دیپلماسی منطقهای در تعطیلات!زمانی که وزارت امور خارجه صدای رسایی نداشته باشد، بازیگران بیرونی انگیزه پر کردن خلأ ایجادشده را پیدا میکنند. این وضعیت زمانی خطرناکتر میشود که رسانههای بینالمللی، به دلیل نبود موضع رسمی روشن، همین صداهای غیررسمی را بهعنوان نماینده واقعی سیاست خارجی کشور منعکس میکنند.
دیپلماسی همهاش مذاکره با آمریکا نیست

چرخهای ماشین دیپلماسی ایران در حالی کمباد شده که تهدیدات منطقهای مهمی اطرف کشورمان حلقه زدهاند. ادعای مالکیت جزایر سهگانه توسط امارات، تحرکات رژیمصهیونی در قفقاز، اتهامات در حوزه نقشآفرینی در انتخابات عراق و تنشهای افغانستان و پاکستان؛ اینها فقط بخشی از تحرکات پیرامونی ماست که وزارت امور خارجه واکنش آنچنان مؤثری نسبت به آنها نداشته است. در همین حال مصاحبههای عباس عراقچی، وزیر امور خارجه با شبکههای بینالمللی از جمله گفتوگوی اخیرش با شبکه «الجزیره» پیامآور این است که همزمان با مسدودشدن مسیر مذاکرات تهران -واشنگتن، این وزارتخانه کار را تعطیل کرده و کلید گشایشش را زیر گلدانهای کاخ سفید گذاشته است.
این وزارتخانه در حالی مبتلا به فروکاست مسئولیتهای خود شده که همزمان دولت ترامپ یعنی همان کسی که به باور عراقچی، هنوز شایستگی دریافت «نوبل صلح» را دارد، پایش را در خاک همه کشورها گذاشته است.
مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا اخیراً از روابط پنهانی کاخ سفید با حزب راست افراطی آلمان پرده برداشته و دستگاه دیپلماسی آمریکا در پروندههای مختلف اعم از روسیه-اوکراین، ونزوئلا، چین، غزه، اتحادیه اروپا و... دخالت میکند. در این معادله تهران، تنها «یکی» از پروژههای واشنگتن است؛ اما واشنگتن، «تنها کارویژه تهران»
عراق؛ مداخلهگر کیست؟
در بزنگاههای سیاسی منطقه، خلأ موضعگیری قاطع از سوی دستگاه دیپلماسی میتواند به بازتولید نگرشهای ضدایرانی کمک کند. نمونه اخیر آن، انتخابات پارلمانی عراق است؛ انتخاباتی که موضع ایران از ابتدا احترام به اراده مردم عراق، عدم دخالت در فرایند داخلی و تأکید بر ثبات بغداد بهعنوان بخشی از ثبات منطقه بود. بااینحال، همین موضع بهطور عجیب و قابلتأملی از سوی وزارت خارجه عراق به «دخالت آشکار» تعبیر شد؛ برداشتی که نه با متن اظهارات همخوانی داشت و نه با سابقه رفتار ایران.
مسئله اما صرفاً سوءبرداشت یا سیاسیکاری دولت عراق نیست؛ آنچه اهمیت دارد، نبود پاسخ قوی و ابتکاری از سوی ایران در برابر اتهاماتی ازایندست است. پاسخ تهران به این فضاسازیها، میتوانست همزمان دو واقعیت را بازتاب دهد: اول، پایبندی ایران به اصل عدم مداخله و دوم، نقش واقعی بازیگر مداخلهگر یعنی ایالات متحده که بهصورت علنی و مستند در پی مهندسی فضای سیاسی عراق، اعمال تحریم علیه بازیگران داخلی و حذف جریانهای ناهمسو بوده است.
در غیاب چنین پاسخی، روایت غالب در بخشی از فضای رسانهای منطقهای و بینالمللی، از مسیر اتهامزنی علیه ایران شکل میگیرد. این الگو محدود به عراق نیست؛ در سالهای اخیر، در قبال مواضع برخی کشورهای منطقه، بارها شاهد بودهایم که اتهام «دخالت ایران» مطرح شده، اما واکنش تهران صرفاً در حد توضیحی دیپلماتیک باقی مانده است.
درحالیکه ایران بهویژه در مورد عراق، ذینفع اصلی ثبات، امنیت و حاکمیت ملی همسایه است، با یک شیطنت سیاسی یا رسانهای، در جایگاه متهم مینشیند و مداخلهگر واقعی، به ریش هر دو دولت میخندد.
قفقاز؛ گسترش نفوذ اسرائیل
در هفتههای اخیر، تماسها میان ارمنستان و اسرائیل نشاندهنده آغاز مرحلهای جدید از تلاش تلآویو برای نفوذ بیشتر در قفقاز جنوبی است. باوجود خاطره همکاری نظامی و اطلاعاتی اسرائیل با جمهوری آذربایجان در جنگهای اخیر منطقه، ایروان وارد مذاکراتی برای توسعه همکاری در حوزههایی مانند فناوری پیشرفته، کشاورزی، سلامت و گردشگری شده است؛ حوزههایی که بنا به تجارب گذشته، ابزار نفوذ نرم اسرائیل محسوب میشوند.
