در گفتوگوی اللهکرم مشتاقی با «فرهیختگان» بررسی شدکارشناس مسائل لبنان در گفتوگو با «فرهیختگان» بیان کرد که تحولات خرداد تا پایان مهر ۱۴۰۳ برای رژیم صهیونیستی ثابت کرد حذف سران ارشد حزبالله هم نمیتواند صفحه معادلات را عوض کند.
۴ محور بازیابی توان حزبالله

اللهکرم مشتاقی تأکید میکند که حزبالله با اتخاذ رویکردی راهبردی و بازسازی تدریجی توان خود، نهتنها در مقابل حملات اسرائیل صبر و مقاومت میکند، بلکه با مدیریت سیاسی، امنیتی و جمعیتی، شبکه ارتباطی و روابط خارجی خود را تقویت کرده و حفظ برتری و اثرگذاری در منطقه را تثبیت کرده است.
هدف نتانیاهو از اجرای عملیاتهای نقطهای
اللهکرم مشتاقی در ابتدا توضیح میدهد که برای ارائه تحلیل صحیح محور مقاومت لازم است تحلیل روندی یا به تعبیر علمیتر، تحلیل فرایندها را جایگزین تحلیل نقطهای کنیم. وی در این باره گفت: «بهعبارتدیگر باید از تحلیل پازلی و تاریخی بهجای تحلیل جغرافیایی و حادثهای استفاده کنیم؛ به این معنا که همه محور مقاومت و کل منطقه را با یک نگاه ماهوارهای ببینیم؛ یعنی نگاهی فضایی به تحولات داشته باشیم. آنچه در فلسطین میگذرد و آنچه را در لبنان و عراق و یمن و ایران و بهطورکلی در همه جغرافیای غرب آسیا و گاهی شمال آفریقا رخ میدهد، باید بهعنوان قطعات یک پازل در نظر بگیریم. اگر اینطور نگاه نکنیم، در واقع وارد بازی تحلیلی دشمن شدهایم. اما وقتی فرایندها را اساس قرار دهیم و تحولات را بهعنوان قطعات یک پازل بزرگ غرب آسیا و شمال آفریقا و حتی در سطح جهانی در نظر بگیریم، پیروز میدان، محور مقاومت خواهد بود؛ بنابراین آنچه امروز در لبنان میگذرد اعم از ترورهایی که انجام میشود، نقلوانتقالات دشمن در جنوب لبنان و اظهاراتی که دشمن میکند اساساً نقطهای هستند. اگر اینگونه حساب کنیم، وزن پیروزی دشمن بیشتر جلوه میکند؛ اما اگر روند را در نظر بگیریم حزبالله و محور مقاومت پیروزند. دشمنان محور مقاومت قصد دارند ازاینپس هر تحلیلی که ارائه میدهند (که مدتهاست این نوع تحلیل را در دستور کار دارند) تحلیل نقطهای ارائه دهند. نمونهاش وضعیت غزه است؛ چون رژیم صهیونیستی میداند که فرایند به نفع اسرائیل نیست و مجبور است نقطهای تحلیل کند؛ یعنی مثلاً شهادت شهید سنوار را، یا شهادت سید حسن نصرالله را، یا فرضاً انفجار یک تونل و ازبینرفتن یک هسته مقاومت در یک شهر باریکه غزه را بهعنوان یک پیروزی بزرگ جلوه بدهد این همان تحلیل نقطهای است. یا مثلاً حملهای به یمن را که چند ساعتی طول میکشد، بهعنوان یک پیروزی بزرگ قلمداد کند. رژیم صهیونیستی تلاش دارد با تحلیل نقطهای، جنگ شناختی و رسانهای، افکار عمومی را از مسیر منطقی خارج و دچار هیجان کند. وقتی ذهن و افکار عمومی دچار هیجان شوند، اساساً از نگاه راهبردی به نگاه لحظهای گرایش پیدا میکنند و نه گذشته را میبینند و نه آینده را؛ تنها آن لحظه را میبینند. نتانیاهو و هیئت حاکمه رژیم صهیونیستی اکنون بهشدت نیاز دارند که جامعه جهانی، بهویژه صهیونیستها را به سمت هیجان پیش ببرند.»
