درباره پیش‌نیاز‌های اساسی یک ایده مهم

موسیقی ما و جشن‌ها و جشنواره‌های مرتبط با آن درصورتی می‌تواند جهانی و به‌عنوان نقطه مقابل فستیوال‌های غربی درنظر گرفته شود که مسئولان امر بیش و پیش از هر چیز فهم گشوده‌ای نسبت به ساخت فرهنگی کشور و سپس ژانر‌های گوناگون موسیقی داشته باشند.

  • ۱۴۰۴-۰۸-۱۸ - ۱۹:۴۶
  • 01
درباره پیش‌نیاز‌های اساسی یک ایده مهم

می‌توان گِرَمی ایرانی را هم برگزار کرد، اگر...

می‌توان گِرَمی ایرانی را هم برگزار کرد، اگر...
ایمان عظیمیایمان عظیمیخبرنگار

نامزد‌های جایزه گِرَمی ۲۰۲۶ هم معرفی شدند و در میان آن‌ها یک فرد ایرانی‌الاصل به نام «مهران متین» هم دیده می‌شود. دلیل اهمیت برگزاری این مراسم را نباید صرفاً به‌عنوان ایجاد یک شوق عاطفی برای هنرمندان عرصه عمومی به‌منظور ورود به دنیای موزیک درنظر گرفت و تنها کارکرد آن را به مواردی این‌چنینی خلاصه کرد. ظاهر امر این‌گونه است که جایزه گرمی به برترین هنرمندان در شاخه‌های گوناگون موسیقی اهدا می‌شود و اگر ما بهترین خود را ارائه دهیم می‌توانیم جایی در میان برگزیدگان آن داشته باشیم.
این نگاه در میان قشر قابل‌توجهی از موزیسین‌های ایرانی، خوانندگان و اهالی این رشته هنری هوادار دارد و می‌توان بر اساس آن از فقدان صدای موسیقی ما در غرب عالم اظهار تأسف و تأثر کرد. اما بگذارید این کار توسط مدعیان و دلدادگان جریان‌های مسلط فکری انجام شود، زیرا آن‌ها با عینک غرب به جهان نگاه می‌کنند و وقتی از موسیقی ایران حرف می‌زنند تمایل عجیب خود به حل‌شدن هنر ما در هنر غربی را، آن‌هم با تکرار ادعا‌های پیشین مبنی بر حضور در جشن‌ها و جشنواره‌های اروپایی و آمریکایی پنهان نمی‌کنند. در اینجا نگارنده قصد دارد که بگوید بازار‌های جهانی و تربیت سلیقه توسط جشن‌ها و جشنواره‌های هنری - فرهنگی بسیار اهمیت دارد و ما نباید در این چرخه حکم یک مصرف‌کننده صرف را بازی کنیم.
انقلاب اسلامی ایران، بیش از آنکه دگرگونی‌ای اساسی در حوزه مسائل اقتصادی محسوب شود تغییری بنیادین در راستای تحولات فرهنگی بود. اگرچه در دهه اول انقلاب موسیقی از متن فعالیت‌های هنری به حاشیه رفت و بنا به شرایط کشور «سرود» جای آن را گرفت، ولی با آغاز دهه دوم عمر جمهوری اسلامی و در راستای گشودگی‌های فرهنگی در متن نظام و همین‌طور آغوش باز مردم برای پذیرش شرایط تازه، گونه‌های عامه‌پسندتر موسیقی هم راه خودش را به خانه‌ها و فضا‌های عمومی پیدا کرد و رفته‌رفته بخشی از اهمیت فراموش‌شده‌اش را حداقل از بُعد بازاری به دست آورد.

گرمی داخلی و پیش‌نیاز‌های اساسی آن

گِرَمی اهمیت دارد، چون با جوایزی که به هنرمندان موسیقی می‌دهد، «ذائقه» آن‌ها را برای موفقیت‌های آینده‌شان در بازار کانالیزه کرده و جهت می‌دهد. چه از نظر مضمون و چه از حیث ساختار، وقتی گروه یا خواننده‌ای در رشته‌های مختلف گرمی جایزه می‌گیرد، خودبه‌خود فعالیت‌های آینده خویش را زیر ذره‌بین رسانه‌ها قرار می‌دهد و قصد دارد ثابت کند که اهدای جایزه از طرف «آکادمی ملی علوم و هنر‌های ضبط» ناشی از یک اتفاق نبوده و وی باز می‌تواند موفقیت‌های پیشینش را در ادامه نیز تکرار کند. موزیسین‌‌ها در بند‌های مختلف راک، پاپ، کانتری و... هم وقتی مشاهده می‌کنند که کارشان توسط اعضای گِرَمی دیده و شنیده شده، تمام عزمشان را جزم می‌کنند تا بیشتر موردپسند قرار بگیرند.
از منظر محتوایی نیز این اتفاق به گونه دیگری تکرار می‌شود. این مراسم، جایی برای عرضه افکار هنرمندان ضدآمریکایی و مخالف غرب نیست و تنها آن‌هایی تبدیل به الگو می‌شوند که یا با سیاست بیگانه باشند یا اگر هم سیاسی هستند در قالب ترانه‌ها و همین‌طور اظهارنظرهای خویش جایی را برای جانب‌داری از تفکر غالب آمریکایی - به‌عنوان صاحبان اصلی این جایزه - لحاظ کنند. پس در این شرایط پرواضح است که موسیقی «رسمی» ما علی‌الظاهر جایی برای نفوذ به این قبیل جشن‌ها نداشته باشد. در این وضعیت همان‌طور که پیش‌تر بیان شد، عده‌ای نوک پیکان حمله را طرف ایران و ایرانی می‌گیرند و می‌گویند که اگر ایالات متحده و غرب فرهنگی ما را تحویل نمی‌گیرند تقصیر خودمان است و هنرمند ایرانی برای جدی گرفته‌شدن از طرف دیگری باید اثر هنری‌اش را در تمامی ابعاد در راستای منویات ارباب تولید کند. نگاه دیگر اما این مسئله را طور دیگری متوجه می‌شود و این‌طور عنوان می‌کند که برای گرفتن سهم خود از بازار‌های هنری باید آستین بالا بزنیم و سازوکار آلترناتیو و جایگزین در مواجهه با مراسمی نظیر گِرَمی را با عینک زیبایی‌شناسانه از نو به وجود بیاوریم. انقلاب ما عدالت‌خواهانه - نه به معنای مارکسیستی آن - و حرکتی فرهنگی است که هنوز بسیاری از ظرفیت‌های آن به فعلیت نرسیده است؛ در این مسیر می‌شود ایران به‌عنوان یکی از پیشروترین و قدیمی‌ترین تمدن‌های زنده دنیا فستیوال و جشن خاص خودش را پدید بیاورد. برای نمونه ما سال‌هاست که در حال برگزاری جشنواره موسیقی فجر هستیم و از طرف دیگر جشن سالانه موسیقی را هم ما برگزار می‌کنیم.

می‌توان حضور این رویداد‌ها در تقویم هنری مملکت را به فال نیک گرفت؛ اما از مسئولان برگزاری چنین محافلی انتقاد کرد که چرا تأثیر آن‌ها در میان هنرمندان داخلی آن‌طور که بایدوشاید به چشم نیامده و بدل به سنتی خودبسنده نشده است؟ ما به‌درستی می‌گوییم که انقلاب ما دنیا را تکان داد، اما از ظرفیت‌های بالقوه آن و تأثیری که می‌تواند در ابتدای امر بر روی هنر و مخاطبان داخلی‌مان و سپس بیرون از مرز‌ها بگذارد غافلیم. یکی از دلایل این غفلت را می‌توان در مقررات دست‌وپاگیر ارشاد در بررسی مجوز و همین‌طور کانالیزه‌کردن مضمون ژانر‌هایی نظیر «رَپ» در راستای خواست دولت‌ها خلاصه کرد. موسیقی ما و جشن‌ها و جشنواره‌های مرتبط با آن درصورتی می‌تواند جهانی و به‌عنوان نقطه مقابل فستیوال‌های غربی درنظر گرفته شود که مسئولان امر بیش و پیش از هر چیز فهم گشوده‌ای نسبت به ساخت فرهنگی کشور و سپس ژانر‌های گوناگون موسیقی داشته باشند و فقط به سطحی‌ترین نوع موسیقی «پاپ» و گونه به‌اصطلاح بی‌ضرر موسیقی ملی ایران بسنده نکنند. در چنین شرایطی است که ما می‌توانیم به بستری برای هنرمندان متعهد در هر قالبی تبدیل شویم و جشن سالانه موسیقی ما را حداقل در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به پایگاهی برای هنرمندان بایکوت‌شده توسط آمریکا و غرب تبدیل کنیم و حتی بازار خود را به وجود بیاوریم.

نظرات کاربران