رستگاری در «اوتاوا»؟شکوری یک سال بعد پس از آن اعتراف جلوی دوربین حاضر شد و ماجرای تعرضش را روایت کرد. حالا باید پرسید تبعات اجتماعی روایت یک تعرض جنسی چیست؟
حسنوقبح ماجرای اعتراف شکوری

سهشنبه هفته گذشته قسمت چهلوششم برنامه «اکنون» منتشر شد. پیش از انتشار این قسمت، اکانتهای این برنامه برای معرفی و رونمایی از نام مهمان قسمت جدید، پستهای مختلفی منتشر کردند. بالاخره روز موعود فرا رسید و مشخص شد که مجتبی شکوری مهمان سروش صحت در این قسمت است. او نام آشنایی برای طرفداران برنامه «کتاب باز» است. کسانی که تا به حال گفتوگوهای صحت و شکوری را هم در کتاب باز ندیدهاند، قطعاً به ریلزهای وایرال شده در فضای مجازی از آن برخوردهاند و احتمالا میدانند شکوری در جایگاه مصاحبهشونده درحال چیدن جملاتی با محتوای انگیزشی یا عشق و محبت و دوستی و زندگی است. با شور و حرارتی که عوامل برنامه اکنون در تلاشند از پشت اینچهای ریز گوشی موبایل یا تلویزیون، شکوری وارد میشود و سروش صحت از او استقبال میکند. در همان دقایق ابتدایی، شکوری میگوید برای مدتی به خارج از کشور مهاجرت کرده است. صحت هم از آدمهایی میگوید که مهاجرت کردهاند، کسانی که دلشان میخواهد بروند، آدمهایی که رفتهاند و دلشان هنوز در وطن است و کسانی که اصلاً قصدی برای مهاجرت ندارند. شکوری در این گفتوگوی شکل گرفته، میگوید در مهاجرت و دوری از وطن «گسلهایش» فعال شده است.
درباره دوباره متولد شدن از وطن میگوید و اینکه افراد دور از آدمها و فضای آشنا، مجدداً برای شناخت خودشان سراغ استعدادها و داشتههایشان میروند. شکوری میگوید جایی رفت که بالاخره هیچکس نبود و گاهی این ماجرا برایش امری دردناک به حساب میآمد. به این موضوع اشاره میکند که در این مدت از آدمهایی که او را میشناختند دور بوده و اعتراف میکند وقتی در ایران بود از دیده شدن خوشحال بود و در هر صورت او را در اجتماع ایرانی میشناختند.
صحبتهای آنها از تنهایی افراد در مهاجرت به اینجا کشیده میشود که شکوری میگوید در مهاجرت آینهای روبهروی افراد قرار میگیرد که فرد یا خودش باید خودش را دوست داشته باشد یا دیگر کسی نیست که او را دوست داشته باشد: «باید خودت را ببخشی و دوست داشته باشی.» صحت میپرسد چطور خودمان را دوست داشته باشیم؟ شکوری میگوید آدم باید خودش را ببخشد. شکوری تعریف میکند که در یک سال و اندی که در انزوای رسانهای بوده، در کارهایی که انجام داده و محتواهایی که منتشر کرده (پادکست راه و...) از شرم سخن گفته است. اینکه شرم دروغی است که افراد به خودشان میگویند و همان دروغ را باور میکنند. در ادامه سخنانش به این اشاره میکند که خودش و همنسلهایش زیربار شرمی دفن شدهاند که اصلاً تقصیرشان نبوده و برای «پسر خوب» و «دختر خوب» بودن با شرم تلاش کردهاند. به این اشاره میکند که شرم شبیه به تاریکی و خاکی بود که خودش و همنسلهایش را دفن کرد و در نهایت آنها در دل تاریکی و در دل خاک جوانه زدند، هرچند آنها آن شاخه بلند و دست نیافتنی و نزدیک به آفتاب نشدند. صحت میپرسد متضاد و مقابل شرم چیست؟ آیا شرم امر بدی است؟ شکوری مقابل شرم را این میداند که افراد بیقید و شرط خودشان را دوست داشته باشند و از خاطره تعرضش و تجربه شخصیاش از امری به نام شرم در 7 سالگی میگوید. او تعریف میکند که 31 سال ماجرای تعرضش را یک راز دانسته بود و امروز وقتی دربارهاش صحبت میکند، به این امر رسیده که این خاطره باعث نمیشود که او خود را کمتر مرد بداند. در ادامه درباره این میگوید که برای دوست داشتن بیقید و شرط خودمان باید خودمان را ببخشیم و خودمان را مقصر اتفاقاتی مانند تعرض ندانیم. همچنین شکوری ادعا میکند در تنهایی مهاجرت تروماهای کودکیاش دوباره زنده شدند و در بزرگسالی و به قول خودش 31 سال بعد در تاریکی سراغ کودکیاش رفت و او را در آغوش گرفت. او معتقد است شرم ابزاری برای تربیت در خانوادهها و حتی نظام آموزشی بوده و باعث میشود که افراد مورد سوء استفاده قرار بگیرند. مصاحبهکننده یعنی سروش صحت تحتتأثیر اعتراف شکوری قرار میگیرد و از او میپرسد آیا خودت را بخشیدی؟ شکوری ادعا میکند خودش و فرد متعرض را هم بخشیده است. آنچه زنگ خطر این گفتوگو است این است که شکوری عنوان میکند چیزی که اکنون به آن رسیده و به قول خودش چیزی که الان هست، حاصل آن رنج است. فیلسوفان دین معاصر مانند هانا آرنت معتقدند هولوکاست باب گفتوگوی تازهای درباره رنج در فلسفه و به طور تخصصی در فلسفه شر را باز کرد. پیش از آن فیلسوفانی مانند آگوستین قدیس، لایب نیتس، فلوطین جان هیک، پلانتیگا و اکثر فیلسوفان اسلامی از احسن و کامل بودن عالم و نظام هستی دفاع کرده و به تحلیل و توجیه مسئله شر پرداختند. دسته دیگر فیلسوفانی مانند ویلیام رو و جی ال مکی بودند که مسئله شر را با استدلالهای وجود خداوند متناقض میدانستند. (مقاله کاملیت جهان موجود و مسئله شر در اندیشه ابنسینا و ملاصدرا نوشته دکتر منصور ایمانپور)
در میان خداباوران، باور رایج بر این است که خداوند فاقد جسم، دارای اراده و قصدیت است و همچنین همه کارتوان و همه چیزدان و خیر مطلق است. این خداوند با این ویژگیها جهان را نیز آفریده ولی جهان ما چه ویژگیهایی دارد؟ یکی از ویژگیهای غیرقابلانکار این جهان، آمیخته بودن آن به شر است. بیماریها، بلایای طبیعی مانند زلزله و سونامی که باعث مرگ زجرآور، بیخانمان شدن، ناقص شدن و از دست دادن خویشان و نزدیکان قربانیان میشود، ستم و جفاکاری انسانها در حق یکدیگر، درد و رنج حیوانها در طبیعت از جمله مصادیق این شرها هستند. دلیل اینکه این رویدادها را شر مینامیم این است که موجب رنج، درد و آزار موجوداتی میشوند که توان تجربه درد و رنج را دارند (باقری؛ 1398؛ صص 22-21).
«رنج» واقعیتی است که هر انسانی در طول زندگی خود آن را به تجربه مییابد. نگاهی به تاریخ بشر نیز گواه آن است که زندگی آدمی تقریباً همواره، در همه جا و در هـر وضـع و حالی همراه با درد و رنج بوده است، تا آنجا که مکاتبی چـون بودیسـم بر مبنای چنـین واقعیتی تأسیس شده و به دنبال ارائه نسخهای برای مواجهه با این واقعیت اسـت (نـاس،1370،صص 203-175 ) و یا برخی لذتگرایان هدف خود را رهایی یافتن از رنج دانستهاند (کاپلستون، 1368، ج1، ص144 .)
داوید لوبروتون در کتاب درآمدی بر انسان شناسی درد و رنج در میان نابودی و نوزایی میگوید که نظامهای دینی (ابراهیمی و غیرابراهیمی) تلاش میکنند مسئله رنج را در بازنمایی خود از جهان جای دهند و آن را به نگاه خدایی یا ایزدان پیوند زنند. ادیان تلاش میکنند با معنا دادن به رنج به نوعی آن را توجیه یا فرایند پذیرش آن را ساده کنند. در ادبیات دینی از اسلام گرفته تا مسحیت و یهودیت، رنج جوهره وجود آدمی است و روش روبهرویی با آن جنس ارتباط ما را با خالق معین میکند. اما آنچه فیلسوفان دین معاصر مانند جان فینبرگ و حتی ادبیات دینی به آن باور دارد این است که اساساً رنج فضیلت نیست و فضلیت، صبر روبهرویی و مقابله با رنج تحمیلشده است. شکوری در گفتوگویی که با صحت در برنامه اکنون دارد، اما به خوبی میداند از کدام واژه به جای چه واژهای استفاده کند تا ترحم بیننده را برانگیزد. شکوری با کمک روانشناسی زردی که سالهاست مبلغ و مدرسش است «آسیب اجتماعی» را «رنج» معرفی میکند و نه تنها از آن فضیلت میسازد، بلکه آن را فضیلت معرفی میکند و فضیلتهای بدست آمده را مدیون آن میداند.
