از برزو ارجمند تا احسان کرمی؛

وضعیتی که این روزها سلبریتی‌های به‌کارگرفته‌شده در پروژه موساد به آن اعتراف می‌کنند را مدیر شبکه شکست‌خورده منوتو که مجریانش هر روز برای زنده ماندن آن از مخاطبان درخواست کمک نقدی می‌کنند به‌خوبی ریشه‌یابی کرده و اعتراف می‌کند که اپوزیسیون خارج‌نشین مخاطبی حتی در بین ایرانیان خارج از کشور ندارد.

  • ۱۴۰۴-۰۹-۰۹ - ۰۹:۵۲
  • 00
از برزو ارجمند تا احسان کرمی؛

اپوزیسیون ضدایرانی نه پول دارند نه دیده می‌شوند

اپوزیسیون ضدایرانی نه پول دارند نه دیده می‌شوند
علی مزروعیعلی مزروعیخبرنگار

وقتی کشوری در برابر تهاجم همه‌جانبه دشمنان ایستادگی می‌کند و به‌جای فروپاشی، انسجام ملی‌اش قوی‌تر می‌شود، کسانی که روی فروپاشی‌اش شرط بسته بودند ناگهان خود را در خلأ مطلق می‌بینند. این دقیقاً همان چیزی است که این روزها برای تعدادی از سلبریتی‌های سابقاً پرآوازه رخ داده است؛ کسانی که در سال ۱۴۰۱ به طمع وعده‌های رنگارنگ پروژه‌های خارجی، کشورشان را رها کردند، در تجمعات سازمان منافقین و برنامه‌های شبکه‌های ضدایرانی حاضر شدند و حتی در روزهای جنگ اخیر، از اسرائیل حمایت کردند، حالا یک‌به‌یک اعتراف می‌کنند که چیزی جز «پوچی» و «درماندگی» نصیب‌شان نشده است. 
احسان کرمی، مجری سابق تلویزیون و برزو ارجمند بازیگر پرکاری که به اعتراف خودش در آمریکا ناچار است به اندازه یک فرد 20 ساله برای مخارجش کار بکند، تا همین چندروز پیش روی استیج منافقین درحال هم‌خوانی سرود تروریست‌های ضدایرانی بودند اما ویدئوهای منتشرشده از آنها نشان می‌دهد که حتی این حد از تقابل با مردم کشورشان نیز نتوانسته منافعی را برای آنها به همراه داشته باشد تا بتواند خلأ درآمدی ناشی از ترک ایران را برایشان جبران کند.

از مجری پرکار تا «هر کاری بخوره»

احسان کرمی به گفته خودش، زمانی در ایران مجری مهم‌ترین مراسم‌های فرهنگی و هنری، بازیگر سریال‌های پرمخاطب پلتفرم‌ها و خواننده گروه موسیقی معروفی به‌نام «موسیو» بود. او با آرامش و آسایش کامل پول درمی‌آورد و در اوج محبوبیت بود؛ اما همین فرد در یک گفت‌وگویی که اخیرا بازتاب پیدا کرده، اعتراف کرد که بعد از حضور در آمریکا «سه سال» به دنبال اسپانسر گشته است و حالا «هر کاری بخوره» انجام می‌دهد. او حتی به ایرانی‌های خارج از کشور حمله کرد که چرا به تئاترش نمی‌آیند و چرا در تجمعات ضدایرانی شرکت نمی‌کنند. کرمی که رفاه خود در زمان حضور در ایران را در سودای همکاری با پروژه‌های امنیتی فروخته است حالا از رفاه ایرانی‌های مهاجر گله می‌کند که چرا حمایت مالی نمی‌کنند تا او مجبور نباشد آخر هفته‌ها در سالن‌های کوچک لس‌آنجلس برنامه‌های کم‌کیفیت اجرا کند.
جالب‌تر اینکه او و برزو ارجمند در مراسمی سرود معروف منافقین را با هم خواندند؛ تصویری که به‌سرعت در فضای مجازی پخش شد و نشان داد این افراد برای کسب درآمد باید در گردهمایی‌های گروه‌های تروریستی نیز حضور فعال داشته باشند.

من؛ بی‌معنی‌ترین آدم در آمریکا

برزو ارجمند نیز داستان مشابهی دارد. او که سال‌ها در ایران به‌‌عنوان بازیگری سرشناس در پروژه‌های مطرح کار کرد و به قول خودش همیشه به‌عنوان بازیگری آرام و بی‌حاشیه شناخته می‌شد، در گفت‌وگویی با رها اعتمادی در شبکه منوتو اعترافات تلخی کرد. او گفت: «من خیلی درِ محکمی را به روی خودم بستم. خیلی زندگیم رو، مخصوصاً برای زن و بچه‌ا‌‌م، سخت کردم.» او که زمانی در پاسخ به مهران مدیری در مورد زندگی خارج از ایران گفته بود «من آنجا معنا پیدا نمی‌کنم» پس از چند سال فعالیت شکست‌خورده در قامت اپوزیسیون اعتراف می‌کند: «من بی‌معنی‌ترین آدم آمریکام.» ارجمند می‌گوید وقتی وارد آمریکا شد فکر می‌کرد قرار است کمتر از یک سال دوباره به ایران بازگردد اما پروژه براندازی آنقدرها که رضا پهلوی و موساد تبلیغ می‌کردند، واقعی نبود و حالا او هم مثل خیلی از سلبریتی‌های پیوسته به پروژه موساد ناچار است اعتراف کند «همه درها به روم بسته شد و مجبور شدم کارهایی بکنم که اصلاً دلم نمی‌خواد راجع‌بهشون حرف بزنم» او که در ایران سالی چند پروژه پرپول داشت، حالا باید «مثل یک جوان بیست‌ساله» از صبح تا شب کار کند.

