لاسلو کراسناهورکایی، برندۀ نوبل ادبیات ۲۰۲۵

روز پنجشنبه، ۹ اکتبر (۱۷ مهر)، تکلیف نوبل ادبیات امسال مشخص شد و لاسلو کراسناهورکایی، نویسنده و فیلمنامه‌نویس مجارستانی، به‌عنوان برندهٔ نوبل ادبیات ۲۰۲۵ معرفی شد. در بیانیه آکادمی نوبل آمده است که او به‌خاطر آثار الهام‌بخش و تأثیرگذارش که در میانهٔ وحشت آخرالزمانی، قدرت هنر را زنده نگه می‌دارد، صاحب این جایزه شده است.

  • ۱۴۰۴-۰۷-۱۸ - ۱۲:۲۳
  • 230
لاسلو کراسناهورکایی، برندۀ نوبل ادبیات ۲۰۲۵

جایزه‌ای که تولستوی را ندید، اما به چرچیل رسید!

جایزه‌ای که تولستوی را ندید، اما به چرچیل رسید!

آرتین توکلی؛ فرهیختگان آنلاین: بیش از یک قرن است که نام آلفرد نوبل با بزرگ‌ترین افتخار دنیای قلم یعنی نوبل ادبیات گره خورده است؛ جایزه‌ای ادبی که هم‌زمان می‌تواند ستایش‌شده‌ترین و انتقاد شده‌ترین رویداد ادبی تاریخ باشد. در تمام این سال‌ها، باوجود انتقاداتی که همواره به این آکادمی وارد بوده، تب نوبل ادبیات فروننشسته و هر ساله، هنگام اعلام برندهٔ این جایزه، جهان ادبیات نفس خود را حبس می‌کند. این هیجان، نه بر سر چند میلیون کرون، بلکه به‌خاطر یافتن پاسخ این پرسش است: «کدام قلم، قرار است عنوان مهم‌ترین نویسندهٔ زنده جهان را برای یک سال به دوش بکشد؟» برای بسیاری از قلم‌به‌دستان نیز دستیابی به این نشان، نه‌تنها تأیید یک‌عمر تلاش، بلکه ورود به قله‌ای افسانه‌ای است که در آن، صدای یک فرد برای یک سال، صدای ادبیات کل جهان خواهد بود. امسال نیز، با اعلام برگزیدهٔ جدید، فرصتی دوباره فراهم شد تا نگاهی به این جایزهٔ ادبی داشته باشیم.

نویسندهٔ مجارستانی جایزه را ربود

روز پنجشنبه، ۹ اکتبر (۱۷ مهر)، تکلیف نوبل ادبیات امسال مشخص شد و لاسلو کراسناهورکایی، نویسنده و فیلمنامه‌نویس مجارستانی، به‌عنوان برندهٔ نوبل ادبیات ۲۰۲۵ معرفی شد. در بیانیه آکادمی نوبل آمده است که او به‌خاطر آثار الهام‌بخش و تأثیرگذارش که در میانهٔ وحشت آخرالزمانی، قدرت هنر را زنده نگه می‌دارد، صاحب این جایزه شده. از آثار کراسناهورکایی می‌توان به آخرین گرگ، حیوان درون، تعقیب هومر، مالیخولیای مقاومت و تانگوی شیطان اشاره کرد که به فارسی نیز ترجمه شده‌اند. همچنین کتاب مشهور او، تانگوی شیطان که نخستین رمانش به شمار می‌رود، در سال ۱۹۹۴، دست‌مایهٔ ساخت فیلمی ۷ ساعته به کارگردانی بلا تار شد. جهان‌بینی و نوع نوشته‌های کراسناهورکایی، باعث شده تا قلم او را با بکت و کافکا مقایسه کنند. این دومین بار است که قلمی مجارستانی به این افتخار می‌رسد. پیش‌ازاین، ایمره کرتس، نویسندهٔ مجارستانی، در سال ۲۰۰۲ این جایزه را از آن خودکرده بود. همچنین باید اشاره کرد که سال گذشته، هان کانگ، نویسندهٔ کره‌ای، این جایزه را دریافت کرده بود. نکتهٔ قابل‌توجه این است که در مقایسه با سال‌های قبل، انتخاب لاسلو کراسناهورکایی، واکنش‌های مثبتی به همراه داشته و بسیاری انتخاب امسال نوبل ادبیات را ستوده‌اند.