نیاز اسرائیل به حفظ التهاب کنترلشده
مشتاقی تأکید دارد که رژیم صهیونیستی میداند آرامش در غزه و در لبنان و در سوریه به نفع آنها نیست، اما چارهای جز ایجاد این آرامش ندارد. وی ادامه داد: «اگر در جنوب لبنان میتوانستند غوغا ایجاد کنند، حتماً این کار را میکردند؛ اگر میتوانستند یورش همهجانبهای علیه لبنان و غزه انجام دهند و بیش از این وارد سوریه شوند، قطعاً این کار را انجام میدادند؛ بنابراین این آرامش نسبی که اکنون در این مناطق وجود دارد به ضرر اسرائیل است، اما چارهای جز این نبوده. ازاینرو نتانیاهو و هیئت حاکمه باید صحنهآرایی و مدیریت کنند تا فضا از حالت امنیتی خارج نشود؛ یعنی از حالت جنگی خارج شده اما از حالت هیجانی و امنیتی نیز خارج نشود.»
شکست عملیات تمرکززدایی
این کارشناس مسائل لبنان معتقد است تحولات خرداد تا پایان مهر ۱۴۰۳ برای رژیم صهیونیستی ثابت کرد حذف سران ارشد حزبالله هم نمیتواند صفحه معادلات را عوض کند، چه برسد به فرماندهان میانی یا سیاسی یا سایر فرماندهان. وی هدف اسرائیل از اتکا به این الگوی شکستخورده را تمرکززدایی دانسته و افزود: «حزبالله نمیخواهد درخصوص آنچه در جغرافیایی به وسعت یکدوازدهم لبنان میگذرد (یعنی زیر رودخانه لیتانی که ۸۵۰ کیلومترمربع است در مقابل بیش از ۱۰ هزار کیلومترمربع جغرافیای لبنان) تمرکز کرده و ظرفیت خودش را صرف جنوب رودخانه کند. از سوی دیگر، با هوشمندی و تدبیر توانسته کاری بکند که تحولات جنوب لبنان در نگاه افکار عمومی، بر عهده حزبالله نباشد؛ بلکه بر عهده دولت و ارتش باشد. یعنی سکوت و عدم سکوت حزبالله میتواند مثبت باشد؛ سکوت به این معنا که حزبالله بگوید من بر اساس تعهدی که به دولت دادهام، دخالتی نخواهم کرد و افکار عمومی هم میبینند که دولت و ارتش نمیتوانند آرامش یا تعادل را در جنوب رودخانه لیتانی برقرار کنند.»
4 محور بازیابی توان حزبالله
مشتاقی چهار مسئله کلان را پیش روی حزبالله میبیند: «اول بازسازی امنیتی و شبکه ارتباطی بهجای بازسازی نظامی؛ یعنی تعمیر شبکه ارتباطی و تأمین زیرا در حال حاضر برای حزبالله وجود موشکها از هر چیزی مهمتر است. بازسازی ساختار امنیتی چه امنیت سایبری و الکترونیکی و فنی و چه امنیت انسانی اطلاعات و ضداطلاعات برایش از حفاظت از موشکها اولویت بیشتری دارد.
دوم، بازسازی جمعیتی؛ حزبالله از مرحله تشنج اجتماعی عبور کرده؛ یعنی اکنون نگران گسست جامعه شیعی یا جامعه طرفدار مقاومت نیست، بلکه نظم جمعیتی و نحوه سکونت مردم برایش مهم است اینکه در کدام جغرافیا بنشینند و چه بازسازیای شود این برایش مهم است.
سوم، نحوه تعامل با کابینه و ارتش و ریاستجمهوری است. حزبالله با هنرمندی هرچهتمامتر، با تدبیر و شجاعت و با ترکیبی از تدبیر و شجاعت، توانسته دولت و کابینه و ارتش را که رژیم صهیونیستی هم بنا داشت آنها را علیه حزبالله قرار دهد، تعدیل کند. منظور این نیست که آنها همراه شدهاند؛ البته در برخی موارد همراهی هم میکنند، یعنی ارتش و بهخصوص ریاستجمهوری در جاهایی تعامل میکنند، اگرچه کابینه همچنان به میزانی که ارتش و دولت متعادل هستند، متعادل نیست؛ اما باز هم توانسته از مواضع تند و تیزی که تا دو سه ماه پیش علیه حزبالله گرفته میشد، بکاهد.
