در تپههای داوودیه خبری از دوربین و نگاتیو نیستسینما در ایران به شکل نیمهصنعتی آن نه در دوران حکومت رضاخان، بلکه چندسال پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یعنی در نیمه دوم دهه بیست پا گرفت. در آن ایام هنوز فوتبال همچون سینما پدیده نوظهوری برای ایرانیان بهحساب میآمد و به همین خاطر کمتر کسی به فکر توپ، تور و دروازه میافتاد.
چرا دربارۀ فوتبال فیلم نمیسازیم؟

برگزاری دربی حتی با وجود گذشت 105 مسابقه و سالها خاطره هنوز جذابیتهای خاص خودش را برای مخاطبان خوره فوتبالی حفظ کرده است؛ بهطوریکه تعداد قابلتوجهی از مردم کاروبار زندگیشان را در روز بازی به زمان دیگری موکول میکنند تا شاهد هنرنمایی تیم محبوب خویش باشند. سؤالی که در این میان پدید میآید آن است که «سینما» در مواجهه با فوتبال تاکنون چه گُلی سر خود و سر مخاطبانش زده است؟ تلویزیون چطور؟ از ورود فوتبال به کشور ما بیش از صدسال و از شکلگیری رسمی فدراسیون آن 79 بهار است که میگذرد. میتوان گفت وقتگذرانی در باب این ورزش-بازی مهیج و بهغایت سرگرمکننده اکنون دیگر بدل به سنتی پویا و درگیرکننده در میان نسلهای مختلف شده و آنها فوتبال را نه فقط بهعنوان مسابقه، بلکه در مقام یک برچسب هویتی و بهمنظور تمایز با دیگری در نظر گرفته و مصرف میکنند. ساکنان تهران و بیشتر فوتبالدوستان از بین «استقلال» و «پرسپولیس» یکی را بر دیگری ترجیح میدهند و اغلب آذریزبانان و اهالی اصفهان تراکتوری و سپاهانیاند. این دستهبندی در مورد تیمها و باشگاههای دیگر هم کموبیش صادق است و هرکس بنا به تعلقات قومی و طایفهایاش تیم دلخواهش را انتخاب میکند. سینما و تلویزیون اما چندان جایی برای مانور باقی نگذاشتهاند و در حالت بیطرفی به سر میبرند. در واقع هنگامیکه تاریخ سینمای ایران را مرور میکنیم، درمییابیم که درام ورزشی، خاصه فوتبال جایی در تولیدات آن نداشته است و حتی در حاشیه هم تعریف نمیشود. در این گزارش قصد داریم تا دلیل فقدان فیلمهای فوتبالی در سینما و وزن کم این آثار در شبکه نمایش خانگی و تلویزیون را مرور کنیم و با مصادیق و مابهازاهای خارجی دلیل اهمیت فیلمهای ورزشی در صنعت سینما را برشمریم.
وقتی فوتبال مسئله نبود
سینما در ایران به شکل نیمهصنعتی آن نه در دوران حکومت رضاخان، بلکه چندسال پیش از کودتای 28 مرداد 1332 یعنی در نیمه دوم دهه بیست پا گرفت. در آن ایام هنوز فوتبال همچون سینما پدیده نوظهوری برای ایرانیان بهحساب میآمد و به همین خاطر کمتر کسی به فکر توپ، تور و دروازه میافتاد. از طرف دیگر، پای موضوعات و سوژههای دیگری هم در میان بودند که از نظر فیلمسازان و صاحبان سرمایه پرداختن به آنها نشاندهنده تعهد اجتماعیشان به مردم بود. از منظر تولیدات ژانری و ژنریک سینمایی نیز آثار جنایی تا پیش از ورود ملودرامهای فارسی اهمیت زیادی برای سینماگران داشتند و کمتر کسی به فکر ورزش و