چگونه نوبل ادبیات متولد شد؟

اما جایزهٔ نوبل بیش از هر چیز، مدیون یک مهندس، شیمی‌دان و صنعتگر سوئدی به نام آلفرد برنهارد نوبل است. فردی که میراثی متناقض از خود به‌جای گذاشت؛ از یک سو، مخترع دینامیت و از سوی دیگر، بنیان‌گذار بزرگ‌ترین جایزه صلح و دستاوردهای فکری جهان. به‌طورکلی، نوبل علاوه بر فعالیت‌های علمی و صنعتی، شیفتهٔ ادبیات بود. او حتی بین سال‌های ۱۸۶۳ تا ۱۸۷۳ میلادی که برخی از پروژه‌های علمی و صنعتی‌اش شکست‌خورده بودند، به کنارگذاشتن کارهایش و روی‌آوردن به نویسندگی برای امرارمعاش فکر می‌کرد. نوبل با ویکتور هوگو نیز ارتباط نزدیکی داشت. میان خانهٔ هوگو تا محل زندگی آلفرد نوبل فاصلهٔ زیادی نبود. نوبل همیشه هوگو را به‌خاطر نگارش بینوایان تحسین می‌کرد و حتی در سال ۱۸۸۵، به مناسبت هشتاد و سومین سالگرد تولد ویکتور هوگو، نامه‌ای تحسین‌برانگیز برای او نوشت.
همچنین از کتابخانهٔ شخصی نوبل، پس از مرگش، حدود ۱۵۰۰ جلد کتاب یافت شد؛ از آثار ادبی کلاسیک و نویسندگان بزرگ قرن نوزدهم گرفته تا کتاب‌های علمی و فلسفی. اما ارتباط او با ادبیات به همین‌جا ختم نمی‌شود. خود آلفرد نوبل نیز دست‌به‌قلم بود. او علاوه بر نوشتن نامه‌ها و یادداشت‌های فراوان، شعر می‌سرود و گه‌گاهی داستان می‌نوشت. در یک نمونه، نوبل هنگام اولین سفرش به پاریس، شعری رمانتیک سرود. بخشی از این شعر به این‌گونه است: «تو می‌گویی من معما هستم. شاید چنین باشد. زیرا جملگی ما معمایی حل‌نشده‌ایم. با دردی آغاز شدیم و با شکنجه‌ای ژرف‌تر پایان یافتیم. این گِلِ تنزل‌یافته و جاندار، اینجا چه‌کاره است؟» بنابراین، دورازذهن نبود که نوبل دست به ایجاد جایزه‌ای ادبی بزند. همچنین، باوجود برخی تردیدها، نقل شده که آلفرد نوبل با خواندن خبر اشتباه مرگ خود در روزنامه‌ای فرانسوی، با لقب تاجر مرگ مواجه شد.
این شوک، او را وادار کرد تا فوراً با وصیت‌نامه‌اش، میراث خود را از باروت و خون به‌سوی علم، صلح و ادبیات تغییر دهد. سرانجام نوبل، چه از سر علاقه‌اش و چه به‌خاطر آن خبر روزنامه، در سال ۱۸۹۵ وصیت‌نامه‌اش را امضا کرد و یک سال بعد درگذشت. او در وصیت‌نامه‌اش، بخش مهمی از سرمایهٔ هنگفت خود را به جوایز نوبل اختصاص داد که یکی از شاخه‌های آن، غیر از صلح نوبل و نوبل شیمی، پزشکی، فیزیک و اقتصاد، ادبیات است. طبق این وصیت‌نامه، نوبل ادبیات باید هر ساله به فردی که در زمینهٔ ادبیات، برجسته‌ترین اثر با گرایش آرمان‌گرایانه را خلق کرده، اهدا شود. سرانجام، ایدهٔ برگزاری چنین جوایزی نخستین‌بار در سال ۱۹۰۱ عملی شد و تا امروز هم تحت عنوان جوایز نوبل ادامه دارد.

