یک کارشناس محیطزیست از اثر افت مداوم تراز آب میگویدخلیج گرگان نیز در الگوی فرسایشی گرفتار شده است. پهنهای که زمانی نقش ضربهگیر طبیعی در برابر نوسانات خزر را ایفا میکرد، اکنون خود به یکی از آسیبپذیرترین نقاط ساحلی بدل شده است.
۳۵ درصدِ خلیج گرگان خشک شده!
خلیج گرگان و تالاب میانکاله امروز نه با روایتهای هشدارآمیز که با اعداد و نشانههای عینی فروکاستن حیات شناخته میشوند. کاهش تراز آب، عقبنشینی مرز پهنه آبی، افزایش شوری و افت تنوع زیستی، مجموعهای از شاخصهای کمّیاند که تصویر روشنی از وضعیت این اکوسیستم حساس ارائه میدهند؛ تصویری که دیگر جای تردید باقی نمیگذارد. آنچه در این محدوده در حال رخدادن است، نه یک نوسان مقطعی، بلکه روندی فرسایشی است که طی دو دهه گذشته بهتدریج تثبیت شده و اکنون به مرحله بروز پیامدهای گسترده رسیده است.
تالاب میانکاله که منبع اصلی تعادل زیستی شرق مازندران و غرب گلستان به شمار میرود، در حالی حدود ۲۰ هزار هکتار از سطح خود را از دست داده که دریای خزر، بهعنوان مهمترین منبع تغذیه آبی آن، سالهاست با کاهش مستمر تراز مواجه است. افت سالانه ۱۵ تا ۲۰ سانتیمتری سطح آب خزر، همزمان با کاهش بارشها و انسداد مسیرهای طبیعی تأمین حقابه، کارکرد هیدرولوژیک این تالاب ثبتشده در کنوانسیون رامسر را بهشدت مختل کرده است. در کنار این عوامل طبیعی، توسعه فعالیتهای انسانی در بالادست، از حفر چاههای غیرمجاز تا گسترش مزارع پرورش ماهی، فشار مضاعفی بر سامانه آبی وارد کرده که پیامد آن، خشکشدن بخشهای وسیعی از بستر تالاب و تهدید زیستگاه پرندگان و آبزیان است.
خلیج گرگان نیز در همین الگوی فرسایشی گرفتار شده است. پهنهای که زمانی نقش ضربهگیر طبیعی در برابر نوسانات خزر را ایفا میکرد، اکنون خود به یکی از آسیبپذیرترین نقاط ساحلی بدل شده است. طی سالهای گذشته، کاهش تبادل آبی میان خلیج و دریا، افزایش شوری و رسوبگذاری گسترده، شرایطی را رقم زده که حیات زیستی خلیج را به مرز ناپایداری رسانده است. دادههای رسمی نشان میدهد که پس از لایروبی اولیه کانال آشوراده، اگرچه برای مدتی همترازی سطح آب خلیج و خزر برقرار شد و شوری آب کاهش یافت؛ اما نبود اقدامات تکمیلی، این دستاورد موقت را به فرصتی ازدسترفته تبدیل کرده است.
بازگشت روند نزولی تراز آب، کاهش دوباره مساحت پهنه آبی و افزایش شوری تا سطوح تهدیدکننده، نشانههایی است از اینکه مداخلههای انجامشده، نه در قالب یک برنامه پایدار، بلکه بهصورت مقطعی و ناتمام اجرا شدهاند. خلیجی که پیشتر بیش از ۴۰۰ کیلومترمربع وسعت داشت اکنون با خشکشدن حدود ۳۵ درصد از مساحت خود مواجه است و بخشهای باقیمانده نیز در معرض تداوم همین روند قرار دارند. کاهش تنوع ماهیان به چندگونه محدود و افت شدید عمق کانال ارتباطی با دریا، شواهد روشنی از شکنندگی وضعیت کنونیاند.
در این میان، مسئله صرفاً به تغییرات اقلیمی یا پسروی طبیعی آب خزر محدود نمیشود. گزارشهای دستگاههای نظارتی و اظهارات رسمی مسئولان، از کندی اجرا، ناهماهنگی نهادی و تحققنیافتن بخش مهمی از تکالیف مصوب در طرح جامع احیای خلیج گرگان حکایت دارد. طرحی که با زمانبندی مشخص و اعتبارات قابلتوجه تعریف شد؛ اما در عمل بخش اعظم آن یا به مرحله اجرا نرسیده یا با پیشرفت فیزیکی ناچیز متوقف مانده است. از تأمین حقابه زیستمحیطی گرفته تا پمپاژ آب دریا و لایروبی مستمر کانالها، فاصله معناداری میان مصوبه و اجرا شکل گرفته است. نتیجه این تعلل، تنها تهدید یک پهنه آبی نیست. معیشت جوامع محلی، پایداری زیستمحیطی سواحل جنوبی خزر و حتی کارکردهای اقتصادی منطقه، همگی در معرض پیامدهای این روند قرار دارند. خلیج گرگان و تالاب میانکاله اکنون در نقطهای ایستادهاند که استمرار وضع موجود، به معنای تثبیت بحران است.
