حسینیه فرهیختگان

اگر گرایش‌های بچه را تنظیم کنیم، تعدیل کنیم و تعالی ببخشیم و گرایش‌هایش درست بشود، خودش به‌دنبال فهمیدن خواهد رفت. اولا خوش‌فهم می‌شود و ثانیا می‌تواند -به‌وسیله یک تفکر خلاق- بین معلوماتش ارتباط برقرار کند، آن‌وقت «دانشمند» می‌شود نه «دانش‌دان!»، یعنی خودش دانش تولید می‌کند.

  • ۱۳۹۷-۰۶-۲۴ - ۱۴:۳۵
  • 00
حسینیه فرهیختگان

تربیت «دانشمند» مهم‌تر از تربیت «دانش‌دان»

تربیت «دانشمند» مهم‌تر از تربیت «دانش‌دان»

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، حجــت‌الاســـلام علیــــرضا پناهیـــان در دهــه اول محـــرم سلسله‌گفتارهایی در اختیار «فرهیختگان» قرار می‌دهد. بخش سوم این گفتار را در ذیل می‌خوانید.

وقتی می‌گوییم «تاثیر عمل و رفتار، از آگاهی بیشتر است» معنایش این نیست که لزوما ارزش عمل و رفتار، بالاتر است! ما درباره «ارزش» صحبت نمی‌کنیم بلکه درباره «قدرت تاثیر» صحبت می‌کنیم. بله؛ ارزش ایمان خیلی بالاست و ارزش علم و عمل هم به‌خاطر این است که ایمان افزایش پیدا کند، ولی معنایش این نیست که ما مستقیما سراغ ایمان برویم و بخواهیم آن را تقویت کنیم! مگر می‌شود مستقیم ایمان را قوی کرد؟! اصلا ما به‌طور مستقیم راهی به قلب نداریم!

چگونه می‌توانیم ایمان و محبت را در قلب‌مان افزایش دهیم؟ اگر بخواهیم ایمان و محبت را تقویت کنیم و علاقه‌های بد را تضعیف، دو راه داریم: یکی راه آگاهی و اندیشه و دیگری راه عمل؛ منتها عمل موثرتر از آگاهی و اندیشه است. البته تاثیر آگاهی روی گرایش‌ها -برای قلب سالم- سریع‌تر است و تاثیر عمل روی گرایش‌ها کندتر، اما قطعی‌تر و مطمئن‌تر است.

عمل، سبک رفتار و زندگی‌کردن آدم‌ها روی قلب و ایمان و علاقه آنها تاثیر قطعی دارد. حتی عمل و رفتار انسان روی آگاهی و اندیشه انسان هم تاثیر دارد. مثلا یکی از رفتارهای ما نگاه‌کردن است. شما در اثر نگاه‌کردن چیزهایی یاد می‌گیرید و در اثر نگاه‌کردن به‌یاد یک چیزهایی می‌افتید.

در یک آزمایش روانشناسی، چند کودک را در جایی قرار می‌دهند و چند شیرینی هم روی میز می‌گذارند. به بچه‌ها می‌گویند اگر تا نیم‌ساعت دیگر این شیرینی‌ها را نخورید به شما جایزه می‌دهیم. شخص آزمایش‌گیرنده از اتاق بیرون می‌رود و رفتار بچه‌ها را با دوربین کنترل می‌کند. بعضی از بچه‌ها خیلی به شیرینی نگاه و فکر می‌کنند که شیرینی بخورند یا نه؟ بعضی از بچه‌ها گاهی به شیرینی نگاه می‌کنند و برخی هم خیلی کمتر نگاه می‌کنند یا اصلا نگاه نمی‌کنند. نتیجه آزمایش این بود: اکثرا بچه‌هایی که به شیرینی نگاه می‌کردند، بالاخره شیرینی را خوردند و کسانی که نگاه نمی‌کردند، نخوردند. پس نگاه‌کردن انسان در اراده او تاثیر دارد. آن روانشناس بعد از 15سال وضعیت کار، زندگی و رشد علمی بچه‌ها را بررسی می‌کند و به نتیجه جالبی می‌رسد: هرکدام از بچه‌ها که شیرینی را نخورده بودند، آدم موفقی شده بودند و هر بچه‌ای که شیرینی را خورده بود -حتی اگر هوش شناختی بالایی داشته- آدم موفقی نشده است.