نهاد «ماشاو» که زیر نظر وزارت خارجه اسرائیل فعالیت میکند، سالهاست از طریق پروژههای توسعهای و آموزشی در کشورهای مختلف، بستری برای نفوذ اطلاعاتی و سیاسی فراهم کرده است. ارمنستان تاکنون میزبان پروژههای بزرگ ماشاو نبوده و فعالیتها محدود به دورههای آموزشی کوتاهمدت بوده است، اما در توافقات جدید، همین حوزهها محور همکاری قرار گرفتهاند و به نظر میرسد تلآویو قصد دارد حضور ماشاو را به شکل گستردهتری در ارمنستان تثبیت کند. این روند میتواند یک «کریدور سهضلعی نفوذ» در قفقاز ایجاد کند که در نزدیکی مرزهای ایران مستقر شده و ظرفیتهای امنیتی و سیاسی ارزشمندی برای اسرائیل فراهم میکند.
این تحولات همچنین نشاندهنده ضعف ارمنستان در شناسایی تکیهگاههای سنتی پس از شکستهای نظامی اخیر است و احتمال دارد همکاری با اسرائیل به تغییر موازنه ژئوپلیتیک منطقه منجر شود. در مقابل سفرهای اعضای دستگاه دیپلماسی به آذربایجان و قفقاز از منظر رسانهای و عمومی حامل مواضع جدی یا محکمی نبوده است. معمولاً در پاسخ به این مسئله گفته میشود که در خفا تذکراتی داده شده اما پیوست رسانهای این سفرها که کمترین بازتاب انتقادی یا هشداردهنده را داشته، نمیتواند نادیده گرفته شود.
در ماجرای آذربایجان در خصوص موضوعات مهمی چون اجلاس خاخامها در باکو موضع مؤثری از سوی وزارت خارجه دیده نشد، یا در ماجرای زنگزور درحالیکه بهوضوح ایده ترامپ همان پروژه صهیونیستهاست و در قالب ورود شرکتهای آمریکایی دنبال میشود، وزارت خارجه نخواسته یا نتوانسته کنش مؤثری صورت دهد. این در حالی است رادمیلا شکرینز معاون دبیرکل ناتو و کریس مک گنی معاون فرمانده ارتش آمریکا در بازدید از ایروان بر آمریکایی -صهیونیستی بودن پروژه صحه گذاشتند.
وقتی وزارت خارجه منفعل است
یکی از مهمترین نشانههای ابتلای دستگاه دیپلماسی به انفعال ساختاری، افزایش وزن و ضریب اثرگذاری غیر وزارت خارجهایها در حوزه سیاست خارجی است. در شرایطی که وزارت امور خارجه صدای رسایی نداشته باشد، بازیگران بیرونی انگیزه پر کردن خلأ ایجادشده را پیدا میکنند. این وضعیت زمانی خطرناکتر میشود که رسانههای بینالمللی، به دلیل نبود موضع رسمی روشن، همین صداهای غیررسمی را بهعنوان نماینده واقعی سیاست خارجی کشور منعکس میکنند. مواضع غیررسمی در این فضا معمولاً در دو قالب قابلصورتبندیاند:
1 - در برخی موارد، اظهارات افراد یا گروههای غیررسمی میتواند بهطور موقت باری از دوش وزارت خارجه بردارد. اگر این مواضع همسو با منافع ملی و خطوط کلی سیاست خارجی باشند، میتوانند نتایج خوبی برای وزارت خارجه به دنبال بیاورند.
2 - در حالت دوم که خطرات قابلتوجهی به همراه دارد، مواضع غیررسمی نهتنها کمکی به سیاست خارجی نمیکنند، بلکه مستقیماً علیه منافع ملی و اعتبار وزارت خارجه عمل میکنند. این اظهارات میتوانند پیامهای متناقض به طرفهای خارجی ارسال کنند، دست مذاکرهکنندگان را ببندند و حتی بهانههایی برای فشار بیشتر علیه کشور فراهم کنند. در این وضعیت، وزارت خارجه ناچار میشود بهجای پیشبرد دیپلماسی فعال، انرژی خود را صرف توضیح و تکذیب مواضعی کند که اساساً خارج از کنترل شکل گرفتهاند. در مجموع، هرچه صدای رسمی دیپلماسی ضعیفتر باشد، بازار سیاست خارجی غیررسمی داغتر میشود و اگرچه طبق حالت اول میتوانند آوردههای خوبی داشته باشند؛ اما در صورت عبور از چهارچوب هزینههایی به منافع ملی تحمیل میکنند که ممکن است تا دههها رد هزینههایش بر ساختار و بافتار کشور بماند.
واقعیت این است که در ماههای اخیر مواضع اصلی و مهم دیپلماتیک کشور در حوزه منطقه توسط دلسوزان نظام گرفته شده است.
گزارش مرتبط «دیپلماسی فراتر از مذاکره با غرب است» را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.
مطالب پیشنهادی