چهارم، کنش با دولتهای خارجی است؛ یعنی اگر مثلاً تا یک سال پیش چنین اولویتی برای حزبالله وجود نداشت اکنون اولویت اصلیاش است: نحوه تعامل با قطر، با ترکیه، با عربستان، با فرانسه و حتی نوع کنش و تعامل با آمریکا نیز در فهرست اولویتهاست. اینکه شیخ نعیم، دبیرکل حزبالله از عربستان سعودی و باز شدن فصل جدیدی از تعاملات با عربستان سخن میگوید، جملهای ارتجالی و لحظهای نیست؛ جملهای است که مدتها روی آن فکر شده است.
یعنی حزبالله میداند که مسئله غزه در حال فروکش است و به نتیجه مطلوب نزدیک میشود و از سوی دیگر به جایگاه خود در نگاه افکار عمومی اهلسنت و کشورهای عربی منطقه نیز واقف است؛ بنابراین بنا دارد از ظرفیتها و مفاهیم مشترک و همسوییهای مشترک با قطر، کویت، عربستان و دیگر کشورها استفاده کند و از مشاجره یا مواجهه غیرسودمند با رژیم صهیونیستی در این مقطع بپرهیزد.»
رشد کانال ارتباطی کشورهای عربی با حزبالله
مشتاقی معتقد است در حال حاضر کشورهای عربی بیشترین «تعاطف» (همدلی) را در طول تاریخ نسبت به حزبالله نشان دادهاند. وی ادامه داد: «در جنگ ۳۳ روزه که شهید سیدحسن نصرالله بهعنوان برترین و عزیزترین چهره عربی در میان افکار عمومی شناخته میشد، آن زمان هم چنین همدلیای از سوی دولتها وجود نداشت. اکنون تقریباً میشود گفت همه کشورهای عربی مایل هستند کانالی برای ارتباط با حزبالله و اعلام همدلی و شاید بهنوعی تشکر از حزبالله ایجاد کنند، زیرا میدانند حزباللهی که زیر این همه آتش و حمله و ائتلاف خارجی و ترور سالم بیرون آمده، ارزش همراهی و حسابکردن روی آن را دارد. هیچ گروهی در لبنان، حتی دولت لبنان، چنین توانمندیای نداشت؛ یعنی تحت کمتر از یکدهم این فشارها، دولت لبنان یا ریاستجمهوری و ارتش حتماً فرو میپاشیدند، اما حزبالله ایستاد و از مواضعش عقب ننشست. این بسیار ارزشمند است و دستگاههای محاسبهگر و امنیتی کشورهای عربی این موارد را در تحلیلهای خود حساب میکنند.»
سلاح حزبالله در برابر فرسایش دشمن
مشتاقی در بخش پایانی گفتوگو با بیان اینکه حزبالله توانسته با استفاده از سه مفهوم تدبیر، صبر و شجاعت به یک مثلث طلایی برسد، گفت: «اتفاقاً دشمن قصد دارد این ترکیب طلایی را از بین ببرد؛ یعنی صبر حزبالله را بهصورتی هیجانی خدشهدار کند. البته شیخ نعیم گفته که صبر ما حدی دارد، اما این حد صبر با تدبیر و شجاعت تعیین میشود، نه با هیجان و حوادثی که مبنای آن تصمیم صهیونیستی باشد. یکی از دلایلی که رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان دست به اقدام زده علاوه بر دلایل دیگری که گفته شد همین تلاش برای خدشهدار کردن این مثلث است. در نهایت من معتقدم که رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان در وضعیتی قرار دارد که چه ماندگاریاش در جغرافیای محدود جنوب لبنان همان پنج نقطه استراتژیک و چه عقبنشینیاش، به نفع حزبالله خواهد بود. دیر نیست که شاهد یک پیروزی از جنس عقبنشینی سال ۲۰۰۰ باشیم. هرچه این عقبنشینی زودتر اتفاق بیفتد، برای رژیم صهیونیستی آبرومندتر است؛ اما هرچه طولانیتر شود، حزبالله میتواند استفاده مفهومی و ابزاری بیشتری از این اشغالگری ببرد.»
مطالب پیشنهادی