الان می‌گویند هوش شناختی زیاد موثر نیست، بلکه هوش عاطفی یا هوش هیجانی خیلی موثر است. حالا هوش هیجانی را چگونه تقویت می‌کنند؟ با شعار «شیرینی را دیرتر بخور!» براساس همین روش، مدرسه‌ای در غرب درست کرده‌اند و روی پیراهنش نوشته‌اند: «شیرینی را دیرتر بخور!»

چه چیزی موجب رشد علمی می‌شود؟ شما اگر می‌خواهید دانشمند تربیت کنید، در دوران دبستان «مبارزه با هوای نفس» به بچه‌ها یاد دهید. شما قلب بچه را سالم کن، خودش دنبال فهمیدن می‌رود! برای اینکه قلبش را سالم کنم، چه‌کار کنم؟ سبک زندگی درست را به او آموزش دهید، خودش دانشمند می‌شود!

ما می‌گوییم دبستان به اَدبستان تبدیل شود (جای ادب)؛ یعنی سبک زندگی را با ادب فراوان به بچه‌ها آموزش بدهیم، آن‌وقت ضمن گفت‌وگو و حتی بازی و تفریح بین معلم و دانش‌آموز، علم و دانش هم منتقل خواهد شد. ما نمی‌گوییم اصلا علم منتقل نکنیم، اما نه با حجم کتاب‌های درسی موجود! شاید پنج تا 10 درصد این حجم مطالب هم کافی باشد.  اگر در دوران دبیرستان شما بخواهید با زور نمره، به بچه درس بدهید و او را در مدرسه نگه دارید، علامت این است که دبستان ورشکسته بوده! دوران دبستان دورانی است که باید رفتار را درست کنید؛ دبستان دوران «دستور‌ گوش‌کردن» برای تنظیم رفتار است. اگر گرایش‌های بچه را تنظیم کنیم، تعدیل کنیم و تعالی ببخشیم و گرایش‌هایش درست بشود، خودش به‌دنبال فهمیدن خواهد رفت. اولا خوش‌فهم می‌شود و ثانیا می‌تواند -به‌وسیله یک تفکر خلاق- بین معلوماتش ارتباط برقرار کند، آن‌وقت «دانشمند» می‌شود نه «دانش‌دان!»، یعنی خودش دانش تولید می‌کند.

حالا اگر قلب (گرایش‌های) دانش‌آموز سالم نباشد چه می‌شود؟ یکی اینکه خوب نمی‌فهمد، دوم اینکه هرچه بفهمد نمی‌تواند بین دانسته‌هایش ارتباط برقرار کند و سوم اینکه نمی‌تواند از این دانش خود استفاده کند.

روزی خواهد رسید که هر کسی دنبال تحصیل علم در هر رشته‌ای باشد، اگر مردم «رفتار غلطی» از او ببینند، به او می‌گویند «مگر تو نمی‌خواهی باسواد شوی؟ این چه رفتاری است؟! این چه طرز لباس پوشیدن است؟ این چه مدل مویی است؟ این رفتارهایت، هوسی شده است! آدم هوسران که دانشمند نمی‌شود!» این حرف را بی‌دین‌های جامعه می‌گویند نه‌فقط دین‌دارها!

آن‌وقت خود دانشمندان از بدحجابی در دانشگاه‌ها جلوگیری می‌کنند و می‌گویند «اینجا محل علم و دانش است! در محیط علمی که نمی‌شود هرزگی کرد؛ این مانع رشد علمی است.» اگر باسواد شویم و رشد کنیم، به اینجا خواهیم رسید. ولی الان به حجاب که می‌رسیم می‌گوییم «ارزش‌های اسلامی را رعایت کنید!» این یعنی «ما که نمی‌فهمیم حجاب به چه دردی می‌خورد ولی به‌ هر حال باید رعایت کنیم!»

