انگیزه، محرک کتابخوانیهفته کتاب و کتابخوانی که از ۲۴ تا ۳۰ آبان شروع شده فرصتی برای بازاندیشی در جایگاه «خواندن» در زندگی ایرانیان است.
کتاب بچه سرراهی نیست

هفته کتاب و کتابخوانی از 24 آبان شروع میشود و تا 30 آبان ادامه پیدا میکند. بر همین اساس، رسانههای بهاصطلاح خصوصیتر و موسسههای نشر غیردولتی برنامههای متنوعی را برای ترویج مردم و مخاطبان هدف کتابها در ژانرها و دستههای متفاوت به مطالعه کتاب ترتیب میدهند. سرانه مطالعه کتاب در میان ایرانیان را با وجود اختلافاتی که در این میان مطرح است حدود 30 دقیقه در روز تخمین میزنند که با آمارهای عجیبوغریب نیمدقیقهای که ورد زبان دوست و دشمن بوده هیچ نسبتی ندارد.
با اینحال وظیفه دستگاههای عمومی، دولتی و خصوصی است که بتوانند مسئله «خواندن» را بدل به تجربه مشترک مردم ایران کنند و «کتاب» را در سبد فرهنگی خانوار جا بیندازند. حال این اتفاق چگونه میسر میشود؟ از اینستاگرام خود که شروع میکنیم درمییابیم که صفحات متعلق به انتشارات شناختهشده به بهانه فروش آثارشان به استقبال هفته کتاب و کتابخوانی رفتهاند و با تخفیفهای ویژه 15 تا 30 درصدی رسالت فرهنگی و اقتصادی خویش را به انجام خواهند رساند.
بلاگرهای حوزه کتاب هم با تاکید ویژهای بر هفت روز تولید محتوا میکنند و حسابی کاروبارشان سکه است. کانال یوتوبی منتقدان فرهنگ و هنر نیز با تاکید بر معرفی کتاب به کاربران مشتاق مملو از دیدنیها و شنیدنیهاست. افراد حقیقی و موسسات حقوقی ِ خصوصی در عرصه نشر کتاب درحالی وارد میدان میشود که موسسات عمومی دولتی و غیردولتی و رسانههای جریان اصلی چندان وقع و اهمیتی برای این هفته مهم قائل نیستند. فقط کافی است سرچرخانده و به فضای پیرامونتان نگاه کنید، آیا احساس میکنید که در شُرُف روز کتاب و هفته کتابخوانی قرار دارید؟ اتوبوس، مترو، پیادهرو، رسانههای گروهی و جراید در سال بارها از لزوم ترویج مطالعه در میان ایرانیان دم میزنند ولی در هفتهای که باید خودی نشان دهند صحنه را ترک میکنند و قافیه را به افراد و گروههای باانگیزه -که پیشتر ذکرشان رفت- میبازند. «انگیزه» در این میان نقش نیروی محرک را ایفاء میکند.
انتشارات بزرگ پُرسابقه خصوصی در رویدادهای مختلف فرهنگی ِ تقویم دست بالا را دارند، چون بود و نبودشان به مسئله فروش و استقبال خوانندگان گره خورده و به همین خاطر است که توقف در امر تبلیغات و برندینگ مرگ کسبوکار آنها را در پی دارد، پس قوه خلاقه خویش را با هر توانی که شده به راه میاندازند تا دل مخاطبان هدف کتابها با هر ذائقه و سن و سالی را به دست بیاورند؛ فاکتوری که در میان رقبای رسمیتر آنها عموما غایب است و تنها در صورتی به فعلیت میرسد که سلیقه شخصی مدیران را با خود به همراه داشته باشد.
برای مثال اگر یک مدیر فرهنگی به عرصه کتاب علاقه داشته باشد از توان مجموعهاش برای سنگینتر شدن کفه ترازو به نفع کتاب و کتابخوانی استفاده میکند و اگر تمایلی به این بخش نداشته باشد، آن را به امید خدا رها میکند! تقویم به ما گوشزد میکند که در آغاز هفته کتاب و کتابخوانی هستیم ولی متاسفانه بهجای آنکه امیدی به افزایش سرانه مطالعه داشته باشیم باید این جمله را برای هزارمین مرتبه با صدای بلند و رسا در گوش مسئولان امر فریاد بزنیم که «کتاب بچه سرراهی نیست».
مطالب پیشنهادی












