دیزنی بعد از گذشت بیش از یک قرن، در چه شرایطی قرار دارد؟دیزنی، خالق جهانی است که در آن موشها حرف میزنند، اسباببازیها زنده میشوند و آرزوها، اگر با ایمان و تلاش همراه شوند، به واقعیت میپیوندند. اما درست در همین نقطه از تاریخ، پرسشی جدی پیش رویمان است: آیا جادوی دیزنی هنوز میدرخشد؟
تولد ۱۰۲ سالگی دیزنی با طعم نوستالژی و بحران

امروز، استودیوی افسانهای والت دیزنی تولد ۱۰۲ سالگیاش را جشن میگیرد؛ شرکتی که نامش با واژهی «رویا» گره خورده و بیش از یک قرن است که کودکیِ جهان را جان داده است. از روزی که والت جوان در شانزدهم اکتبر ۱۹۲۳، با جیب خالی و ذهنی پر از خیال در لسآنجلس پایههای این رؤیای بزرگ را ساخت، تا امروز که امپراتوری دیزنی بر قلهی سرگرمی جهان ایستاده، داستان او چیزی کم از یک افسانه ندارد. دیزنی، خالق جهانی است که در آن موشها حرف میزنند، اسباببازیها زنده میشوند و آرزوها، اگر با ایمان و تلاش همراه شوند، به واقعیت میپیوندند. اما درست در همین نقطه از تاریخ، پرسشی جدی پیش رویمان است: آیا جادوی دیزنی هنوز میدرخشد؟ یا این رویا، پس از یک قرن، رنگ باخته و در پیچوخم دنیای مدرن، جایی میان واقعیت و نوستالژی گم شده است؟
از کودکی سخت تا امپراتوری سرگرمی
سال ۱۹۲۱، پسر جوانی از ایالت میزوری با قلبی پر از رویا و جیبی تقریباً خالی، تصمیم گرفت جهان را کمی جادوییتر کند. نامش والت دیزنی بود؛ مردی که باور داشت چند خط نقاشی و کمی تخیل میتواند دنیا را تغییر دهد. او نخستین استودیویش را با نام لاف-اُ-گرام راه انداخت تا فیلمهای کوتاه کارتونی بسازد. اما شور و شوق به تنهایی کافی نبود؛ والت از دنیای کسبوکار چیزی نمیدانست و خیلی زود، استودیوی کوچک او زیر بار بدهی فرو ریخت. در آن روزها، او حتی جایی برای زندگی نداشت و شبها را در دفتر کارش میخوابید. اما تسلیم نشد و ادامه داد. با تنها ۴۰ دلار در جیب و انبوهی از ایده در سر، همراه برادرش روی دیزنی راهی لسآنجلس شد تا از نو شروع کند. بیآنکه بداند قرار است یکی از بزرگترین ماجراجوییهای تاریخ سرگرمی را رقم بزند.
در لسآنجلس، آن دو برادر استودیوی تازهای ساختند؛ جایی که جرقهی جادویی دوباره روشن شد. سال ۱۹۲۸، والت با معرفی میکی ماوس در انیمیشن قایق بخار ویلی نخستین فیلم صدادار تاریخ انیمیشن را به دنیا عرضه کرد؛ موشی ساده که خیلی زود تبدیل شد به نمادی از دیزنیلند و دنیا این کمپانی را با او شناخت.
چند سال بعد، در حرکتی جسورانه، والت تصمیم گرفت نخستین انیمیشن بلند تاریخ سینما را بسازد، چیزی که تا قبل از آن خیلیها آن را محکوم به شکست میدانستند. سفیدبرفی و هفت کوتوله همان انیمیشن بلند بود که باب جدیدی برای این کمپانی باز کرد. همکارانش آن را «حماقت دیزنی» مینامیدند، اما او به رویاهایش ایمان داشت و در نتیجه، فیلمی که نهتنها پرفروشترین اثر زمان خود شد، بلکه راه را برای دنیایی تازه از تخیل گشود. موفقیت، درِ موفقیت دیگری را گشود و شرکت والت دیزنی با سرعتی باورنکردنی رشد کرد.
اما ذهن ناآرام والت هیچگاه درجا نمیزد. روزی در حالیکه همراه دخترانش به پارکی کوچک رفته بود، جرقهای تازه در ذهنش روشن شد: «چرا نباید جایی بسازم که هم بزرگسالان و هم کودکان، باهم رؤیا ببینند؟»
از همان لحظه، دیزنیلند متولد شد، سرزمینی که در سال ۱۹۵۵ درهایش را گشود تا خیال از پردهی سینما بیرون بیاید و به واقعیت بدل شود. از «سفیدبرفی» تا «پینوکیو»، از «فانتزیا» تا «بامبی»، والت دیزنی نه فقط انیمیشن ساخت، بلکه فرهنگی را خلق کرد که در آن رویا، ایمان و تلاش سهگانهی جادوی زندگی بودند.
دیزنی ضعیف امروز
در سالهای اخیر، امپراتوری رؤیایی والت دیزنی با لرزشهایی جدی روبهرو شده است. شرکتی که روزی نامش مترادف خیال و خلاقیت بود، حالا در مواجهه با مخاطبانی تازهپسند و صنعتی دگرگونشده، بخشی از درخشش خود را از دست داده است. از شکست انیمیشن «لایتیر» گرفته تا عملکرد ناامیدکنندهی «سفیدبرفی» و ناکامی پرهزینهی «ترون: آرس»، نشانهها همگی از افت جادوی دیزنی حکایت دارند. فیلم «ترون: آرس» با بودجهای نزدیک به دویست میلیون دلار ساخته شد، اما در نخستین آخر هفتهی اکران تنها سیوسه میلیون دلار فروش داشت؛ عددی که بهروشنی از یک شکست تجاری سخن میگوید. پس از این ناکامی، دیزنی تصمیم گرفت این مجموعه را برای همیشه کنار بگذارد.
