رؤیافروشان تاریخ بخوانند

دونالد ترامپ از ابتدای دور اول ریاست‌جمهوری‌اش اعلام می‌کرد که می‌تواند با ایران به توافق برسد و با توجه به حمله مستقیم نظامی از سوی ایالات متحده به ایران در تیر ماه ۱۴۰۴، می‌توان او را تنش‌زا‌ترین رئیس‌جمهور آمریکا در روابط خارجی با ایران دانست. 

  • ۱۴۰۴-۰۷-۲۴ - ۱۰:۱۴
  • 00
رؤیافروشان تاریخ بخوانند

۱۱ تلۀ بزرگ آمریکا در مذاکرات قبلی

۱۱ تلۀ بزرگ آمریکا در مذاکرات قبلی
علی ملکیعلی ملکیخبرنگار

 همزمان با اعلام آتش‌بس در غزه، برخی محافل داخلی با ساده‌انگاری به دستگاه دیپلماسی فشار وارد می‌کنند که ایران نیز با آمریکا به میز مذاکره بنشیند و توافقی مشابه امضا کند. اینجا دو حالت پیش می‌آید. یا افراد با توسل به خوش‌بینی مفرط، تاریخ روابط پرتلاطم دو کشور را نادیده می‌گیرند و یا نمی‌خواهند که ببینند. در هر دو صورت لازم است یک بار دیگر صورت مسئله را مرور کنیم. بازخوانی روابط دوجانبه نشان می‌دهد سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران، بیش از آنکه بر پایه حسن‌نیت باشد، بر استراتژی مهار و فشار حداکثری استوار است. از دوران کارتر تا بایدن و ترامپ، الگوی تکراری بدعهدی رخ‌نمایی می‌کند. نکته مهم این است که نباید انتظاری بیش از این از ایالات متحده داشت؛ چراکه این بد‌عهدی، ریشه در دکترین هژمونی آمریکایی دارد که هرگونه پیشرفت هسته‌ای ایران را تهدیدی برای منافع ژئوپلیتیکی خود می‌بیند. حتی میانجی‌گری‌های عمان یا اروپا نهایتاً به بن‌بست و حتی حمله نظامی آمریکا و نیروی نیابتی‌اش به ایران رسیدند، زیرا واشنگتن شرط‌بندی بر تحریم‌ها را ترجیح داد تا مذاکره برابر را. آمریکا به عنوان یک قدرت هژمون‌طلب، از دیپلماسی برای حفظ برتری استفاده می‌کند نه حل مسئله. واضح است که توافق غزه که تحت فشار‌های داخلی و بین‌المللی شکل گرفت، قابل تعمیم برای ایران نیست و تفاوت‌های ساختاری دارد که هرگونه خوش‌بینی را به مخاطره می‌اندازد. رؤیافروشان باید بدانند که بدون قدرت‌گیری کافی کشور هم در دیپلماسی و هم در میدان و جبران خسارات گذشته، هر توافقی تنها به تعویق تنش منجر خواهد شد، نه حل آن. 

1- قاهره و یک بام و دوهوای اروپا

مذاکرات هسته‌ای ایران و اروپا در تابستان ۱۴۰۴، با محوریت سه کشور فرانسه، آلمان و بریتانیا و به دنبال توقف مذاکرات ایران و آمریکا، در ژنو آغاز شد. در نخستین نشست‌ها، وزرای خارجه اروپایی از آمادگی خود برای تمدید مذاکرات و تلاش دیپلماتیک برای جلوگیری از توسعه سلاح هسته‌ای توسط ایران سخن گفتند و به ایران فرصت دادند تا بازگشت به میز مذاکره را بررسی کند. با این حال، پاسخ ایران به این پیشنهاد‌ها مشخص بود و تهران بر شرط رفع تحریم‌ها تأکید می‌کرد. 
در ادامه، تهدید به فعال‌سازی مکانیسم ماشه و بازگرداندن تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران از سوی سه کشور اروپایی مطرح شد. ابتدا اعلام شد که این سازوکار فعال نخواهد شد، اما با پایان یافتن مهلت تعیین‌شده و بی‌پاسخ ماندن پیشنهاد‌های دیپلماتیک، در شهریور ۱۴۰۴ فرایند اعمال مجدد تحریم‌ها آغاز و روند بازگرداندن تحریم‌ها به مدت ۳۰ روز اجرا شد. ماشین دیپلماسی اروپایی با وجود حسن‌نیت اولیه، نهایتاً به ابزار تشدید فشار ملموس متوسل شد و مسیر مذاکرات هسته‌ای قاهره را به بن‌بست کشاند. 

