درباره نگاه‌های واپسگرایی داخلی به مذاکره

ایران، یک دولت - ملت با ۸۵ میلیون جمعیت و واجد مجموعه‌ای از نیرو‌های مسلح منظم، با حماس که یک جنبش محدود به ۳۶۰ کیلومتر مربع وسعت سرزمینی با حدود ۲ میلیون ساکن است قابل مقایسه نیست. حماس، از سال ۲۰۰۷ کنترل غزه را در دست دارد، اما تحت محاصره دائمی اسرائیل است. در مقابل، ایران مرز‌های گسترده، منابع طبیعی و اتحاد‌های منطقه‌ای دارد که دستش را برای حرکت بر مدار مقاومت و تسلیم ناپذیری بازتر می‌کند.

  • ۱۴۰۴-۰۷-۲۰ - ۱۰:۰۶
  • 00
درباره نگاه‌های واپسگرایی داخلی به مذاکره

ایران، حماس نیست

ایران، حماس نیست

فرهیختگان: پس از اینکه مذاکرات غیرمستقیم بین مقامات ارشد حماس و رژیم‌صهیونیستی برای برقراری آتش‌بس در غزه از سر گرفته شد از سوی برخی جریان‌های داخلی و خارجی اتهام زنی به ایران شدت گرفت. این جریان‌ها با مقایسه بین ایران و حماس از ایران می‌خواهند به مذاکره یا به تعبیر بهتر تحمیل شرایط از جانب غربی‌ها تن بدهد. همین نسخه شکست خورده نیز بدون توجه به رویکرد عملگرایانه ایران در مواجهه با طرف غربی و فهرست بلند بالا از مذاکراتی طرح می‌شود که همیشه غرب نتایج آن را نادیده گرفته است. 

این شبهه‌ها بر این استدلال تکیه دارند که حماس، با وجود درگیری‌های شدید و تنش‌های گسترده، به سمت صلح و توافق حرکت کرده، پس چرا ایران این مسیر را طی نمی‌کند؟ مدافعان این دیدگاه، مذاکره را به عنوان یک ضرورت فوری برای جلوگیری از ویرانی کشور توصیف کرده و استدلال می‌کنند که حماس با پذیرش توافق، شرایط بهتری را برای فلسطینی‌ها رقم ‌زده است. از سوی دیگر، برخی براندازان با تمسخر هزینه‌های «مقاومت» سیاست‌های کشور را زیر سؤال می‌برند. 

مقایسه ایران و حماس، نه تنها تفاوت‌های عمیق ساختاری، جغرافیایی و استراتژیک را نادیده می‌گیرد، بلکه تصویری تحریف‌شده از رویکرد سیاست خارجی ایران ارائه می‌دهد. ایران، به عنوان یک قدرت منطقه‌ای با تاریخ هزاران ساله، اقتصاد متنوع و برنامه‌های دفاعی پیشرفته، نمی‌تواند با حماس، یک گروه شبه‌نظامی محدود به نوار غزه، هم‌تراز شود. با این وجود جمهوری اسلامی همیشه رویکردی عملگرایانه در سیاست خارجی داشته و مذاکره را نه آن‌طور که برخی به عنوان یک هدف مقدس می‌پرستند بلکه به عنوان ابزاری تاکتیکی می‌بیند. اگر توافقی عادلانه و مبتنی بر منافع ملی پیشنهاد شود، ایران آن را می‌پذیرد. اما آنچه طرف مقابل به ویژه در مورد کاهش توان موشکی آن‌ هم پس از تحمیل یک جنگ 12 روزه پیشنهاد می‌دهد تحمیلی خلاف منطق امنیت است. ایران با سابقه‌ای طولانی از مذاکرات هسته‌ای، از برجام تا تلاش‌های اخیر برای جلوگیری از فعال‌سازی اسنپ‌بک نشان داده که آماده گفت‌وگو است اما نه به قیمت تسلیم. 

بر این اساس واضح است که مقایسه ایران و حماس بیشتر یک ابزار روانی برای ایجاد دعوای سیاسی است تا یک تحلیل عمیق. حماس پس از دو سال جنگ فرسایشی به توافقی رسید که شامل فاز‌های چندگانه است. در فاز اول، اسرائیل پیشروی زمینی را متوقف کرده و به عقب‌تر از خطوط کنونی جنگ باز می‌گردد. در مقابل هم حماس در ازای آزادی اسرا، امتیازاتی مانند آزادی زندانیان فلسطینی دریافت می‌کند. این توافق نشان‌دهنده تعادل اهرم‌ها است نه تسلیم یک‌طرفه. ایران نیز همین منطق را دنبال می‌کند. مذاکره وقتی که منجر به بهبود وضعیت شود مطلوب است نه وقتی که به تضعیف بیشتر بینجامد. 

