پدیده اینفلوئنسرها و اقتصاد پنهان پشت آن«گوزنهای اتوبان» فیلم برجسته و درخشانی نیست؛ اما امتیازاتی دارد که آن را به لحاظ جریانشناسی در جرگه فیلمهای جدی و دغدغهمند قرار میدهد.
«گوزنهای اتوبان»؛ کارویژۀ یک فیلم اجتماعی مؤثر

مهران زارعیان، خبرنگار: از کرونا به بعد، دوران افول سینمای موسوم به اجتماعی را در ایران داشتیم. در ترمینولوژی سینما و مباحث تئوریک درباره ژانر و اسلوبهای سینمایی، چیزی تحت عنوان «فیلم اجتماعی» وجود ندارد، اما در سینمای ایران، بهخصوص در دهه هفتاد و هشتاد، شبهژانری به این نام شکل گرفت که نکته برجسته و دال مرکزی آن، سوژهای بود که بدان میپرداخت و بر مبنای بازنمایی موقعیت بغرنج آن سوژه یا ورود به تجربه زیسته آدمهایی در زیر پوست شهر، مانیفست فیلمساز صادر میشد یا دستکم آینهای مقابل جامعه قرار میگرفت تا تصویری از خود را بر پرده سینما ببیند.
سینمای اجتماعی ایران در دهه هشتاد که اوج فربهی طبقه متوسط شهری در ایران بود، بسیار تحتتأثیر اصغر فرهادی قرار گرفت و تا سالها، سوژههای مشابه با آثار او در همان اسلوب سبکی عرضه میشد. در دهه نود، سعید روستایی یک جریان تازه در سینمای اجتماعی راه انداخت که بعدها با انباشت بحرانهای اقتصادی و فقیر شدن بخش بزرگی از طبقه متوسط، زمینه انضمامی تقلید از او پررنگتر شد و سینمای فلاکت محور اصلی فیلمهای اجتماعی ایرانی را تشکیل داد. بااینحال ظهور کرونا باعث شد که مدتی سینما در کل جهان دچار بحران شود و پس از آن نیز تا چند سال، جریان غالب در سینمای ایران در قبضه کمدیفارسیهای بیخاصیت و یکبارمصرف بود.
به نظر میرسد که اندک اندک، جریانات بدیل کمدیفارسیها در حال احیا شدنند و مشخصاً امسال با اکران فیلمهایی مثل «رها»، «پیرپسر»، «زن و بچه»، «زیبا صدایم کن»، «ناتور دشت» بهعنوان مصادیقی از سینمای اجتماعی جدی در کنار فیلمهایی مثل «موسی کلیمالله (ع)»، «پیشمرگ»، «لاکپشت»، «آدمفروش»، «صبح اعدام»، «مجنون»، «سینما متروپل» و مواردی از این دست که اجتماعی نبودند؛ اما به هر نحو سبد اکران را تنوع دادند، رنگ و بوی بهتری از سینمای رسمی و جریان اصلی مشاهده میکنیم که امیدی را برای بازگشت به دورانی که سینما جدیتر بود ایجاد میکند.
از این مقدمه طولانی میخواهم به فیلم «گوزنهای اتوبان» برسم که بهتازگی اکران شده و در راستای همان آثاری است که تنوع در سبد اکران ایجاد کرده است. «گوزنهای اتوبان» فیلم برجسته و درخشانی نیست؛ اما امتیازاتی دارد که آن را به لحاظ جریانشناسی در جرگه فیلمهای جدی و دغدغهمند قرار میدهد. نخستین ویژگی «گوزنهای اتوبان» این است که بهعنوان یک فیلم اجتماعی، سوژه بکر و روزآمدی را انتخاب کرده است که همین یک عامل، این فیلم را دیدنی میکند.
در جشنواره چهلوسوم فیلم فجر، «گوزنهای اتوبان» در کنار «چشمبادومی» دو فیلم اجتماعی بودند که مسائل مبتلابه روز جامعه را روایت میکردند. در «گوزنهای اتوبان» پدیده اینفلوئنسرها و اقتصاد پنهان پشت آن محور قصه است و فیلم بهخوبی توانسته از این پتانسیل برای ورود به قصهاش استفاده کند. مزیت جذاب دیگر فیلم، سکانس افتتاحیه خوشآهنگش است که هم با لحن اثر هماهنگ است و هم از حیث تازگی و کنجکاویبرانگیزی، ورود خوبی به جهان فیلم فراهم میکند.
نحوه قصهگویی و پیشبرد داستان به دلیل تسلط بر ریتم، مخاطب را با فیلم همراه میکند؛ اما نویسنده نتوانسته فراتر از طرح مسئله چیز بیشتری بیان کند و پایان داستانش نیز چنگی بر دل نمیزند. شخصیتهای فیلم و نحوه بازنمایی ارتباطات بینشان نیز از سطح فراتر نمیرود و نمیتواند در ذهن مخاطب ماندگار شود. ضعف شخصیتپردازی مانع از آن میشود که بازیگران برجسته فیلم نیز بتوانند کار بزرگی بکنند و چیز متفاوت و چشمگیری به ما نشان دهند. بنابراین در کل «گوزنهای اتوبان» یک فیلم اجتماعی درگیرکننده است که میتواند یک تلاش اولیه برای بازنمایی آسیبهای فضای مجازی و روایت سوژههای دنیای نوین دیجیتال به حساب بیاید؛ اما تبدیل به یک اثر شاخص در سینمای ما نمیشود و در یادها نمیماند.
مطالب پیشنهادی












