تفاوت نیمه اول و دوم، امضای غیبت مونیر الحدادی

نیمه اول شهر قدس یک استقلال بود؛ نیمه دوم یک استقلال دیگر. این تفاوت ناگهانی، نه از تغییرات الوصل آمد و نه از خستگی تیم. ریشه‌اش غیبت منیر الحدادی بود؛ بازیکنی که نسبت به یاسر آسانی کمتر دیده می‌شود، اما اثرش در کیفیت بازی استقلال به همان اندازه است.

  • ۱۴۰۴-۰۹-۰۶ - ۱۷:۴۱
  • 00
تفاوت نیمه اول و دوم، امضای غیبت مونیر الحدادی

ساپینتو پلن B دارد؟

ساپینتو پلن B دارد؟

فرهیختگان: نیمه اول شهر قدس یک استقلال بود؛ نیمه دوم یک استقلال دیگر. این تفاوت ناگهانی، نه از تغییرات الوصل آمد و نه از خستگی تیم. ریشه‌اش غیبت مونیر الحدادی بود؛ بازیکنی که نسبت به یاسر آسانی کمتر دیده می‌شود، اما اثرش در کیفیت بازی استقلال به همان اندازه است.  

حدادی همان نقطه اتصال است؛ همان کسی که توپ را از شلوغی مرکز می‌گیرد، آدرس می‌دهد، سرعت را تنظیم می‌کند و توپ را دقیقاً جایی می‌گذارد که آسانی یا کوشکی بتوانند کار را تمام کنند. استقلال وقتی او را دارد، جریان دارد؛ وقتی ندارد، بازی‌سازی‌اش خاموش می‌شود.  

در نیمه اول، نبود حدادی از همان دقیقه‌های اول خودش را نشان داد. استقلال توپ داشت اما مسیر نداشت. پاس بود اما جهت نبود. هیچ‌کس در مرکز زمین نبود که کنترل را به دست بگیرد و بازی را از شتاب بی‌هدف جدا کند. الوصل این را فهمید و از همان نقطه ضربه زد: بستن پاس اول و دوم استقلال، کندکردن بازی و وادار ‌کردن تیم ساپینتو به چرخش‌های بی‌خطر.  

نیمه دوم اما لحظاتی بود که استقلال سعی کرد با توان فردی از تله بیرون بیاید، اما نبود حدادی مثل حذف هسته برق بود؛ هر تلاش فردی به جای تبدیل شدن به تهدید، در ازدحام مدافعان گم می‌شد.  

مونیر الحدادی شاید روی زمین‌های خراب فوتبال ایران مصدوم شد، و شاید هم به دربی نرسد، اما بحث اصلی این نیست. موضوع این است که او در این استقلال «نبض میدان» است؛ نبضی که وقتی می‌تپد، تیم آهنگ دارد، تیم قالب دارد. او همان مهارتی را بلد است که در فوتبال ایران کمتر کسی بلد است: ساختن بازی از هیچ، ساختن ریتم از دل شلوغی، آوردن توپ روی بند کفش مهاجم در لحظه درست.  

بی‌خود نبود که ساپینتو وقتی دید حدادی کشاله‌اش را گرفت، روی پای خودش کوبید. او می‌داند که نقش حدادی در تیمش کمتر از نقش آسانی نیست. شاید یاسر گل بزند و تیتر شود، اما این حدادی است که آن توپ را در نقطه طلایی به او می‌رساند؛ اوست که گردش توپ را از هرج‌ومرج به کنترل تبدیل می‌کند.  

با رفتن حدادی، قلب استقلال رفت؛ قلبی که جریان خون را به حمله می‌رساند. بدون او پاس‌ها طولانی شد، تصمیم‌ها دیر شد، توپ‌های دوم از دست رفت و فاصله خطوط زیاد شد. استقلالی که با حدادی سه‌نفره حمله می‌کرد، بدون او پنج‌نفره هم نمی‌تواند موقعیت بسازد.  

حالا پرسش اصلی این است: آیا استقلالِ ساپینتو اصالتاً طرح دیگری برای بازی‌سازی دارد؟ یا همه چیز بر شانه‌های یک نفر بنا شده بود و با غیبت او تیم فلج می‌شود؟  

حدادی در این استقلال فقط یک هافبک نیست؛ یک سیستم است. همان سیستمی که کنار آسانی و کوشکی، خیلی از بازی‌ها را در می‌آورد. گلزن آنها بودند، اما این حدادی بود که توپ را روی بند کفش‌شان می‌گذاشت. این حدادی بود که بازی سخت را ساده و بازی بسته را باز می‌کرد و حالا که او نیست، استقلال دوباره همان تیمی شده که برای یک حمله منسجم باید دعا کند. این شکست تاکتیکی نیست؛ یک هشدار ساختاری است. تیمی که سازوکار بازی‌سازی‌اش فقط با حضور یک نفر زنده است، در روزهای سخت، در بازی‌های بزرگ و برابر حریفان جدی، محکوم است به فلج شدن.  

سؤال امروز استقلال همین است: ساپینتو برای روزی که حدادی نیست، برنامه دارد؟   یا اینکه استقلال، با تمام هزینه‌ها و اسم‌ها، هنوز فقط یک طرح دارد و با غیبت یک نفر، از هم می‌پاشد؟

نظرات کاربران