اجرای کُند طرح احیای خلیج گرگان نگرانیها را تشدید میکند
باتوجهبه اهمیت غیرقابلانکار خلیج گرگان، لزوم اجرای دقیق تکالیف در نظر گرفته شده برای حفاظت و احیای آن برای هر دستگاه دوچندان میشود. قدیر حسنزاده، مدیرکل حفاظت محیطزیست گلستان اخیراً با ارائه گزارشی از وضعیت اجرای بندهای طرح جامع احیای خلیج گرگان، درباره عملکرد کند و ناقص اغلب دستگاههای ملی خبر داده است. طبق گفته وی «مدت اجرای طرح جامع احیای خلیج گرگان که مصوبه ستاد هماهنگی مدیریت تالابهای کشور است، پنجساله (از سال 1399 تا 1403) بود و اعتبار آن بر اساس برآورد سال 1399، ده هزار میلیارد ریال (معادل هزار میلیارد تومان) تعیین شده بود و درمجموع تکالیفی که برای دستگاههای مختلف پیشبینی شده، محیطزیست کمترین نقش را داشته و البته آنها را هم اجرایی کرده است. ارائه سناریوی ارتباط خلیج با دریا، تکلیف استانداری گلستان بود که محقق و نهایی شده است. لایروبی کانال ارتباطی خلیج گرگان با دریا نیز تکلیف سازمان بنادر و دریانوردی بود که تا اینجا لایروبی اولیه کانال آشوراده محقق شده است. امکانسنجی پمپاژ آب دریا به خلیج تکلیف سازمان محیطزیست بود که مطالعات پایه (صفر) آن انجام شده و اکنون باید وزارت نیرو مطالعات تکمیلی (فاز یک و دو) را انجام دهد. احداث ایستگاه پمپاژ منوط به اتمام مطالعات وزارت نیروست و تا مطالعات تمام نشود، اقدامی صورت نمیگیرد. تعیین نیاز آبی محیطزیستی خلیج تکلیف سازمان محیطزیست بود که انجام شد؛ اما تأمین یا تخصیص نیاز آبی این خلیج جزء تکالیف وزارت نیرو بود که انجام نشد.
لایروبی انهار ورودی به خلیج گرگان نیز تکلیف وزارت نیرو بوده که طبق گزارشهای دادهشده در حال اجراست؛ اما درصد پیشرفت فیزیکی آن بسیار پایین است. انتقال آب مازاد حوضههای آبریز تالار و تجن از مازندران نیز تکلیف وزارت نیرو بود که محقق نشده است. همچنین کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی در حوضه آبریز تکلیف وزارت جهاد کشاورزی بود که طبق گزارشها با درصد بسیار پایین در حال انجام است. اجرای عملیات آبخیزداری و آبخوانداری تکلیف وزارت جهاد کشاورزی بود که با درصد پیشرفت بسیار پایین در حال اجراست.»
در همین راستا، حر منصوری، کارشناس و فعال محیطزیست در گفتوگو با «فرهیختگان» به بررسی وضعیت میانکاله و خلیج گرگان پرداخت.
۲۰ هزار هکتار از تالاب میانکاله دچار تغییر شده است
منصوری در خصوص کاهش تراز دریای خزر اظهار کرد: «این کاهش بهصورت محسوس آغاز شده است. همچنین به نظر میرسد امسال نسبت به سال قبل این کاهش تراز ملموستر باشد و هرچه زمان میگذرد، سرعت کاهش تراز دریای خزر بیشتر میشود. ازآنجاکه میانکاله یکی از تالابهای ساحلی متصل به دریای خزر (دریای کاسپین) است، بر اساس قانون ظروف مرتبط، تراز تالاب میانکاله مستقیماً از تراز دریای کاسپین تأثیر میپذیرد؛ یعنی هرچه تراز دریا پایینتر بیاید، طبیعتاً بر تالاب نیز اثر میگذارد. البته این موضوع پدیده جدیدی نیست. در دهه ۵۰ نیز تقریباً شرایط مشابهی تجربه شده بود؛ بهطوریکه در بخشهای غربی تالاب حدود ۲۰ تا ۲۵ هزار هکتار خشک شده بود. اکنون نیز عملاً در همان شرایط قرار داریم. البته عکس این وضعیت را هم در گذشته داشتهایم. برای مثال در سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ آخرین افزایش قابلتوجه تراز آب دریای خزر رخ داد که باعث شد بسیاری از شهرهای ساحلی شمال ایران، از جمله بندر ترکمن، بابلسر، تنکابن و رامسر، دیوارههای سنگی برای مقابله با پیشروی آب دریا به سمت شهرها ایجاد کنند. در آن زمان، آب تالاب نیز تحتتأثیر همین افزایش تراز، به میزان زیادی افزایش یافت. اکنون این روند در مسیر منفی قرار گرفته است و بخشهای غربی تالاب میانکاله به دلیل شیب کمتر و کمعمق بودن، خشک شدهاند. برآوردها نشان میدهد حدود ۲۰ هزار هکتار از مجموع ۴۳ هزار هکتار تالاب میانکاله دچار تغییر شده است.»