الگو‌گیری از حماس یا بازی سیاسی 

مقایسه غیرمنطقی ایران با حماس، ریشه در یک استراتژی رسانه‌ای و سیاسی دارد که هدفش تضعیف اعتماد عمومی به رویکرد «مقاومت» در برابر فشار است. اغلب جریان‌های اصلاح‌طلب که مذاکره را به عنوان کلید حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی می‌بینند از توافق اخیر حماس به عنوان الگویی استفاده می‌کنند تا بگویند: «اگر حماس با وجود ویرانی غزه به توافق رسید، چرا ایران با تحریم‌های اقتصادی این کار را نمی‌کند؟» این استدلال بر پایه یک ساده‌سازی بیش از حد بنا شده است. 

در شرایط اقتصادی تحت تأثیر تحریم‌ها و تورم برخی جریان‌ها مذاکره را به عنوان «راه نجات» تبلیغ می‌کنند. این دیدگاه، مذاکره را مقدس می‌بیند و مقاومت را متهم به «لجاجت» می‌کند. اما مذاکره بدون اهرم به تسلیم منجر می‌شود. مذاکره بدون ایده برای گرفتن تضمین اجرایی نیز به چیزی جز از دست دادن اهرم‌ها در مقابل هیچ منتهی نمی‌شود. تعلیق داوطلبانه بخش‌هایی از برنامه هسته‌ای طی برجام و در نهایت فعال‌سازی مکانیسم ماشه با هدف جلوگیری از بهره‌مندی ایران از منافع حداقلی این توافق نمونه‌ای از همین رویکرد است. 

براندازان نیز این مقایسه را بهانه‌ای برای حمله به نظام قرار می‌دهند. آن‌ها با اشاره به پذیرش آتش‌بس توسط حماس ادعا می‌کنند که حمایت از مقاومت بی‌فایده بود و ایران نیز دوام نخواهد داشت. این گروه از زمان انقلاب تاکنون همین رویکرد را حتی تا حد وارد شدن به میدان تقابل نظامی با مردمشان چندین بار تکرار کرده و هربار به غیر از مزد اقدامات پروژه‌ای چیز بیشتری عایدشان نشده است. 

اهرم‌های مذاکراتی حماس

یکی از کلیدی‌ترین اهرم‌های حماس، صهیونیست‌هایی هستند که در عملیات طوفان الاقصی به غزه منتقل شدند. طبق گزارش‌ها، حماس هنوز حدود ۲۰ صهیونیست زنده را در اختیار دارد که این، فشار عظیمی بر نتانیاهو وارد می‌کند. خانواده‌های اسیران صهیونیست اعتراضات گسترده‌ای راه انداخته‌اند و این حماس را به بازیگری با اهرم اثرگذاری در مذاکرات تبدیل کرده است. در ازای همین ابزار در توافق ترامپ این پیشنهاد گنجانده شده است که حماس در ازای آزادی هزاران زندانی فلسطینی صهیونیست‌های زنده و کشته شده را تحویل دهد. فشار‌های داخلی در اسرائیل به نفع حماس عمل کرده است. این عوامل مذاکره را ممکن ساخته اما در مورد ایران عملیات تبلیغاتی ترامپ حول محور نابودی تأسیسات هسته‌ای و وادار کردن ایران به توافق متمرکز شده که باعث می‌شود تمایل کمتری نیز برای مذاکره در دوطرف وجود داشته باشد. 

ایران حماس نیست

در مقایسه با ایران به عنوان کشوری با توان نظامی کارآمد، حماس به عنوان یک گروه شبه‌نظامی گزینه‌های کمتری برای مانور دارد. این گروه پس از یک جنگ فرسایشی 2 ساله که در آن اسرائیل با تجهیزات ناتو 24 ساعته روی سر مردمش بمب می‌ریزد قدرت مبارزاتی‌اش را محدود به بقا می‌بیند. 

ایران، یک دولت - ملت با ۸۵ میلیون جمعیت و واجد مجموعه‌ای از نیرو‌های مسلح منظم، با حماس که یک جنبش محدود به ۳۶۰ کیلومتر مربع وسعت سرزمینی با حدود ۲ میلیون ساکن است قابل مقایسه نیست. حماس، از سال ۲۰۰۷ کنترل غزه را در دست دارد، اما تحت محاصره دائمی اسرائیل است. در مقابل، ایران مرز‌های گسترده، منابع طبیعی و اتحاد‌های منطقه‌ای دارد که دستش را برای حرکت بر مدار مقاومت و تسلیم ناپذیری بازتر می‌کند. 