فوتبال میافتاد. از سوی دیگر، این کشتی بود که در آن روزگار ورزش نخست ملی ما محسوب میشد و اگر هم قرار بود فیلمی سینمایی در مورد قهرمانان ملی ساخته شود، نوبت تا سالها به فوتبال و قهرمانان پا به توپ آن نمیرسید. محبوبیت کشتی بهقدری زیاد بود که باعث شد قهرمانان و پهلوانان این ورزش باستانی پس از پایان دوران حرفهای خود، راهی سینما شوند و در این مدیوم نمایشی به ایفای نقش بپردازند. «محمدعلی فردین»، «حبیبالله بلور»، «امامعلی حبیبی» از کشتی آزاد و «رضا بیکایمانوردی» بهعنوان قهرمان کشتیکج وارد سینمای سرگرمی شدند، درحالیکه حتی در دوران اوج فوتبال ایران، یعنی از اواخر دهه چهل تا اواخر دهه پنجاه امکانی برای ورود فوتبالیستها به پرده وجود نداشت. این مسئله فارغ از اهمیت ورزش باستانی کشتی به یک مورد مهم، یعنی پاگرفتن اولین نسل حرفهای فوتبالیستها در عرصه ملی و باشگاهی برمیگشت. ایران بهعنوان نماینده آسیا و اقیانوسیه برای اولینبار در سال 1978 به جام جهانی آرژانتین صعود کرد. درست از همان دوران بود که تولیدات موسیقی عامهپسند برای حمایت از یاران «حشمت مهاجرانی» در خدمت فوتبالدوستان قرار گرفت و فوتبال رفتهرفته اهمیت پیدا کرد. وقتی «عزیز اصلی» دروازهبان وقت تیم ملی، تصمیم گرفت چند فیلم سینمایی بازی کند شاید تصور نمیکرد که روزی «فوتبال» به سوژه اصلی چند فیلم مهم تاریخ سینمای جهان تبدیل شود.
بزنگاههای تاریخی و همچنان جای خالی مستطیل سبز
صعود ایران به جام جهانی 1978، تجربه موفق در بازیهای المپیک 1976 مونترال با صعود به یکچهارم نهایی، قهرمانی در ادوار مختلف جام ملتها و بازیهای آسیایی و همینطور صعود تاریخی و ناپلئونی به جام جهانی 1998 فرانسه نقاط دراماتیک فراوانی داشت که سینمای بدنه و تجاری ما میتوانست با ساخت فیلم نسبت به آن واکنش نشان دهد؛ اما اتفاق خاصی دراینرابطه نیفتاد. برای نمونه شکست تاریخی استرالیا برابر ایران در مقدماتی جام جهانی 1978 و جبران شکست ما در مقابل این تیم در مقدماتی جام جهانی 1974 میتوانست تبدیل به یک سوژه اساسی دراماتیک شود، ولی سینماگران ما ترجیح دادند تا واکنشی نسبت به موفقیتهای فوتبال ایران در میادین بینالمللی نشان ندهند و همچنان جذابیت را در قصهها و سوژههای دیگر دنبال کنند. این رویکرد درحالی مورد وثوق سینمای ما قرار گرفته بود که فوتبال در خاک یک کشور آسیایی دیگر آنهم بهواسطه انیمه سریالی «فوتبالیستها» داشت پا میگرفت. ژاپنیها بیش از آنکه قدرتی در فوتبال آسیا پیدا کنند و قهرمان این قاره شوند، زمینههای فرهنگی لازم را با این مانگا ایجاد کردند تا در آینده بتوانند نسل جدید ژاپن را برای حضور در مستطیل سبز به سمت این بازی دعوت کنند. این کشور شرق آسیایی تا جایی پیش رفت که میزبانی مشترک جام جهانی 2002 را با کره جنوبی به دست بیاورد و برای چند دوره متوالی بر بام فوتبال آسیا بایستد و آقایی کند.
