برای امیر عابدزادهاین وسط امیرعابدزاده، نزدیکترین پسر است به پدر. نمیگویم بهترین نمونه تاریخ و نمیگویم بهترین پسر دنیا اما دستکم نزدیکترین به ادامه خط. نزدیکترین به تبدیل شدن به دونده دوی ماراتن امدادی.
تنهایی دونده ماراتن امدادی
2. در فوتبال، ورزش، سیاست، جامعه و زندگی معاصر ایران -غیر از اقتصاد- پدرها و پسرها عموما کمتر یک خط واحد بودهاند که از جایی، همدیگر را ادامه بدهند. عین یک دوی ماراتن امدادی که پدر جایی در میانههای راه، چوب را بدهد دست پسر و بکشد کنار و نظارهگر این باشد مسیرش به همان خوبی و درستی درحال طی شدن است. بیشتر دو خط موازی بودهاند یعنی اینکه اگر هم در یک مسیر حرکت کردهاند، خطهایشان با هم فرق داشته. شاید همدیگر را قطع نکرده باشند اما ادامه دهنده همدیگر هم نبودهاند. نمونه میخواهید افرادی که پول جمع کردن و موفق شدن را به فرزندانشان یاد دادهاند اما هرچه کردند حلال خوری به طرف منتقل نشد و دو خط، از هم فاصله گرفتند اگرچه مسیر هر دو رو به جلو و به سمت ثروتمندتر شدن بود.
در ورزش ایران پدرها و پسرها، عمدتا و عموما، رابطهشان رابطه برعکس بوده. هرچه پدر جلو رفته، پسر عقبگرد زده و هرچه پسر خواسته جلو برود، پدر به خیال خامش با حمایتهایش مسیر پیشرفت پسر را سد راه کرده. گلر تیم ملی و پرسپولیس داشتیم که پدرش بوکسور بود و فکر میکرد با کتک زدن خبرنگارهایی که از پسرش انتقاد میکنند، میتواند راه موفقیت او را باز کند. همین حالا بازیکن تیم ملی داریم که پدرش ورزشکار رشته دیگری بوده و برای سرمربی خارجی یک باشگاه پیامک فحش و فضاحت فرستاده که چرا از پسر من انتقاد کردی!
3. این وسط امیرعابدزاده، نزدیکترین پسر است به پدر. نمیگویم بهترین نمونه تاریخ و نمیگویم بهترین پسر دنیا اما دستکم نزدیکترین به ادامه خط. نزدیکترین به تبدیل شدن به دونده دوی ماراتن امدادی. با این شانس که شاید روزی آنقدر خوب بود که خطش با پدر یکی شود. بشود ادامهدهنده راه او. نه خط موازی، نه خط مخالف. ادامه همان خط. چه خوشبختهایی باشیم ما اگر این شود.
در فوتبال دنیا یافتن نمونههای موفق کار دشواری نیست اگر چه نمونههای ناموفق هم در بسیاری از موارد از نمونههای ناموفق ما رشد بیشتری داشتند. یوردی کرایف که بهعنوان یکی از بزرگترین ناکامها در رسیدن به جایگاه پدر تعریف میشود، سالها در تیم ملی هلند و باشگاههای بزرگ اروپایی بازی کرد. قیاس کنید با آتیلا حجازی و محمد پروین.
* نویسنده : هومن جعفری روزنامهنگار
مطالب پیشنهادی