از منظر جغرافیایی، غزه یک نوار باریک است که به راحتی محاصره می‌شود، در حالی که ایران، با موقعیت ژئوپلیتیک در خلیج فارس، اهرم‌های اثرگذاری بر اقتصاد جهانی را نیز داراست. تحریم‌های ایران، هرچند سنگین، به دلیل وابستگی جهان به نفت و انرژی به صورت مطلق قابل تحقق نیست اما حماس، به دلیل محدودیت‌ها ابزار‌های کمتری برای مذاکره داشته و ناچار است برای خودش ابزار کسب کند. عملیاتی مانند 7 اکتبر از این جنبه برای حماس کارایی دارد. این تفاوت‌ها که قیاس را بی‌معنی می‌کند. در میدان جنگ کاملاً مشهود است. در مقایسه با جنگ 12 روزه با ایران، جنگ غزه محدود به یک منطقه کوچک بود که فشار بیشتری را روی مردم حاکم می‌کرد بنابراین استراتژی‌های دو طرف نمی‌تواند یکسان باشد. 

واقع‌گرایی یا غرب‌گرایی‌؟ 

ایران، سابقه‌ پری از مذاکرات دارد. از مذاکرات سعدآباد در سال ۲۰۰۳ با سه کشور اروپایی تا برجام در ۲۰۱۵، ایران همیشه آماده گفت‌وگو بوده است. برجام با محدودیت غنی‌سازی در ازای لغو تحریم‌ها نشان‌دهنده عملگرایی ایران بود؛ اما خروج ترامپ در ۲۰۱۸ و اسنپ‌بک، نشان داد که طرف مقابل به هیچ وجه برای دادن امتیاز متقابل به ایران تمایل ندارد حتی اگر این امتیاز به اندازه لغو 6 قطعنامه تحریمی در شورای امنیت باشد که به مراتب نسبت به تحریم‌های یکجانبه آمریکا اثر کمتری دارند. این تجربیات ایران را محتاط کرده است. با این وجود برخی با نادیده گرفتن رویکرد صادقانه ایران در مسیر مذاکرات همچنان تهران را به فرار از مذاکره متهم می‌کنند. اینگونه پالس‌های ضعف از سوی برخی جریان‌های سیاسی که بعضاً در دولت نیز نماینده دارند، می‌تواند طرف مقابل را به گران‌فروشی ترغیب ‌کند. در حال حاضر آمریکا تحت زعامت ترامپ، آماده توافق عادلانه نیست. فعال‌سازی اسنپ‌بک در اکتبر ۲۰۲۵ و مطالبه کاهش برد موشکی نشان‌دهنده این رویکرد است که غرب به دنبال خلع سلاح ایران است نه صلح پایدار. ایران، با پیگیری جایگزین‌ها مانند روابط با شرق، این فشار‌ها را مدیریت می‌کند؛ اما برخی که تهران را دعوت به واقع‌گرایی می‌کنند روابط ایران با شرق را زیر سؤال برده و فقط تن دادن به مطالبات حداکثری غرب را واقع‌گرایی می‌دانند. 

مذاکره به عنوان ابزار، نه هدف

سیاست خارجی جمهوری اسلامی همیشه بر پایه عملگرایی مبتنی بر منافع ملی عمل کرده است. این رویکرد نه تنها در مذاکرات هسته‌ای، بلکه در روابط با همسایگان و قدرت‌های جهانی مشهود است. تاریخچه سیاست خارجی ایران، پر از نمونه‌های رفتن ایران به سمت مذاکره است. در دولت روحانی، برجام نمونه بارزی از این رویکرد بود. ایران با پذیرش محدودیت‌های موقت بر برنامه هسته‌ای در ازای لغو تحریم‌ها توافقی جامع امضا کرد. 

در مذاکرات اخیر نیز ایران بار‌ها آمادگی خود را برای احیای توافق هسته‌ای نشان داده است. حتی پس از اینکه آمریکا روی میز مذاکرات غیرمستقیم بمب انداخت و تأسیسات هسته‌ای ایران را بمباران کرد بازهم ایران برای جلوگیری از تشدید تنش و فعال‌سازی مکانیسم ماشه تمایل نشان داد. در همین راستا حتی پذیرفت در چهارچوب ۵+۱ وارد مذاکرات با آمریکا شود؛ اما استیو ویتکاف، نماینده ترامپ، حتی در جلسه هماهنگ‌شده در نیویورک حاضر نشد. این عدم حضور، نه تقصیر ایران، بلکه نشانه عدم جدیت آمریکاست. عملگرایی ایران در روابط با چین و روسیه نیز مشهود است. توافق ۲۵ ساله با چین، نه ایدئولوژیک، بلکه اقتصادی است و به تنوع‌بخشی به شرکا کمک می‌کند. ایران با توان نظامی آزموده شده اهرم‌هایی دارد که اجازه می‌دهد مذاکره را از موضع قدرت پیگیری کند. 

نظرات کاربران