سید ججواد نقوی نوشت:هر کسی قصد دارد خود را ایرانیتر از سایر افراد نشان دهد. این وضعیت بیربط با دفاعی که این سالها رادیکالها در سیاست شکل دادهاند نیست؛ یعنی «خدمت به ایران» نهتنها شعاری مترقی نشده، بلکه به رمزی برای حمله به رقبا تبدیل شده است.
چه کسی ایرانیتر است؟

سیدجواد نقوی، خبرنگار فرهیختگان : این روزها هر کسی قصد دارد بحثهای جدیای شکل دهد، ابتدا خود را ایراندوست معرفی میکند؛ گویی رمز ورود به حرفهای عجیب، تعدادی شعار میهنپرستانه است. در واقع، هر کسی قصد دارد خود را ایرانیتر از سایر افراد نشان دهد. این وضعیت بیربط با دفاعی که این سالها رادیکالها در سیاست شکل دادهاند نیست؛ یعنی «خدمت به ایران» نهتنها شعاری مترقی نشده، بلکه به رمزی برای حمله به رقبا تبدیل شده است.
با تبارشناسی تاریخی میتوان متوجه شد که وقتی رئیسجمهور وقت در سال ۸۴ پیروز شد، بسیاری تلاش کردند بگویند او باعث بیآبرویی ایران میشود و بعدتر، در سال ۸۸، حتی او را غیرایرانی معرفی میکردند. البته نقطه نزاع این دعوا به پیش از انقلاب بازمیگردد؛ نطقهای هویدا و محمدرضا علیه مخالفان خود، همیشه همراه بود با این بحث که این افراد ایرانی نیستند!
در واقع، بحث ایرانی بودن از یک فضیلت جمعی یا فرهنگی، وارد نوعی ادبیات زرد سیاسی شده است که در آن هر کس به مخالف خود انگِ ایرانی نبودن میزند. البته باید دقت کنیم حساب افرادی مانند شازده پهلوی و مسعود رجوی که دست در دست دشمن وطن بودند مشخص است؛ قطعاً آنها را نمیتوان غیرایرانی معرفی کرد، اما هنگامی که در داخل و در دعواهای سیاسی این واژه به کار میرود، از یکسو باعث میشود مسئله معنای خود را از دست بدهد و از سوی دیگر، به گسترش رادیکالیسم دامن میزند؛ چرا که سطح جدال را به سطح «دشمن ایران و ایرانی» میکشاند.
این گسست دیگر معمولی نیست و بازی در پازلی است که اتفاقاً اتاق فکر موساد آن را طراحی کرده است. آنچه در بیرجند شکل گرفت و حمله به رئیسجمهور سابق، از همین دست است. هر فردی حق دارد دولتها را نقد کند، اما برچسب غیرایرانی بودن به یک دولت، دیگر نقد نیست؛ بلکه نوعی گسترش رادیکالیسم است که در ماهیت خود نتیجهای جز خشونتطلبی ندارد.
کاش بهجای فریاد زدن اینکه چه کسی ایرانی نیست و چه کسی ایرانی است، حرفهای مهمتری درباره وضعیت و مسئله ایران زده شود؛ حرفهایی که در کوتاهمدت و بلندمدت به ایران کمک کند.
مطالب پیشنهادی








