سرنوشت اسرائیل در دکترین دونرو

حملات رژیم صهیونیستی به کشور‌های منطقه در مدت اخیر که طی آن منافع ۸ کشور مورد تجاوز قرار گرفته‌، به دولت‌ها اثبات کرد رژیم قابل اعتماد نیست. عملیات ۷ اکتبر، موشک‌باران سراسری شمال تا مرکز توسط مقاومت لبنان، حملات موشکی یمن و موشک‌باران سرزمین‌های اشغالی توسط ایران طی جنگ ۱۲ روزه نشان داد تل‌آویو بسیار آسیب‌پذیر است.

  • ۱۲ ساعت قبل
  • 00
سرنوشت اسرائیل در دکترین دونرو

سند جدید امنیت ملی آمریکا درباره خاورمیانه چه می‌گوید؟

سند جدید امنیت ملی آمریکا درباره خاورمیانه چه می‌گوید؟

انتشار سند امنیت ملی جدید آمریکا در روز جمعه باعث شده بحث‌هایی درباره مفاد آن در محافل تحقیقاتی و رسانه‌ها درگیرد. در این سند اشاره شده که نیم‌قرن گذشته، خاورمیانه اولویت اصلی آمریکا بوده؛ اما این منطقه از اولویت اول خارج خواهد شد. براین‌اساس قرار است منطقه آسیا-پاسیفیک به اصلی‌ترین حوزه جغرافیایی تمرکز آمریکا تبدیل شود. از نگاه ایران که به‌تازگی جنگی 12 روزه با رژیم صهیونیستی و آمریکا داشته، این سند از جنبه تغییراتی که در موازنه قوا ایجاد می‌کند، اهمیت دارد.