نخستین نشانههای بحران، چند سال پیش پدیدار شد؛ زمانی که آشفتگی مدیریتی، کاهش مخاطبان سرویس استریم و شکستهای پیاپی در گیشه، چشمانداز شرکت را تیره کردند. در آن دوران، جابهجایی مدیران عامل، از جمله رفتوبرگشت باب ایگر و برکناری باب چپک، فضای نااطمینانی و سردرگمی را در ساختار دیزنی ایجاد کرد. از سوی دیگر، سرویس «دیزنی پلاس» که قرار بود آیندهی سرگرمی این شرکت باشد، با افت تعداد مشترکان روبهرو شد و تولیدات جدیدش نتوانستند جای آثار موفق گذشته را پر کنند.
در بخش سینما، پروژههایی چون «دنیای عجیب»، «لایتیر» و «مرد مورچهای و زنبورک: شیدایی کوانتومی» نتوانستند انتظارها را برآورده کنند و منتقدان از تکرار، ضعف در روایت و دور شدن از ریشههای خلاقانهی دیزنی سخن گفتند. در همین زمان، برای جبران زیانها، شرکت تصمیم گرفت قیمت پارکهای تفریحی خود را افزایش دهد. تصمیمی که با واکنش منفی گستردهی خانوادهها روبهرو شد و تجربهی دیزنیلند، که زمانی نماد شادی همگانی بود، به تفریحی گرانقیمت و محدود تبدیل گشت.
در پی این حوادث، مدیران دیزنی برنامهای گسترده برای صرفهجویی و کاهش هزینهها تدوین کردند که شامل حذف هزاران شغل و صرفهجویی میلیاردی در بودجه بود. اما این تغییرات تنها بخشی از تصویر بزرگتر بودند: واقعیت این بود که دیزنی دیگر نمیتوانست صرفاً بر میراث و نوستالژی تکیه کند. در سالهای اخیر، حتی بازگشت به فرنچایزهای قدیمی نیز نتوانست فروش گیشه را نجات دهد. گزارشهای مالی تازه نشان میدهد که دیزنی، در کنار کل صنعت هالیوود، یکی از ضعیفترین عملکردهای تابستانهی چند دههی گذشته را ثبت کرده است. مخاطب امروز دیگر تنها با شنیدن نام دیزنی به سالن سینما نمیرود؛ او بهدنبال قصههایی تازه، شخصیتهایی صادقتر و دنیایی خلاقتر است. شاید جادوی دیزنی هنوز زنده باشد، اما برای درخشیدن دوباره، نیاز دارد معنای آن را از نو تعریف کند.
انیمیشن؛ زبانی جهانی، نه صرفاً کودکانه
خیلیها هنوز فکر میکنند انیمیشن فقط برای کودکان ساخته میشود. اما حقیقت این است که انیمیشن، زبانی جهانی است؛ زبانی که میتواند پیچیدهترین مفاهیم انسانی را با لطافتِ تصویر روایت کند. از فلسفه و امید گرفته تا عشق، مرگ، تنهایی یا حتی نقدهای اجتماعی و سیاسی، همه در قابهای رنگی و صامت این هنر جان میگیرند. کافی است به آثاری چون بالا (Up)، درون و بیرون (Inside Out) یا روح (Soul) از استودیوی پیکسار فکر کنیم. فیلمهایی که بهسادگی هم دلِ کودک را میبرند و هم ذهنِ بزرگسال را به اندیشه وامیدارند. انیمیشن، بر خلاف تصور عام، تنها سرگرمی نیست؛ نوعی گفتوگوست میان تخیل و حقیقت، میان آنچه هستیم و آنچه میتوانیم باشیم.
اما در سالهای اخیر، دیزنی، همان استودیوی رؤیاها گاهی از این مسیر فاصله گرفته است. بعضی از آثار جدیدش بیش از آنکه به جادوی داستانگویی وفادار بمانند، به سمت پیامهای سیاسی، ایدئولوژیک یا بازنماییهای جنجالی رفتهاند؛ موضوعاتی که از نگاه خانوادهها، گاهی عبور از مرزهای محتوا بهحساب میآید. همین تغییر لحن باعث شده بخشی از مخاطبان قدیمی دیزنی احساس بیگانگی کنند و فروش آثارش نیز دیگر مانند گذشته درخشان نباشد.
انیمیشنسازی در ایران؛ مسیر نو اما پرامید
در حالیکه دیزنی روزهای دشواری را تجربه میکند، صنعت انیمیشن در ایران آرامآرام در حال جوانهزدن است. شاید هنوز راه درازی تا ساخت شاهکارهای جهانی در پیش داشته باشیم، اما مسیر آغاز شده، پرامید است. در کمتر از یک دهه، آثار شاخصی از دل این صنعت بیرون آمدهاند که نهتنها مخاطب ایرانی را پای پرده کشاندهاند، بلکه در جشنوارههای بینالمللی هم درخشیدهاند. فیلمهایی مانند «یوز»، «بچه زرنگ» و «پسر دلفینی» نمونههایی از این تلاش خستگیناپذیرند. تلاش برای ساخت دنیایی بومی، با قصههایی که از دل فرهنگ خودمان میآیند.
مطالب پیشنهادی