2- مسقط و حمله ۲۳ خرداد

دونالد ترامپ از ابتدای دور اول ریاست‌جمهوری‌اش اعلام می‌کرد که می‌تواند با ایران به توافق برسد و با توجه به حمله مستقیم نظامی از سوی ایالات متحده به ایران در تیر ماه 1404، می‌توان او را تنش‌زا‌ترین رئیس‌جمهور آمریکا در روابط خارجی با ایران دانست. 
مذاکرات غیرمستقیم میان دو کشور در اواخر اردیبهشت آغاز شد. این مذاکرات که به دلیل میانجیگری عمان به «مذاکرات مسقط» معروف شد. دور اول مذاکرات در ۲۳ فروردین ۱۴۰۴ در مسقط و به ریاست عباس عراقچی و استیو ویتکاف برگزار شد و گفت‌وگو‌ها «مثبت و دوستانه» ارزیابی شد. 

3- ناآرامی داخلی، پای ثابت بهانه برای فشار

با آغاز دولت شهید رئیسی، مسیر مذاکرات هسته‌ای که از دولت قبل با چهار کشور اروپایی آغاز شده بود، به مرحله تصمیم‌گیری جدی رسید. دولت تصمیم گرفت این مسیر ادامه یابد. 
به گفته علی باقری، دبیر شورای راهبردی روابط خارجی و مذاکره‌کننده سابق، روند مذاکرات تا نیمه دوم ۱۴۰۰ پیشرفت قابل توجهی داشت و تا ۲۰ اسفند همان سال، چهارچوبی قابل قبول و پیش‌نویس توافق نهایی شد. اما رخداد‌های بین‌المللی، از جمله جنگ روسیه و اوکراین، وقفه‌ای در روند نهایی‌سازی ایجاد کرد. با این حال، مذاکرات دوباره فعال شد و تا شهریور ۱۴۰۱ پیش‌نویس نهایی توافق شکل گرفت.

4- عکس یادگاری با تحریم 

ریاست‌جمهوری آمریکا تغییر کرد، پدیده‌ای به نام دونالد ترامپ روی کار آمد و خروج از برجام یکی از اهداف اصلی سیاست خارجی این کشور شد. ترامپ از پیش اعلام کرده بود که برجام را به چالش خواهد کشید و سرانجام در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، آمریکا رسماً از توافق خارج شد، تحریم‌های هسته‌ای و موشکی علیه ایران را بازگرداند و اهرم فشار حداکثری را به کار گرفت. نتیجه؟ بی‌اعتمادی میان دو کشور دوباره به اوج رسید. در این دوره، ایران ضمن حفظ موضع اصولی خود، هرگونه مذاکره مستقیم با آمریکا را منوط به بازگشت واشنگتن به تعهدات برجامی و جبران اقدامات نقض شده اعلام کرد.

5- احمدی‌نژاد، اوباما و دست چدنی

با روی کار آمدن اوباما، بسیاری تصور کردند دوران تازه‌ای از عقلانیت در سیاست خارجی آمریکا آغاز می‌شود، اما خیلی زود مشخص شد که تفاوت اوباما با بوش فقط در طرز صحبت کردن است. اوباما در ظاهر پیام نوروزی فرستاد و از «احترام متقابل» گفت، اما در همان پیام ملت ایران را به «تروریسم و تلاش برای سلاح هسته‌ای» متهم کرد. همان سیاست «دست چدنی» در زیر دستکش مخملی. رهبر انقلاب با صراحت اعلام کردند که «دست چدنی آمریکا» پشت شعار‌های صلح‌طلبانه پنهان است و ایران فریب این نمایش را نخواهد خورد. 

6- اتهام جدید؛ تجهیز گروه‌های مقاومت

با آغاز دولت احمدی‌نژاد، ایران وارد مرحله‌ای تازه از استقلال هسته‌ای شد؛ غنی‌سازی در نطنز از سر گرفته شد و تهران دیگر حاضر نبود زیر بار محدودیت‌های تحمیلی غرب برود. در این دوران، آمریکا که از شکست اشغال عراق و نزدیکی بیشتر ایران به کشور‌های منطقه خشمگین بود، به‌جای پذیرش واقعیت قدرت جدید ایران، مسیر تهدید و تحریم را انتخاب کرد. واشنگتن ایران را متهم به تجهیز گروه‌های مقاومت عراقی کرد تا ناکامی خود در بغداد را توجیه کند؛ همان سیاستی که پیش‌تر در افغانستان نیز با اتهام‌سازی تکرار شده بود. 