نکات

کاهش تمرکز آمریکا بر غرب آسیا به چه نحوی است؟ آیا از نظر امنیتی این مسئله به معنای خروج یا تغییر شکل حضور است؟ نوع رفتار آمریکا با رژیم صهیونیستی و نوع رفتار این رژیم پس از این تحول چگونه خواهد بود؟ این موارد سؤالات مهمی هستند که باید به آن‌ها پاسخ داده شود.
1 - سند‌های امنیت ملی در آمریکا موارد بسیار مهمی هستند که توسط نهاد‌های حرفه‌ای و ریشه‌دار تهیه می‌شوند. با این‌حال اگر مخالفان آن قدرتمند باشند، قادر خواهند بود بخشی از مفاد آن را خنثی کنند. احتمال دارد لابی صهیونیستی با استفاده از نفوذ خود در کنگره و رسانه‌ها، دست به مدیریت برخی امور در این زمینه بزند. گرچه تغییر رخ داده؛ اما دامنه آن قابل مدیریت است. به عنوان مثال اگر قرار است تعداد سربازان و تجهیزات آمریکا در غرب آسیا کاهش یابند، لابی صهیونیستی می‌تواند با فشار‌ها، از میزان کاهش‌ها بکاهد. هدف دیگر جلب حمایت‌های بیشتر به بهانه ترمیم کاهش توجه آمریکا به منطقه خواهد بود تا بدین وسیله تل‌آویو به سلاح‌های بیشتر و مهلک‌تری مجهز گردد.
2 - افزایش تحرکات رژیم صهیونیستی در مقطع کنونی چند پیشران دارد. نباید از یاد برد که گرچه 7 اکتبر 2023 نقطه‌عطفی در درگیری‌هاست؛ اما این عملیات، اقدامی پیش‌دستانه در برابر عملیات آتی صهیونیست‌ها بود که امکان داشت طی ماه‌های بعد اجرایی شود. اصلی‌ترین پیشران تحرکات «وضعیت رژیم» است. با تغییر تمرکز آمریکا از غرب آسیا به شرق این قاره، رژیم احساس می‌کند خلائی شکل گرفته است و این فضا توسط قدرت‌های منطقه‌ای و به ویژه ایران پر می‌شود؛ درنتیجه تل‌آویو برای پرکردن خلأ شکل‌گرفته قصد داد خود جایگزین واشنگتن گردد.
پیشران دوم، تصمیمات آمریکاست که با کاهش تمرکز بر غرب آسیا، سعی می‌کند برون‌سپاری کرده و از طریق رژیم صهیونیستی فعالیت کند. ازاین‌رو به‌جای فعالیت مستقیم آمریکا و راه‌اندازی جنگ‌هایی مانند جنگ اول و دوم خلیج‌فارس، اشغال افغانستان، جنگ در سوریه و لیبی، این رژیم صهیونیستی خواهد بود که نبض عملیات را در گستره منطقه در دست می‌گیرد. این قضیه پیشران سومی نیز داشت که پس از 7 اکتبر از بین رفت و در قالب طرح صلح ابراهیم پیگیری می‌شد. طبق این طرح قرار بود با کاهش تعهدات آمریکا به غرب آسیا، دولت‌های این منطقه زیرچتر حمایتی رژیم صیهیونیستی قرار گرفته و تل‌آویو از آن‌ها در برابر تهران حفاظت کند. این قضیه اما پس از 7 اکتبر و سپس واقعه مهم بمباران دوحه، پایتخت قطر با تحول روبه‌رو شد.
برای فهم این تحول اظهارات «ترکی الفیصل» دیپلمات سابق عربستانی و رئیس پیشین سازمان اطلاعات این کشور اهمیت دارد که در اجلاس خاورمیانه و آفریقای مؤسسه میلکن اعلام کرد این رژیم صهیونیستی است که تهدید بزرگی برای ثبات منطقه به شمار می‌رود، نه ایران. منطق طرح صلح ابراهیم که قرار بود طبق آن ناتویی منطقه‌ای شکل گیرد، گردهم آمدن کشور‌ها زیر چتر حمایت نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی برای مقابله با ایران بود؛ اما زمانی که ادراک کشور‌ها تغییر کرده و آن‌ها نگران اقدامات تهاجمی تل‌آویو علیه خود هستند، دیگر این منطق کار نمی‌کند.
پیشران سوم، از بین رفته است؛ اما احتمال دارد پیشران دوم هم با مشکل مواجه شود. با وقایع 7 اکتبر و دیگر درگیری‌ها، آمریکا دریافته رژیم صهیونیستی گرچه همانند گذشته سکوی خوبی برای حملات به منطقه است؛ اما بدون واشنگتن قادر به حفظ امنیت خود نیست. پس اگر دولتی بدون حمایت مستقیم و عظیم آمریکا قادر به حفظ امنیت و موجودیت خود نباشد، چگونه می‌تواند با خروج آمریکا، بخشی از خلأ را پر کند؟ آمریکایی‌ها امروز دست‌کم به طور مستقیم در دو نقطه در سرزمین‌های اشغالی مستقر شده‌اند که در طول تاریخ رژیم صهیونیستی بی‌سابقه بوده است. در اتفاق اول، فرماندهان آمریکایی در مقر فرماندهی شمالی ارتش رژیم صهیونیستی در شهر صفد مستقر شدند تا بر عملیات‌ها در لبنان نظارت کنند. در اتفاق دوم، یگان‌های نظامی آمریکایی در پایگاه کریات گات در نزدیکی غزه مستقر شدند تا بر تحولات این منطقه پس از آتش‌بس نظارت داشته باشند. اگر در صفد، فقط فرماندهان مستقر شدند، در کریات گات سربازان و نیرو‌های عملیاتی نیز حضور دارند.
3- اگر آمریکا تعهدات خود در منطقه را کاهش دهد، رژیم صهیونیستی برای حفظ امنیت خود و ادامه مأموریت‌های جدید، باید توانمندی‌های بیشتری به دست آورد. ازاین‌رو احتمالاً شاهد تحولی در حجم و نوع تسلیحات متعارف اهدایی به رژیم صهیونیستی خواهیم بود.
4 - به نظر می‌رسد بزرگ‌ترین مشکل رژیم صهیونیستی برای سیطره بر منطقه همان چیزی است که پیش‌بینی می‌شد؛ غیرقابل اعتماد بودن برای دولت‌های منطقه و شیشه‌ای بودن خانه آن. حملات رژیم صهیونیستی به کشور‌های منطقه در مدت اخیر که طی آن منافع 8 کشور مورد تجاوز قرار گرفته‌، به دولت‌ها اثبات کرد رژیم قابل اعتماد نیست. عملیات 7 اکتبر، موشک‌باران سراسری شمال تا مرکز توسط مقاومت لبنان، حملات موشکی یمن و موشک‌باران سرزمین‌های اشغالی توسط ایران طی جنگ 12 روزه نشان داد تل‌آویو بسیار آسیب‌پذیر است.
5- غرب آسیا از اولویت آمریکا خارج می‌شود؛ اما خبری از خروج نخواهد بود. این دو مسئله نباید با یکدیگر اشتباه گرفته شوند. سنتکام با برنامه‌های مختلف و توطئه‌های گوناگون نخواهد گذاشت منابع و توجه واشنگتن به فرماندهی‌های دیگر آمریکا منتقل شود.

نظرات کاربران