عابدنیا، کارگردان «پیام‌بر» در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

عابدنیا، کارگردان فیلم «پیام‌بر» اظهار داشت: درباره‌ی رد شدن فیلمنامه، باید بگویم که یک‌سری مسائل وجود داشت که من اسمش را می‌گذارم سلیقه‌ای. من هنوز هم با افرادی که فیلمنامه را رد کردند، رفاقت دارم. تعبیرشان این بود که ساختن این فیلم نوعی توهین به روحانیت است، یا مثلاً می‌گفتند گل به خودی به نظام است و از این قبیل حرف‌ها. من اصلاً این برداشت را قبول نداشتم.

  • ۱۴۰۴-۰۸-۰۱ - ۱۴:۴۹
  • 00
عابدنیا، کارگردان «پیام‌بر» در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

با وجود ردشدن چند باره فیلم «پیام‌بر»، مصمم بودم که آن را بسازم

با وجود ردشدن چند باره فیلم  «پیام‌بر»، مصمم بودم که آن را بسازم

فرهیختگان: «پیام‌بر» فیلمی است که از دل اقتباس شکل گرفته؛ ترکیبی از یک خاطره واقعی و ایده‌هایی که از کتابی برگرفته شده است. این اثر کوتاه، با زبانی انتقادی و در عین حال با طعم کمدی، به‌سادگی و روانی پیام خود را منتقل می‌کند. جزو فیلم‌های چارچوب‌دار و منسجم جشنواره به شمار می‌رود و توسط سازمان سینمایی سوره تولید شده است. در مصاحبه‌ای که با احسان عابدنیا، کارگردان این اثر داشتیم، او درباره‌ی ایده‌ی شکل‌گیری فیلم، منابع الهام و مسیر پرچالش تولید توضیح داد.

از ایده‌ی ساخت اثر بگویید. چه شد که کتابی را به‌عنوان مبنا انتخاب کردید و از آن برای شکل‌گیری داستانتان وام گرفتید؟

فکر می‌کنم همه‌چیز از یک خاطره آغاز شد؛ خاطره‌ای که از یکی از هم‌محله‌ای‌هایم شنیده بودم. البته برای تبدیل آن خاطره به طرح فیلمنامه، نیاز به جست‌وجو، تحقیق و پژوهش بیشتری بود. در جریان همین پژوهش‌ها بود که به کتاب «روزهای پیامبری» برخوردم. این کتاب ایده‌هایی به من داد؛ نه به این معنا که تمام فیلم از آن گرفته شده باشد، بلکه شخصیتی در کتاب بود که من برداشتی از او داشتم و همان برداشت، الهام‌بخش من شد. در واقع، ایده‌ای از آن کتاب و ایده‌ای از آن خاطره را با یکدیگر ترکیب کردم و توانستم به طرح اولیه‌ی فیلمنامه برسم.

در جشنواره، فیلم دیگری با نام «آخرین پیام» بود که شباهت‌هایی با فیلم شما داشت.

بله، فیلم دیگری هم با همین محوریت وجود دارد که آن هم تولید مرکز جوان سوره است. اما تفاوت در نوع اقتباس است. آخرین پیام اقتباسی منطبق بر کتاب است، در حالی که فیلم من اقتباسی آزاد محسوب می‌شود. داستانی که من روایت کرده‌ام در آن کتاب وجود ندارد؛ تنها شخصیتی از آن اثر را برداشته‌ام و بر اساس برداشت خود از او، فیلمنامه‌ام را نوشته‌ام.

در مسیر ساخت فیلم، چه چالش‌ها و سختی‌هایی داشتید؟

اولین چالش برای من این بود که نتوانستم فیلم را در اصفهان بسازم. شاخصه‌هایی که برای تولید در حوزه‌ی هنری اصفهان لازم بود، باعث شد پروژه‌ام در آنجا پذیرفته نشود. به همین دلیل مجبور شدم فیلم را در تهران بسازم؛ در فضایی تازه و با گروهی جدید که پیش‌تر تجربه‌ی همکاری با آن‌ها را نداشتم. با این حال، خوشبختانه تهیه‌کننده‌ی فیلم که اصالتاً اصفهانی است، فیلمنامه را به‌خوبی درک کرده بود و از همان ابتدا پشتیبان جدی پروژه بود. فیلمنامه کاملاً اصفهانی است؛ از شخصیت‌ها گرفته تا خاطره‌ای که مبنای قصه قرار گرفت و حتی بیشتر بازیگران و عوامل فیلم نیز اصفهانی هستند. وقتی فیلمنامه در اصفهان رد شد و نتوانستم آن را در شهر خودم تولید کنم، خوشبختانه سازمان سینمایی سوره با روی باز از فیلم حمایت کرد و امکان ساخت آن را فراهم آورد.

