و سیاسی در ایران بوده است؛ حال چطور می‌توان از دل یک ایده پوپولیستی و علیه فرهنگ حامی طبقه متوسط بود؟ آیا با پیروزی افرادی مثل ترامپ و خاویر میلی طبقه متوسط احیا می‌شود؟ حتی اگر فرض بگیریم که طبقه متوسط به لحاظ اقتصادی هم کمی مشکلاتش کم شود اما در درون یک اتمسفر پوپولیستی! اصلاً آرمان طبقه متوسط شکل خواهد گرفت؟ به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین دلایلی که طبقه متوسط فعلی در ایران نیروی اجتماعی ندارد از دست دادن نیروی سیاسی خود یا همان نماینده گفتمانی خود است؛ یعنی طبقه متوسط جدید در ایران را کسی یا حزبی یا گروهی که باید نمایندگی کند اصلاً توان نمایندگی ندارد به این جهت که در پیوند با راست افراطی در جهان فقط به جهت زبانی تلاش دارد طبقه متوسط را راضی کند، اما در پس این بازی زبانی ایده اصلی علیه طبقه متوسط است و در بلندمدت باعث اضمحلال واقعی این طبقه می‌شود. 
طرح گفتار و دفاع از طبقه متوسط خدمت به آن‌ها است؛ اما طرح گفتمانی و دفاع از پوپولیسم‌جهانی خیانتی است که به طبقه متوسط می‌شود. شاید اگر این فهم به وجود آید هم نمایندگی این طبقه را بتوان از شبه مرجع فعلی عبور داد و هم در آینده ذیل امر ملی، گفتمانی در تحقق احیای مجدد این طبقه شکل بگیرد. فقط کافی است متوجه شویم گفتار فعلی حداقلی و در بلندمدت علیه این طبقه است.

 

 

نظرات کاربران