تغییر اکوسیستم آغاز شده و باید با آن سازگار شد
وی با اشاره به اینکه نسخه واحد و سادهای برای اقداماتی که باید در داخل کشور و در خود میانکاله انجام شود وجود ندارد، گفت: «این موضوع نیازمند مجموعهای از فعالیتها و برنامهریزیهای جامع است و اینکه تصور کنیم با انجام یک اقدام خاص مشکل حل میشود، نگاه درستی نیست. بخشی از راهکار، پذیرش این پسروی و مدیریت و تطبیق با شرایط جدید منطقه است. در بخشهایی که خشک شدهاند، در واقع یک سیستم جدید در حال شکلگیری است و در مناطقی که در گذشته تالاب بودهاند، اکنون گونههایی متفاوت از گذشته مشاهده میشود. برای مثال، جوجهتیغی که پیشتر در بخشهای محدودی از میانکاله حضور داشت، اکنون گسترش یافته و در زیستگاههایی دیده میشود که در گذشته چنین نبوده است. بااینحال، آنچه بیش از هر چیز مسلم است، ضرورت پیگیری بسیار جدی در سطح بینالمللی است؛ زیرا کشور ما نقش چندانی در افزایش یا کاهش ورودی آب یا حقابه دریای خزر ندارد. بیش از ۸۰ درصد حقابه خزر توسط رود ولگا تأمین میشود و ما دسترسی مستقیمی به آن نداریم. توسعه کشاورزی در بالادست ولگا، آبگیری جدیتر سدها در کشورهای حوضه آبریز ولگا و همچنین تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین، همگی در شکلگیری این شرایط نقش داشتهاند. بنابراین، این مسئله فقط محدود به ایران و تالابهای آن نیست و حتی میتوان گفت ایران تأثیر کمتری از این روند میپذیرد. در شمال دریای خزر، بخشهایی وجود دارد که بیش از ۳۰ کیلومتر از خط ساحلی آنها خشک شده و منطقه ساحلی به همین میزان عقبنشینی کرده است. بسیاری از تأسیسات وابسته به آب نیز اکنون با فاصله چندین کیلومتری از آب قرار گرفته و دچار مشکل شدهاند.»
ذرات میکرونی، باروری محصولات شمال را کاهش میدهند
منصوری با اشاره به اینکه تأثیرات کاهش تراز آب خزر را در نقاط دیگر نیز میتوان مشاهده کرد، اذعان داشت: «بیش از ۷۰ درصد مساحت ترکمنستان را صحرای قرهقوم تشکیل میدهد که با کاهش تراز آب خزر و کاهش چشمگیر میزان بارش، به یکی از منابع تولید ریزگرد تبدیل شده است. این ریزگردها بهصورت ناخواسته ذرات میکرونی را به کشورهای همسایه، از جمله بخشهای وسیعی از کشور عزیزمان منتقل میکنند.» وی افزود: «استانهای مازندران و گلستان که همواره بهعنوان مناطق پاک، خوشآبوهوا و عاری از آلودگی شناخته میشدند، متأسفانه طی دو تا سه سال اخیر و بهویژه امسال، بهطور جدیتری تحت تأثیر این جریانهای ذرات میکرونی قرار گرفتهاند. بر اساس مشاهدات، حدود یک ماه کامل با پدیده ریزگردها درگیر بودهایم؛ موضوعی که زندگی روزمره مردم را مختل کرده و حتی تأثیرات قابلتوجهی بر بخش کشاورزی گذاشته است.»