رادیکالیسم مخاطب ندارد

وضعیتی که این روزها سلبریتی‌های به‌کارگرفته‌شده در پروژه موساد به آن اعتراف می‌کنند را مدیر شبکه شکست‌خورده منوتو که مجریانش هر روز برای زنده ماندن آن از مخاطبان درخواست کمک نقدی می‌کنند به‌خوبی ریشه‌یابی کرده و اعتراف می‌کند که اپوزیسیون خارج‌نشین مخاطبی حتی در بین ایرانیان خارج از کشور ندارد. کیوان عباسی که در یکی از  برنامه‌های این شبکه حضور یافته و خطاب به مجریان تحت امرش می‌گوید: «3 میلیون نفر باید این برنامه را ببینند به‌ویژه الان که من در برنامه حضور پیدا کرده‌ام. چرا نیامده‌اند؟» عباسی سوالی که طرح کرده را این‌گونه پاسخ می‌دهد: «ایرانی‌هایی که اینجا هستند، پناهندگی گرفتند، یعنی ضد رژیم هستند، آمدند اینجا بمانند؛ اما متأسفانه بسیج نشدند.» او سپس به مدعیان ایجاد همبستگی بین اپوزیسیون این‌گونه حمله می‌برد: «وقتی نمی‌توانید بسیج کنید ۲۰۰۰ نفر، ۳۰۰۰ نفر، ۱۰ هزار نفر ایرانی را در بزرگ‌ترین شهرهای ایرانی‌نشین خارج از کشور، پس باید بروید کنار دیگه! 50 سال است چشمتان به خارج بوده. شما مثلا حزب و اساس‌نامه دارید اما چیزی پس ندادید.  ۱۵ نفر آدم می‌روند وایمیستند، دستشان کاغذ می‌گیرند، عکس می‌گیرند، چی گذاشتند؟» 
رویکرد کاسب‌کارانه اپوزیسیون که براندازی را به پروژه‌ای برای کسب درآمد تبدیل کرده بودند پس از جنگ 12 روزه و ناتوانی در اجرای دستورات نتانیاهو برای به آشوب کشیدن خیابان اکنون با بحران سرمایه‌گذار مواجه است. آنچه کیوان عباسی در این برنامه در مورد دلسردی اپوزیسیون به‌خاطر ناتوانی گروه‌های اپوزیسیون تشریح می‌کند بیشتر از آنکه ریشه در شکست پروژه براندازی داشته باشد ریشه در کاهش فاندهای مالی از نهادهای امنیتی دارد.

ایرانیان خارج از کشور آری، ایران‌فروشان خیر

هیچ‌کدام از این افراد نمی‌گویند «اشتباه کردم»، «پشیمانم» یا «عذرخواهی می‌کنم». همه‌شان صرفاً از سختی زندگی در خارج، بیکاری، نبود مخاطب و درآمد پایین گله می‌کنند. هیچ‌کدام نمی‌گویند همکاری با شبکه‌های ضدانقلابی و حضور در محافل سازمان منافقین و حمایت از اسرائیل در زمان جنگ اشتباه بوده است و بابت آن از مردم ایران عذرخواهی می‌کنیم؛ فقط می‌گویند «کاسبی‌مان خراب شد». در شرایطی که قانون «حمایت از ایرانیان خارج از کشور» در ۱۷ آبان جهت اجرا ابلاغ شده و فضایی برای بازگشت ایرانی‌هایی که به دلایل مختلف مهاجرت کرده‌اند فراهم شده باید دقت کرد که افرادی که به‌طور مستقیم با موساد، سازمان منافقین و سلطنت‌طلبان همکار نتانیاهو شریک شده‌اند؛ به امید تکمیل پروژه اسرائیل مردم را به خشونت دعوت کرده‌اند و در زمان جنگ از اسرائیل حمایت کرده‌اند نمی‌توانند ذیل همین قانون مورد عفو یا حمایت قرار گیرند. این افراد با کسانی که در داخل کشور مرتکب خطا شدند و پس از اتفاقات ۱۴۰۱ مشمول عفو شدند کاملاً متفاوت‌اند. این گروه خارج‌نشین مستقیماً در پروژه براندازی فعال بودند و در جنگ سمت متجاوز بودند، هنوز هم هستند و فقط به‌خاطر ورشکستگی مالی و نبود مخاطب ناراحت‌اند، نه به‌خاطر خیانت‌شان. ایران امروز با انسجام ملی پس از جنگ و ایستادگی مردم، قوی‌تر از هر زمان دیگری است.
کسانی که فکر می‌کردند با رفتن‌شان خللی در این کشور ایجاد می‌شود حالا خودشان در خلأ مطلق به سر می‌برند و یک‌به‌یک اعتراف می‌کنند که بدون ایران هیچ‌اند. این اعترافات نه فقط سقوط شخصی این افراد، بلکه شکست پروژه‌های چندمیلیارد دلاری نهادهای امنیتی وابسته به دولت‌های غربی برای جذب و استفاده از سلبریتی‌ها را نشان می‌دهد. باید این گزاره در عرصه‌های سیاسی و اجرایی مورد تاکید قرار گیرد که ایران درهایش به روی کسانی باز است که قلب‌شان برای این خاک می‌تپد، نه کسانی که به امید پول و شهرت، کشورشان را فروختند و حالا فقط حسرت روزهایی را می‌خورند که در همین ایران با عزت و احترام زندگی می‌کردند.

گزارش کامل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.

نظرات کاربران