معیارهای نانوشتهٔ آکادمی

همیشه، بیش از اینکه چه کسی برنده نوبل ادبیات می‌شود، اینکه چرا برنده می‌شود، مهم است. آکادمی سوئد مسئول انتخاب برندهٔ این جایزه است و ۱۸ عضو دارد. همچنین طبق اساس‌نامهٔ نوبل، افشای اسامی نامزدها و سایر اطلاعات مربوط به نامزدها تا ۵۰ سال ممنوع است. در واقع، مشخص نیست دقیقاً چه معیارهایی، برندهٔ نوبل ادبیات را مشخص می‌کند. البته همیشه پیش از اعلام برنده، دوستداران ادبیات و رسانه‌ها شروع به گمانه‌زنی و پیش‌بینی می‌کنند؛ ولی انتظار برای انتخاب‌های غیرمنتظره و عجیب هم وجود دارد. معمولاً آثار برندگان این جایزه باید به‌گونه‌ای باشد که توسط مترجمان و محافل ادبی مسلط در مرکز اروپا و آمریکای شمالی قابل‌درک، پذیرش و توزیع باشد. به همین دلیل، گفته می‌شود که جای خالی ایرانیان در نوبل ادبیات، می‌تواند ناشی از همین موضوع باشد. باوجوداینکه آکادمی مدعی جهان‌شمولی است، توزیع تاریخی جوایز نشان می‌دهد که نویسندگان زبان‌هایی که ترجمهٔ آن‌ها دشوار یا پرهزینه است و یا آن‌هایی که آثارشان به‌ندرت در غرب ترجمه شده، کمتر موردتوجه آکادمی قرار گرفته‌اند.

وقتی سیاست بر ادبیات چیره می‌شود

بسیاری از جشنواره‌های ادبی و هنری غرب، تحت‌تأثیر واژه‌ای به نام سیاست هستند. از اسکار بهترین فیلم سال گرفته تا نوبل بهترین نویسندهٔ سال؛ بنابراین دورازذهن نیست که خیلی از انتخاب‌های نوبل ادبیات، سیاسی باشد تا ادبی. البته صلح نوبل، بسیار سیاسی‌تر از نوبل ادبیات است؛ ولی در خیلی از مواقع، سیاست نیز بر ادبیات چیره می‌شود. سیاست همچنین می‌تواند در قالب حذف سیستماتیک عمل کند. جریانات ادبی بزرگ یا نویسندگان تأثیرگذاری که دیدگاه‌هایشان با گرایش غالب آکادمی (که اغلب ریشه‌های اروپامحوری دارد) همسو نیست، سال‌ها یا دهه‌ها نادیده گرفته می‌شوند؛ تا زمانی که شرایط سیاسی و فرهنگی (فشار افکار عمومی) آکادمی را وادار به تغییر کنند.

جنجال‌های نوبل؛ از چرچیلِ سیاست‌مدار تا باب دیلنِ خواننده!