رفتار، قدرت تفکر تو را سامان می‌دهد و گرایش‌های تو را تنظیم می‌کند. صهیونیست‌ها این موضوع (اهمیت رفتار و سبک زندگی) را خیلی خوب فهمیده‌اند، لذا می‌گویند «فکر و ایمان و دین شما مهم نیست؛ هر کسی را می‌خواهید بپرستید، به هر پیامبری که می‌خواهید معتقد باشید، هر دین و ایمانی که می‌خواهید داشته باشید! فقط سبک زندگی‌تان را بگذارید ما تنظیم کنیم، آن‌وقت برده ما خواهید شد!»

الان صهیونیست‌ها زیاد به جهان‌بینی مردم کاری ندارند، بلکه به رفتار و سبک زندگی آنها کار دارند! می‌گویند «این ساندویچ‌ها را بخورید، این موسیقی‌ها را گوش دهید، این لباس‌ها را بپوشید و...» آنها روی سبک رفتار، لباس‌پوشیدن، مدل مو و... برنامه‌ریزی می‌کنند آن‌وقت می‌گویند «دین آزاد است!» چرا؟ چون دیگر از دین احساس خطر نمی‌کنند.

امیرالمومنین(ع) می‌فرمود: «تا وقتی که لباس و طرز غذاخوردن شما شبیه دشمنان نشود، سعادتمند خواهید بود. (محاسن/2/410) آن کسانی که می‌خواهند شما را نابود کنند، اگر سبک غذاخوردن و لباس‌پوشیدن شما را عوض کردند، بیچاره هستید!» الان در غرب، نهضتی به راه افتاده درباره «لزوم کنترل رفتار»؛ اما این نهضت هنوز به ایران اسلامی نرسیده است، چرا؟ چون این حرف دین هم هست! آن کسانی که به‌عنوان کارگزار و مدیران میانی، کشور را اداره می‌کنند، کی می‌خواهند این فریفتگی به فکر و فرهنگ صهیونیست‌ها را از دست بدهند؟ کی می‌خواهند بفهمند که دین، عقلانی است؟! حتی بسیاری از تجربیات علوم تجربی هم دین (گزاره‌های دینی) را تایید می‌کند. لااقل براساس همین دانش تجربی عمل کنید! امروزه دانش تجربی نشان می‌دهد که نوع رفتار و سبک زندگی مهم است.

متاسفانه در آموزش‌های دینی ما هم این جا نیفتاده است، الان کسی که می‌خواهد آموزش دینی بدهد، معمولا سراغ جهان‌بینی و ایمان و بحث‌های کلامی و اعتقادی می‌رود، نه سراغ اصلاح رفتار!

درباره آثار رفتار بر گرایش‌ها و اندیشه، روایات مختلفی وجود دارد؛ مثلا اینکه امیرالمومنین(ع) می‌فرماید: «قلب صفحه‌ای است که چشم روی آن می‌نویسد. (نهج‌البلاغه/ حکمت409) تو بگو «به کجاها نگاه می‌کنی؟» تا معلوم شود ایمانت چقدر است؟» امام صادق(ع) می‌فرماید: «نگاه خودت را به‌صورت هرزه به این‌طرف و آن‌طرف نینداز، (تحف‌العقول/ 305) نگاه در قلب تو شهوت تولید می‌کند. (نه اینکه چون تو شهوت‌ران هستی، نگاه می‌کنی!)»

امیرالمومنین(ع) می‌فرماید: «از بیکاری، هوسرانی درمی‌آید. (غررالحکم/9251)» و ما به‌صورت سازمانی در کشورمان حدود چهارسال به اسم «دبیرستان» جوان را بیکار نگه می‌داریم در حالی که این سن، سن کار و خسته‌شدن بدن و فکر –به‌صورت توأمان- است. ما به جوانان این مملکت خیانت می‌کنیم که می‌گوییم «کار نکن، فقط می‌خواهیم با داده (اطلاعات) حافظه تو را پر کنیم!» ما به‌صورت سازمانی، فساد را در جامعه رواج می‌دهیم.