حضور و حمایت سوره از این فیلم، به‌دلیل اقتباس آزادی بود که انجام داده بودید؟

من در ابتدای کار، فیلمنامه را ارسال کرده بودم و در آن اشاره‌ای هم به بحث اقتباس داشتیم، اما نه به‌گونه‌ای که تمام بار فیلم بر دوش اقتباس باشد. چون به‌هرحال خاطره‌ای که پایه‌ی اصلی فیلمنامه است، ماهیت داستان را به‌کلی از کتاب جدا می‌کند. البته این پرسش را شاید بهتر باشد از خود سوره بپرسید، اما احساس من این است که دلیل اصلی حمایت، خود فیلمنامه بود. فضای آن هم انتقادی بود و هم لحظاتی از طنز و نمک در خود داشت، و همین ترکیب باعث شد مورد توجه و استقبال قرار بگیرد.

خاطره را کدام‌یک از شخصیت‌ها برایتان تعریف کرد؟

در فیلم ما شخصیتی وجود دارد به نام رسول. رسول قصه هنوز در قید حیات است و در همسایگی ما زندگی می‌کند. خیلی اتفاقی بخشی از این خاطره را برای من تعریف کرد و همان موقع جرقه‌ی این ایده در ذهنم زده شد. این اتفاق تأثیر زیادی روی من گذاشت. حس می‌کردم توانستم با این خاطره یک نسبت عمیق برقرار کنم، نسبتی که در نهایت روی کل روند فیلم تأثیر گذاشت. روند ایده تا ساخت این فیلم نزدیک به یک سال و نیم طول کشید. در تمام آن مدت هیچ کار دیگری انجام نمی‌دادم و کاملاً متمرکز بودم روی اینکه باید این فیلم را بسازم. فکر می‌کنم همان ارتباطی که بین من و این خاطره شکل گرفت، باعث شد تا این‌قدر مصرانه پای ساخت فیلم بایستم. با اینکه فیلمنامه در اصفهان رد شد، اما من کوتاه نیامدم و مصمم بودم که این فیلم را بسازم.

چه چالش‌هایی باعث شد که نتوانستید فیلم را در اصفهان بسازید؟ یعنی اگر بخواهیم دقیق‌تر بدانیم، وقتی جشنواره‌ای مثل فیلم کوتاه برگزار می‌شود، آیا فیلمسازان شهرهای دیگر می‌توانند فیلمشان را در شهر خودشان بسازند یا با چه موانعی روبه‌رو هستند؟

توضیح دادن این موضوع واقعاً برایم سخت است. چون تمام بخش‌های فیلمنامه مربوط به اصفهان است و از دل اصفهان آمده. برای من خیلی دشوار بود که خودم را مجبور کنم فیلم را در اصفهان نسازم و بیایم تهران. اما درباره‌ی رد شدن فیلمنامه، باید بگویم که یک‌سری مسائل وجود داشت که من اسمش را می‌گذارم سلیقه‌ای. من هنوز هم با افرادی که فیلمنامه را رد کردند، رفاقت دارم. تعبیرشان این بود که ساختن این فیلم نوعی توهین به روحانیت است، یا مثلاً می‌گفتند گل به خودی به نظام است و از این قبیل حرف‌ها. من اصلاً این برداشت را قبول نداشتم و می‌گفتم شما که من را می‌شناسید، می‌دانید من چنین طرز تفکری ندارم.

حدود یکی دو ماه فیلمنامه در استان اصفهان دست‌به‌دست شد و در نهایت به همین دلایلی که گفتم، رد شد. البته واقعاً نمی‌خواهم این موضوع را بزرگ کنم یا خدایی نکرده باعث ناامیدی بچه‌های اصفهان شوم. نمی‌خواهم آن‌ها فکر کنند در این شرایط هیچ کاری نمی‌شود انجام داد. الان هم مطمئنم کسانی که فیلمنامه را رد کرده بودند و چنین دیدگاهی داشتند، وقتی فیلم را ببینند متوجه می‌شوند که این‌طور که فکر می‌کردند نبوده و اشتباه کرده‌اند.

نظرات کاربران