7- خاتمی و برچسب محور شرارت

پس از حوادث یازدهم سپتامبر، ایران برخلاف بسیاری از کشور‌های منطقه، واکنشی انسانی و اخلاقی نشان داد. دولت خاتمی حملات تروریستی را محکوم و مردم ایران با روشن‌کردن شمع در برابر سفارت سوئیس با قربانیان آمریکایی همدردی کردند اما پاداش این همراهی طبق معمول، «خیانت» بود. تنها چند ماه پس از سقوط طالبان، جورج بوش، ایران، عراق و کره‌شمالی را «محور شرارت» نامید و جهت شدیدی به افکار عمومی جهانی و رسانه‌های بین‌المللی داد و تا مدت‌ها تیتر مطبوعات علیه ایران بود. 


8- انفجار در عربستان تعلیق مذاکره ایران و آمریکا 

دوران ریاست‌جمهوری محمد خاتمی، با شعار گفت‌وگوی تمدن‌ها، یکی از آرام‌ترین و در عین حال حساس‌ترین برهه‌های روابط ایران و آمریکا بود. در آن زمان، فضای جهانی و داخلی هر دو کشور برای تنش‌زدایی آماده به نظر می‌رسید. حتی کلینتون در آن زمان در سخنانی کم‌سابقه اعتراف کرد که ایرانی‌ها «حق دارند از رفتار‌های آمریکا در یک و نیم قرن گذشته خشمگین باشند.»


9- با دولت سازندگی هم نه

با پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷، هاشمی‌رفسنجانی تلاش داشت روابط ایران با غرب را از بن‌بست خارج کند. در آن‌سو، جورج بوش پدر که پس از رسوایی «ایران–کنترا» به کاخ‌سفید رسیده بود، به دنبال فرصتی بود تا راهی متفاوت از ریگان در برابر ایران ترسیم کند. او در مراسم تحلیف خود با اشاره‌ای تلویحی به تهران گفت: «هرگونه کمک در آزادی گروگان‌ها از یاد نخواهد رفت؛ نیکی با نیکی پاسخ داده می‌شود.» در نهایت و با رد و بدل شدن تماس‌ها، ایران با نزدیکی خود به لبنان، آزادی گروگان‌های آمریکایی را تسریع کرد. 


10- رسوایی مک فارلین

 در میانه جنگ تحمیلی، زمانی که ایران در محاصره کامل تسلیحاتی قرار داشت، هیئتی آمریکایی به رهبری رابرت مک‌فارلین، مشاور امنیت ملی ریگان در خرداد ۱۳۶۵ به‌طور محرمانه وارد تهران شد. آنان با خود «کلیدی» نمادین، یک «تپانچه»، و «انجیلی امضاشده توسط ریگان» آورده بودند؛ هدیه‌هایی که قرار بود نشانه‌ای از حسن‌نیت باشند، اما در واقع پوششی برای معامله‌ای غیرقانونی بودند. هدف واشنگتن، فروش تسلیحات به ایران در ازای آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان و تأمین مالی شورشیان ضدانقلابی «کنترا» در نیکاراگوئه بود؛ اقدامی که کنگره آمریکا آن را ممنوع کرده بود.

11- شکست مذاکره حتی با دولت موقت

در نخستین ماه‌های پس از پیروزی انقلاب، دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان تلاش کرد مسیر تازه‌ای از تعامل با غرب، به‌ویژه آمریکا باز کند؛ اما در واقع رگه‌هایی از ساده‌انگاری در برابر نظام سلطه داشت. 
آمریکا در ابتدا وانمود کرد که مایل به همکاری با نظام جدید است؛ تسلیحات باقی‌مانده از دوران شاه را تحویل داد و در مذاکرات نیویورک میان ابراهیم یزدی و سایروس ونس، وعده‌هایی درباره ارسال قطعات نظامی داد. اما در پشت‌پرده، واشنگتن همچنان با محافل سلطنت‌طلب در تماس بود و برنامه بازگشت تدریجی شاه به صحنه سیاسی ایران را در ذهن داشت. 

گزارش کامل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.

گفتگوی مرتبط را بخوانید:

سید عباس موسوی، کارشناس سیاست خارجه: این اسمش مذاکره نیست

 

 

نظرات کاربران