کسی که کار می‌کند، بهتر می‌فهمد. البته کاری که جوان دبیرستانی بخواهد از آن پول دربیاورد، شاید پیدا نشود اما کاری که نخواهد از آن پول دربیاورد، خیلی فراوان است! اصلا «کار» باید ناموس دبیرستان باشد. دبیرستانی که در کنار تحصیل، بچه‌ها را به کار و فعالیت وادار نمی‌کند، درواقع دارد برای مملکت فساد می‌آورد!

رفتار انسان روی فکر و اندیشه او هم اثر می‌گذارد. بسیاری از اختلاف‌نظرها ناشی از اختلاف عمل است! چون انسان هرطوری زندگی و عمل کند، ذهن توجیه‌گر او رفتار اشتباه خودش را توجیه می‌کند. یک آدم تنبل و راحت‌طلب از بین معارف دینی، قسمت‌های راحت دین را می‌بیند و تئوریزه می‌کند؛ مثلا قسمت مربوط به صلح و سازش -مانند صلح امام‌حسن(ع)- را می‌بیند و آن را برجسته می‌کند.

انسان راحت‌طلب از کربلا و آن‌همه رنج‌های مجاهدانه و عزتمندانه کربلا، قسمت مذاکره‌اش را می‌بیند! این ناشی از فکرش نیست، ناشی از شخصیت اوست. شما فکر می‌کنید سیاسیون ما واقعا نمی‌توانند بفهمند که به آمریکا نمی‌شود اعتماد کرد؟! می‌توانند بفهمند، اما کسی که راحت‌طلب باشد، نمی‌تواند این واقعیت را باور کند لذا به همه تجربه بشر و عقل خودش می‌گوید «نه!» این ناشی از رفتار انسان است.

قرآن می‌فرماید عاقبت کسانی که رفتار بد دارند این است که می‌گویند «نه! دروغ است، من نمی‌توانم قبول کنم.» (روم/10) یعنی رفتار بد، فکر انسان را هم خراب می‌کند.

رسول خدا(ص) می‌فرماید: «‌ای بندگان خدا، در گناه‌کردن لجبازی نکنید، وقتی گناهان کسی زیاد شود، می‌گوید من ولایت علی(ع) را منطقی نمی‌دانم! (یعنی فکرش در اثر رفتار غلطش، خراب می‌شود) تا اینکه می‌گوید من نبوت پیامبر را هم نمی‌توانم قبول کنم! حتی توحید را هم انکار می‌کند (تفسیر منسوب به امام‌عسکری(ع)/264).»

پس ما که تا به ‌حال رفتارهای خراب زیاد داشته‌ایم، چه‌کار کنیم؟ اگر بخواهیم این رفتارهای خراب ما در قلب و روح و ایمان ما بیشتر اثر نگذارد، چه باید کرد؟ فرموده‌اند: «زود توبه کنید! حتی فرموده‌اند اگر تا هفت‌ساعت بعد از گناه عذرخواهی و توبه کنید، اصلا برایت نمی‌نویسند! چون خدا می‌خواهد عمل بد ما روی فکر و قلب ما اثر نگذارد.» امیرالمومنین(ع) می‌فرماید: «وقتی گناهی مرتکب شدی، در توبه‌کردن عجله کن (تحف‌العقول/81) اگر زود توبه نکنی، بعدا گناه خودت را توجیه می‌کنی. وقتی گناه کردی، روی خودت را از خدا برنگردان و نرو! پیش خدا برگرد و بگو من اشتباه کردم. اگر گناه کنی و بروی، این گناه فکر و روح تو را خراب می‌کند.»

 

* نویسنده : علیرضا پناهیان استاد دانشگاه

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران