نگاهی آسیبشناسانه به وضعیت پژوهشگاههای دولتیمؤسسات تحقیقاتی دولتی (PRIs) بهعنوان بازوی پژوهشی دستگاههای اجرایی، از مهمترین بازیگران سیستم ملی نوآوری (NIS) محسوب میشوند. فلسفه اولیه ایجاد این مراکز، برطرفکردن نیازهای دستگاه مادر با استفاده از ابزار پژوهش بوده است.
مسئلهحلکنها، خودشان بخشی از مسئلهاند

پژوهشگاههای دولتی در ایران برای حل مسائل دستگاههای اجرایی ایجاد شدهاند، اما امروزه به دلیل نقش و مأموریت نامشخص، بین «پژوهشمحوری» و «مدیریت پژوهش» سرگردان ماندهاند و بهجای حل مسائل ملی، تمرکز آنها به مقالهنویسی و ارتقای فردی اعضا معطوف شده است.
مؤسسات تحقیقاتی دولتی (PRIs) بهعنوان بازوی پژوهشی دستگاههای اجرایی، از مهمترین بازیگران سیستم ملی نوآوری (NIS) محسوب میشوند. فلسفه اولیه ایجاد این مراکز، برطرفکردن نیازهای دستگاه مادر با استفاده از ابزار پژوهش بوده است.
بااینحال، در ایران تقسیم کار دقیقی برای این مراکز بر مبنای حوزه کارکردی انجام نگرفته است. نبود انسجام در برنامهریزی و نامشخص بودن وظایف، منجر به ناکارآمدی و ابهام در نقش این نهادها در نظام نوآوری کشور شده است.
آمارها نشان میدهد تا سال 1400، تعداد 521 مؤسسه پژوهشی در کشور وجود داشته است. از این تعداد، 71 مؤسسه به دستگاههای اجرایی متصل هستند.
تحلیلها بیانگر آن است که این مؤسسات به دلیل تفاوت در نقش و مأموریت، نیازمند یک دستهبندی دقیق هستند تا بتوان مدیریت و ارزیابی عملکرد آنها را تسهیل کرد.
گونهشناسی پژوهشگاههای دولتی
بهطورکلی میتوان پژوهشگاههای دولتی را مبتنی بر دو هدف و رسالت پشتیبانی سیاستگذاری و توسعه علموفناوری و همچنین مبتنی بر ایجاد ارزش اقتصادی دستهبندی کرد. بر اساس مدل گونهشناسی ارائه شده توسط محققان، مراکز تحقیقاتی دولتی بر اساس مأموریت، نحوه تأمین مالی و ساختار مدیریتی در 4 گونه اصلی دستهبندی میشوند.
1- مراکز مأموریتگرا (MOC): مؤسسات متمرکز بر حوزههای موضوعی مشخص هستند برای پشتیبانی از سیاستگذاری، استانداردسازی و اعطای مجوزها که عموماً توسط نهادهای حکمرانی ایجاد میشوند.
2- مراکز پژوهشی دولتی (PRC): مؤسسات بزرگی که بر پژوهشهای بنیادی و کاربردی در چندین حوزه متمرکز هستند و نقش مهمی در انتقال فناوری دارند.
3- سازمانهای پژوهش فناوری (RTO): نهادهایی که هدف اصلیشان تبدیل دانش به نوآوری در کاربرد و تجاریسازی در بخش خصوصی است. این مراکز اغلب نیمهدولتی/غیرانتفاعی بوده و درآمد ترکیبی دارند (مانند فرانهوفر در آلمان).
4- مؤسسات پژوهشی مستقل (IRI): مؤسسات کوچکتری که پژوهشهای بنیادی و کاربردی را با تمرکز بر حل مسائل و مشکلات انجام میدهند.
بررسی وضعیت سه پژوهشگاه
در این نوشتار به بررسی و گونهشناسی سه پژوهشگاه دولتی در ایران شامل پژوهشگاه نیرو، پژوهشکده صنعت نفت و سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی خواهیم پرداخت.
در عمل، بسیاری از این مراکز در یک سردرگمی نقش بین انجام پژوهش (پژوهشمحوری) و مدیریت پژوهش قرار دارند. پژوهشگاه نیرو در دهههای گذشته نیل مشخصی به سمت مدیریت پروژه داشته است؛ بااینوجود کماکان محور اصلی فعالیتهای این پژوهشگاه اجرای طرحهای پژوهشی است. اگرچه تلاشهایی برای تغییر رویکرد به مدیریت تحقیقات از حدود سال 1392 آغاز شد؛ اما این تغییرات با تغییر مدیران ارشد، ثبات نداشته است.
