درمورد «خانهای از دینامیت»«خانهای از دینامیت» مملو از تعداد بسیار زیادی آدمک است که هر کدام درگیر روابط عاطفی و خانوادگی خود هستند: افسر ارشد گردان موشکی که رابطهاش با معشوقهاش در حال فروپاشی است؛ مدیر اتاق وضعیت کاخ سفید که فرزند دلبندش تب دارد.
پروپاگاندا با طعم تُفِ سربالا!

حمیدرضا رنجبرزاده، خبرنگار: بینندگان عزیز، لطفاً به گیرندههای خود دست نزنید! اگر تعدادی مترسکِ بنجل و غرق در کلیشه را بهجای شخصیت به شما قالب کردیم، اگر موقعیتی که مثلاً قرار بود ملتهب باشد ولی بهجای آن مضحک از آب درآمده است را سه بار تکرار کردیم تا بهخوبی شیرفهم شوید، حتی اگر صریحتر از همیشه میخواستیم پیامی گلدرشت را در ذهن شما بگنجانیم، اما بهدلیل نابلدیمان در سینما و بیرحمی این مدیوم هنری، پروپاگاندای گرانقیمتمان تبدیل به یک تُفِ سربالای تمامعیار شده است، باز هم خواهش میکنیم به گیرندههای خود دست نزنید! این دقیقاً همان انتظارِ خندهآور و بیجایی است که نتفلیکس از مخاطبان فیلم «خانهای از دینامیت» دارد! در ادامه، دلایل خود را برای هر کدام از این گزارهها بیان خواهم کرد.
ماجرا از این قرار است که کارکنان خوشتیپ، نایس و وظیفهشناس کاخ سفید، صبح یک روزِ آفتابی که از همهجای آن «روز خوبی داشته باشید» میبارد، وارد محل کار خود میشوند ولی ناگهان چالشی هولناک را در مقابل خود میبینند: از یک مبدأ نامشخص در میانهی اقیانوس آرام، موشکی مجهز به کلاهک هستهای به سمت صلحطلبترین کشور تاریخ شلیک شده است! اولین گزارهام در این باب بود که کاترین بیگلو در مقام کارگردان و نوآ اوپنهایم در جایگاه نویسنده، بهجای آفرینش شخصیتهایی که سرنوشتشان در دل این بحران برای تماشاگر مهم بشود، مترسکهایی کلیشهای عرضه کردهاند. «خانهای از دینامیت» مملو از تعداد بسیار زیادی آدمک است که هر کدام درگیر روابط عاطفی و خانوادگی خود هستند: افسر ارشد گردان موشکی که رابطهاش با معشوقهاش در حال فروپاشی است؛ مدیر اتاق وضعیت کاخ سفید که فرزند دلبندش تب دارد؛ معاون برینگتون که قرار است بهزودی پدر شود و اصلاً حواسش نیست که تماس تصویری فوقمحرمانهاش را وسط خیابان گرفته و دارد بلندبلند و بین جمعیت، مشورتهای سری خود را فاش میکند؛ وزیر دفاعی که در بحرانیترین لحظات کشورش، جلسهی ویدئویی را رها میکند تا به دخترِ مادرمردهاش زنگ بزند و از خوببودن حال دخترک معصومش اطمینان حاصل کند و از همه بامزهتر، خود جناب رئیسجمهور است! رئیسجمهورِ سیاهپوستِ خوشلباس و مردمدوستی که همسرش در کنیا بهدنبال مراقبت از فیلهاست و خودش قرار است به مدرسهای برود و با بچههای دبستانی بسکتبال بازی کند! حجم کلیشهای و سطحیبودن آدمکهای فیلم باورنکردنی است. گویا هالیوود هنوز خیال ندارد از این ترفندهای پوسیده دست بکشد ولی این حنا، مدتهاست که رنگی ندارد.
از سوی دیگر، فیلم در نخستین بخش وضعیتی را نمایش میدهد و بدون اینکه ذرهای به این وضع ارزشافزودهی دراماتیک ببخشد، در بخشهای دوم و سوم و صرفاً از دو POV متفاوت، تکرارش میکند. چرا هیچ ارزش افزودهای در این تکرارها یافت نمیشود؟ اولاً بهلحاظ روند داستانی، در بخشهای دوم و سوم چیز جدیدی در کار نیست و بنمایه، همان است که در بخش اول دیدیم. ثانیاً وضعیت شخصیتها آنقدر بغرنج است که نزدیکشدن به هر کدام و دیدن ماجرا از زاویهدیدهای متفاوتشان، فقط این وضعیت بغرنج را درشتتر نشان میدهد. ثالثاً فیلم آنقدر ترسو و بیجربزه است که در پایانبندی خود در بخش سوم، ماجرا را دقیقاً همانجایی ول میکند که در بخشهای پیشین رها کرده بود؛ یعنی دستآخر تصمیم جناب رئیسجمهور نامشخص میماند و نمیفهمیم که دست به اقدامی تلافیجویانه میزند یا صبر پیشه کرده و بیخیال قضیه میشود! بهعبارت دیگر، فیلم نه جرأت اتخاذ موضع دارد و نه حتی همین موقعیت نیمبند خود را در تکرارهای بعدیاش به یک سرانجام میرساند. در پایان نیز متوجه نمیشویم بالاخره چه کشوری به امریکا حمله کرده و حتی مهاجم هم میان «آدمبدها» و دشمنان بالقوهی ایالات متحده، مخفی میماند!
در پایان، برویم سراغ تُفِ سربالای نتفلیکس با دستپخت جدیدش. اگر قصد این کمپانی، ساخت یک اثر شعارزده و پرسروصدا بهنفع امریکا بوده که بهتر است هر جا ایستاده، از ساختن هرگونه پروپاگاندا چندین قدم فاصله بگیرد! اگر ساختن پروپاگاندا یعنی نمایش ناتوانی مهلکِ قویترین نیروی نظامی جهان در دفع یک کلاهک هستهای، یا بهتصویرکشیدن وزیر دفاعی که در میانهی بحرانیترین وضعیت کشورش خودکشی میکند، یا مذاکرهکنندهی ارشد کشوری که حتی یک گزارهی قابلاعتنا از گفتگوی تلفنی با مقامات مسکو نمیتواند استخراج کند یا رئیسجمهوری که از گرفتن تصمیم عاجز است، پس یا نتفلیکس نمیداند که پروپاگاندا چیست یا ما سواد فهمیدنش را نداریم! حتی اگر نتفلیکس میخواهد با این فیلم، مسئلهی خطر زرادخانههای اتمی را به سمع و نظر همگان برساند که اولاً «خانهای از دینامیت» از اینکه مخاطب خود را نسبت به این مسئله که آن را پیشاپیش میداند، میلیمتری عمیقتر کند عاجز است و ثانیاً بهتر است ایالات متحده، بهعنوان دومین کشوری که بیشترین ذخایر کلاهکهای هستهای را در جهان دارد، در این زمینه سکوت پیشه کند!
مطالب پیشنهادی