فوتبال اروپایی، بازنمایی آمریکایی
وضعیت فوتبال و بازنمایی دراماتیک لحظات حساس آن بر پرده سینما در ایران اصلاً قابل مقایسه با آنچه در غرب اتفاق میافتد نیست. اروپا مهد فوتبال و سینمای دنیاست و هرازچندگاهی یک فیلم مهم سینمایی در مورد این ورزش و قهرمانان آیکونیک آن ساخته و روانه اکران و سرویسهای پخش استریم میشود. «یونایتد نفرین شده» به کارگردانی «تام هوپر» حضور شکستخورده مربی افسانهای فوتبال بریتانیا، «برایان کلاف» در «لیدز یونایتد» را دستمایه درام خود قرار داد. فیلم البته با وجود بودجه 10 میلیون دلاری تنها نزدیک به پنج میلیون دلار فروش کرد و در اکران شکست خورد؛ اما به یکی از مهمترین درامهای ورزشی زمانه خود بدل شد و در میان خورههای این ورزش مورد تحویل قرار گرفت. سهگانه «گُل» که دو فیلم اول آن با استقبال خوبی از طرف مخاطبان هدف مواجه شد فیلم دیگری بود که فوتبالدوستان از آن در اقصی نقاط جهان بهعنوان یک محرک یاد خواهند کرد؛ محرکی که تعداد قابلتوجهی از کودکان را از سنین پایین به سمت فراگیری این بازی سوق داد و رؤیای آنها را ساخت. مهمترین محصول تولیدشده در مورد فوتبال اما سریال «تدلاسو» است. بههیچوجه اغراق نکردهایم اگر بگوییم که تاکنون هیچ فیلم یا سریالی نتوانسته در دنیا به گرد این اثر برسد و نگاه جمعیت مشتاق را به خود خیره کند. تاکنون سه فصل از سریال کمدی-فوتبالی تدلاسو پخش شده و ساخت فصل چهارم نیز تمدید شده است. از مستندهای پرتره در مورد بازیکنان و مربیان نامی فوتبال نظیر «مارادونا»، «باجو»، «رونالدو»، «بکهام»، «مورینیو» و... که بگذریم، وضعیت در مورد آثار بلند داستانی فوتبالی هم خوب است.
باد به پرچم پرویزخان نمیوزد
سالها زمان برد تا مخاطبان سینمای ایران بتوانند طعم واقعی یک اثر سینمایی شستهرفته فوتبالی را بچشند. «پرویزخان» اولین ساخته بلند داستانی «علی ثقفی» در چهلودومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با استقبال خوبی از طرف تماشاگران و منتقدان روبهرو شد. فیلمساز در این اثر برههای از زندگی مرحوم پرویز دهداری و تلاشش برای تغییر نسل در تیم ملی را روایت میکرد. ثقفی در این اثر توانست خودی نشان دهد و با اشراف بر لوازم کارش، استایل کارگردانیاش را در هدایت بازیگران و میزانسنهای سینمایی به رخ بکشد. ساختار بصری و روایی اثر هم استاندارد و خوب بود و تدوین «حسن حسندوست» کمک ویژهای به دیدهشدن هرچه بیشتر کار در جشنواره فیلم فجر کرد. با همه این اوصاف، «پرویزخان» اکران عمومی مناسبی را تجربه نکرد و تنها اندکی کمتر از 34 میلیارد تومان فروش کرد و فقط پنجاههزار نفر را به سالنهای سینما کشاند. اوضاع در مورد اسلاف سینمایی این اثر، یعنی «فوتبالیستها» ساخته «علیاکبر ثقفی» و... از این هم بدتر بود و فیلم با وجود حضور چهرههای سرشناسی چون «علی پروین»، «حمید استیلی»، «افشین پیروانی» و... مورد بیاعتنایی مخاطبان فوتبالی و اهالی سینما قرار گرفت. پیشتر اشاره شد که سینمای ایران در وضعیت صنعتی قرار ندارد تا بهواسطه آن بتواند به نیازهای واقعی دوستدارانش پاسخ دهد، ولی سوای بر این، یک مسئله اساسی دیگر هم وجود دارد که به محافظهکاری فیلمسازان ما در مواجهه با سوژههای فوتبالی بازمیگردد. درست در زمان نمایش پرویزخان بود که عدهای از بازیکنان مغضوب مرحوم دهداری و حتی کسانی که با وی همدل و همراه بودند برای فیلم شمشیر از رو بستند و حتی در مواردی تهدید به شکایت کردند! آنهم در شرایطی که نقشهای منفی نه با اسامی واقعی خود، بلکه با نامهای مستعار روی پرده ظاهر شده بوند. پس پرواضح است که کارگردانان و بهطور کل دستاندرکاران سینمای ایران برای بازنمایی داستانها و وقایع فوتبالی دستشان بسته است و نمیتوانند بهراحتی در مورد چالشها، بزنگاههای تاریخی و اتفاقات حساس درون مستطیل سبز تصمیم گرفته و فیلم بسازند.
مطالب پیشنهادی