یکی از آفات اصلی وضعیت فعلی، نظام نامناسب تشویق و ارتقای اعضای هیئتعلمی- پژوهشی است. این آییننامه، بیشتر بر مقالهنویسی صرف متمرکز است و عوامل رغبتانگیز برای ارتباط با صنعت و جامعه در آن کم است. درنتیجه، بودجه و تمرکز پژوهشگاهها بهجای حل مسائل اصلی کشور، صرف فعالیتهایی میشود که مسیر ارتقای اعضا را آسانتر میکند.
وضعیت مطلوب:
حرکت به سمت کارگزاری صنعت و مدیریت تحقیق
تجربیات جهانی نشان میدهد نقش مطلوب برای پژوهشگاههای دولتی وابسته به دستگاههای اجرایی که بهمنظور حل مسائل دستگاه مادر تشکیل شدهاند، حرکت به سمت مدیریت تحقیقات و ایجاد ارزش اقتصادی است.
نقش مطلوب جهانی (الگوی RTO): مؤسساتی مانند فرانهوفر آلمان مأموریت خود را بر انجام تحقیقات کاربردی و توسعه فناوری از طریق همکاری تنگاتنگ با صنعت قرار دادهاند. فرانهوفر تنها حدود یکسوم بودجه خود را از دولت دریافت میکند و مابقی آن از سهم صنعت و منابع دیگر است. مؤسسه پژوهشی فناوری صنعتی تایوان (ITRI) نیز با کسب 35 درصد از درآمد سالانه خود از صنعت، بر خلق ارزش اقتصادی و انتقال فناوری متمرکز است. این مراکز، نقش «واسطه»(Intermediary) یا «کاتالیزور نوآوری» (Innovation Catalyst)را بین دانشگاه و صنعت ایفا میکنند.
نظام نوآوری کشور بهمثابه یک ارکستر بزرگ!
اگر نظام نوآوری کشور را به یک ارکستر بزرگ تشبیه کنیم، پژوهشگاههای دولتی در گونه فعلی نوازندههایی هستند که هر یک جداگانه ساز میزنند و تمرکزشان بیشتر بر تمیزکردن و کوککردن ساز خود (مقالهنویسی و ارتقای فردی) است تا اجرای یک قطعه مشترک! گونه مطلوب، تبدیلشدن آنها به رهبران ارکستر (مدیر تحقیقات) است؛ کسانی که با مدیریت و هماهنگی دقیق (تشکیل کنسرسیومها)، هر یک از نوازندگان (شرکتها، دانشگاهها، محققان) را در جایگاه درست خود قرار میدهند تا نهایتاً یک سمفونی واحد (حل مسئله ملی و خلق ارزش اقتصادی) از دل پروژه مشترک حاصل شود.
بررسی سه پژوهشگاه دولتی منتخب ــ پژوهشگاه صنعت نفت، پژوهشگاه نیرو و سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی (تات) ــ نشان میدهد که این نهادها اگرچه در قالب مراکز مأموریتگرا (MOC) شکلگرفتهاند؛ اما در عمل درگیر نوعی ابهام نقش میان «اجرای پژوهش» و «مدیریت پژوهش» هستند. مأموریت اولیه آنها بر رفع نیازهای دستگاه مادر متمرکز بوده، ولی به دلیل نبود تقسیم کار نهادی روشن، ضعف در نظام ارزیابی عملکرد و آییننامههای ارتقای مبتنی بر مقالهمحوری، بخش قابلتوجهی از ظرفیت آنها از حل مسائل واقعی کشور فاصله گرفته است.
الگوی مطلوب در تجربه جهانی ــ همانند شبکه RTOهای موفقی چون فرانهوفر آلمان و ITRI تایوان ــ نشان میدهد پژوهشگاههای دولتی باید از «مجری پروژههای پژوهشی» به «کارگزار و مدیر تحقیقات و نوآوری» تبدیل شوند؛ نهادی که نهتنها پژوهش را هدایت میکند، بلکه با ایجاد شبکه میان دولت، صنعت و دانشگاه، زمینه خلق ارزش اقتصادی و تجاریسازی فناوری را فراهم میآورد.
مطالب پیشنهادی