شکستن قبح گفتوگو درباره تعرض، آزارجنسی و حتی تجاوز به کودکان در رسانه سوای از بستر و فرم آن، قابلتحسین است؛ چراکه پیش از فراگیری فضای مجازی تعرض و تجاوز به کودکان دردی بود که سالها زیرقالی پنهان میشد، حتی اگر بپذیریم آسیب اجتماعی وارد شده یا زخم ناخواسته شکوری در7 سالگی رنج او در این سالهاست، آیا جنس روایت او باعث نرمالایز یک آسیب اجتماعی نمیشود؟ واقعیت این است که جنس روایت شکوری از تعرضش، باعث میشود برای بینندگان این امر تلقی شود که لازمه خودآگاهی و رشد فردی، قرار گرفتن در جایگاه قربانی و تجربه یک آسیب اجتماعی است. اینکه ترومایی مانند تعرض در کودکی داشته باشند و از همه بدتر اگر با شرم از آن کنار نیایند، پس خودشان را دوست ندارند. جملات زردی که پشت سر هم با لبخند و آرامش به بیننده خورانده میشوند و درنهایت این انتظار میرود که این سخنرانی انگیزشی شکوری در پیش چشم چندهزار یا چند میلیون بیننده به افراد جسارت دهد تا با تمام نواقصشان خودشان را ببخشند و خودشان را دوست داشته باشند. به یک سال قبل برگردید. جایی که شکوری با دوربین سلفی خود فیلم اعتراف استفاده از سهمیه را ضبط کرده و ادعا میکند: «دروغی که در قسمت اول کتاب باز میگوید مثل یک تاریکی او را بلعید.» امری که به گفته خودش پنهان کردنش بسیار زشتتر است و اینکه آن امر را به عنوان یک دستاورد جلوه بدهی، باز هم یک امر زشتی است.
مسئله گفتوگوی سروش صحت و شکوری، اعتراف شکوری به تعرض صورت گرفته نیست. مسئله این است که شکوری با اعترافات خود به دنبال چه چیز است؟ وقتی روانشناسی زرد و سخنرانیهای انگیزشی و محتوای ساندویچی محبوب فضای مجازی، برایش مخاطب و طرفداران خاص خودش را ساخته است، حتی سوای از صحیح و غلط بودنش، چرا شکوری در تکاپو است تا با اعتراف و پرده برداشتن از پشت پردههای زندگی شخصیاش، مدام نامش را در رسانه و فضای مجازی مطرح کند و برای خودش یک چهره جدید و به زعم خودش جسور بسازد؟ تبعات اجتماعی اعتراف اول شکوری تا حدودی ریزش طرفدارانش بود. پرسش و نقد بسیاری از افراد به شکوری این بود که چرا با وجود استفاده از سهمیه خود را یک چهره تلاشگر معرفی کرد؟ وقتی خواسته یا ناخواسته در یک شرایط برابر با سایر رقبای خود به رقابت نپرداخته، نمیتواند خود را یک قهرمان در یک ماراتن معرفی کند.
شکوری یک سال بعد پس از آن اعتراف جلوی دوربین حاضر شد و ماجرای تعرضش را روایت کرد. حالا باید پرسید تبعات اجتماعی روایت یک تعرض جنسی چیست؟ روایتی که نه تنها به عنوان تحلیل از یک آسیب یا هشدار آن مطرح نشده، بلکه آن را فضیلتی برای دستیابی به فضیلت برتر اخلاقی میداند. شکوری در استفاده از رسانه همزمان هم باهوش است و هم کمهوش. جایی که میخواهد خود را قربانی یک سیستم ناعادلانه معرفی کند تا همگان جسارت و راستگوییاش را تحسین کنند، ورق برمیگردد و مورد انتقاد قرار میگیرد. نقشه تغییر میکند. روبهروی دوربین قرار میگیرد. پس خودش را قربانی فهم سنتی از تربیت جامعه معرفی میکند. نامش را «شرم» میگذارد. تفسیری دوپهلو. سربالا میگیرد و از رازی که گفتوگو درباره آن احتمالاً توسط اکثریت افراد جامعه، قبح تلقی میشود پرده برمیدارد. به نظر میرسد این نقشه، ترحم جمعی را خواهد برانگیخت و شکوری بهتر بتواند با تغییر واژه «آسیب اجتماعی» به «رنج» نقش قهرمان بگیرد و اینگونه سخنرانیهای زرد انگیزشیاش، قابل باورتر میشوند.
مطالب پیشنهادی