این فعال محیطزیست اظهار داشت: «ریزگردها و ذرات میکرونی با نشستن روی گیاهان و محصولات کشاورزی و در ترکیب با شبنم، میتوانند باعث کاهش باروری و بهاصطلاح عقیم شدن گیاهان شوند و در نهایت کاهش محسوس تولید محصولات کشاورزی در شمال کشور را به دنبال داشته باشند. افزون بر این، آلودگی ناشی از ذرات میکرونی میتواند پیامدهای بهداشتی جدی برای مردم داشته باشد؛ مسئلهای که امسال بهصورت ویژه و ملموس شاهد آن بودهایم.»
پساب و سموم، زنجیره غذایی شمال را آلوده کردهاند
منصوری با بیان اینکه دستگاههای مسئول از نظر کیفی، میتوانستند و میتوانند نقش بسیار مؤثرتری ایفا کنند، گفت: «حدود ۱۰ سال پیش، بارها به شهرداری و شورای شهر بندر ترکمن هشدار دادم؛ زیرا پسابهای شهری بهصورت کاملاً مستقیم و بدون تصفیه وارد خلیج گرگان و تالاب میانکاله میشد. این موضوع حتی برای خود مردم نیز خطرناک است؛ چراکه بهصورت قانونی یا غیرقانونی، صید آبزیان از حاشیه تالاب، عمق تالاب یا بخشهایی از دریا که به تالاب متصل است، انجام میگیرد. فلزات سنگین و آلایندهها در بدن آبزیان تجمع پیدا میکنند و درنهایت از طریق زنجیره غذایی وارد بدن انسان میشوند و میتوانند تبعات بسیار سنگینی بههمراه داشته باشند. همانطور که امروز شاهد آن هستیم، شکلگیری نوعی کمربند سرطان در شمال ایران میتواند نشانهای از همین روند نگرانکننده باشد. در این میان، عملکرد جهاد کشاورزی در زمینه عدم کنترل مصرف کود و سموم در بالادست و همچنین ضعف نظارت وزارت نیرو در حوزه مدیریت منابع آب، از عوامل تشدیدکننده این وضعیت است. شهرداریها نیز متأسفانه توجه بسیار اندکی به مدیریت پسماند و پساب دارند و در بسیاری از شهرها، روانآبها و فاضلابهای حاشیه گرگان مستقیماً وارد تالاب میانکاله میشود.»
کاهش تراز آب و دپوی زباله، با میانکاله چه میکند؟
این فعال محیطزیست در ادامه افزود: «نکته بحرانزای دیگری که امروز آن را بسیار جدی میدانم این است که متأسفانه در حاشیه جنوبغربی تالاب میانکاله، یک محل بزرگ دپوی زباله ایجاد شده است. علاوه بر این، از برخی شهرهای دیگر نیز زبالهها به شمالغرب میانکاله، جایی که رودخانهها به تالاب میریزند، منتقل میشوند. به دلیل وجود سنگبستر در عمق زیاد، شیرابهها و انواع آلودگیهای ناشی از این زبالهها به سمت تالاب حرکت میکنند و میتوانند تبعات بسیار سنگینی برای تالاب و تمام جانداران ساکن در آن و پیرامون آن، از جمله انسان، بههمراه داشته باشند. اعتراضهای مردمی به من منتقل شد و گزارش دادند که خودروهایی با پلاک شهرهای دیگر مشاهده شدهاند که زبالههای خود را در حاشیه تالاب میانکاله تخلیه میکنند. متأسفانه این بیتوجهی عمدتاً به شهرداری بهشهر بازمیگردد که بهنوعی نسبت به همه اعتراضها و پیگیریهایی که طی دو سال گذشته انجام شده، بیاعتنایی نشان میدهد. این در حالی است که با وجود اعلام جرمهای متعدد از سوی اداره محیطزیست، این روند همچنان ادامه دارد و جریمهای که در یکی از موارد کمتر از یک میلیون تومان بوده، بیش از آنکه بازدارنده باشد، نوعی دهنکجی به اعتراضها و شکایتها تلقی میشود.»
وی افزود: «امیدوارم با پیگیری جدی، استفاده از ظرفیتهای دیپلماسی و اعمال فشار مؤثر بر دستگاههایی که نقش محوری دارند، بتوان این وضعیت را تا حد زیادی کنترل کرد؛ بهویژه در بعد کیفی که بهدرستی به آن اشاره شد. واقعیت این است که با کاهش تراز آب، تالاب بسیار سریعتر تحت تأثیر آلودگی قرار میگیرد و اکنون که با افت تراز مواجهیم، آلودگیها بیش از گذشته بر زیست تالاب اثر گذاشته و در نهایت میتواند پیامدهای جدی برای سلامت اکوسیستم و انسان بههمراه داشته باشد.»
مطالب پیشنهادی