اگرچه نوبل قرار بود به نویسندهٔ برجسته‌ترین اثر آرمان‌گرایانه اهدا شود، اما در سال ۱۹۵۳، آکادمی سوئد تصمیم گرفت نوبل ادبیات را به وینستون چرچیل، مردی که بیشتر با کلاه بولر و سیگار برگ شناخته می‌شود تا قلم نویسندگی، تقدیم کند. چرچیل این جایزه را نه برای یک شاهکار ادبی منحصربه‌فرد، بلکه برای مهارت در تاریخ‌نگاری، زندگی‌نامه‌نویسی و همچنین مهارت در سخنرانی‌های حماسی در دفاع از ارزش‌های عالی انسانی دریافت کرد. این یعنی آکادمی عملاً اعتراف کرد که سیاست و سخنرانی حماسی، برایشان ارزش بیشتری نسبت به رمان‌های عمیق ادبی داشته است. این تصمیم همچنان یکی از جالب‌ترین اتفاقات نوبل ادبیات است. در این میان، جای تعجب است که مهم‌ترین جایزهٔ ادبی تاریخ به نویسندگان بزرگی چون چخوف، ایبسن، تولستوی، پروست و اورول اهدا نشده است. از سوی دیگر فردی مثل ژان پل سارتر، نویسندهٔ فرانسوی، جایزهٔ نوبل ادبیات را رد کرد و نپذیرفت. اما یکی از بحث‌برانگیزترین جوایز، اهدای نوبل ادبیات به باب دیلن، خواننده و ترانه‌سرای آمریکایی بود. ربیع علم‌الدین، نویسندهٔ آمریکایی، این جایزه را به اندازهٔ جایزهٔ چرچیل احمقانه دانست. بسیاری از دوستداران ادبیات و کتاب نیز به‌شدت به این انتخاب آکادمی تاختند. عجیب‌تر آن که دیلن نیز در آن زمان، زحمت حضور برای دریافت جایزه‌اش را به خود نداد! علاوه‌برآن، اریک اکسل کارلفلدت، شاعر سوئدی، کسی است که جایزه نوبل ادبیات را پس از درگذشتش دریافت کرده است؛ جایزه‌ای که دیگر زنده نبود تا آن را پس بزند یا با آن به قله‌های ادبیات جهان برسد!

جایی برای ایرانی‌ها نیست

هر سال که نام برندهٔ نوبل ادبیات مطرح می‌شود، کاربران ایرانی در فضای مجازی شروع به پرسیدن این سؤال می‌کنند: «چرا هیچ‌وقت نوبل ادبیات به نویسنده‌ای ایرانی اهدا نشده؟» ادبیات ایران، باوجود تمام بالا و پایین‌هایش، همواره مهم بوده؛ چه از زمانی که حافظ غزل‌های عاشقانه می‌گفت، چه تا چند سال پیش که دولت‌آبادی، کلیدر و عباس معروفی، سمفونی مردگان را خلق کرد. دلیل اینکه نویسندگان ایرانی در فهرست نامزدها و برندگان نوبل ادبیات قرار نمی‌گیرند، بیشتر به مسئلهٔ سیاست برمی‌گردد و این موضوع که بیشتر، جنسیت و نژاد است که نوبل می‌آورد تا قلم قوی. البته سهم ناچیز ادبیات‌معاصر ایران در بازارهای بین‌المللی کتاب، ترجمه نشدن بسیاری از آثار ادبی فارسی‌به‌انگلیسی و شاید افول ادبیات ایران نسبت به گذشته، در این مسئله تأثیرگذار است.

نوبل کیست که تصمیم بگیرد؟

در نهایت، جایزهٔ نوبل ادبیات که ظاهراً برای تقدیر از نبوغ ادبی فردی طراحی شده، در عمل توسط یک نهاد نسبتاً بسته و غیرشفاف، یعنی آکادمی سوئدی، مدیریت و داوری می‌شود. اینجاست که پرسش اساسی مطرح می‌شود: چه کسی این حق را به یک جمع متشکل از ۱۸ عضو آکادمی سوئدی می‌دهد تا معیار «برجسته‌ترین اثر ایده‌آل‌گرایانه» در ادبیات جهانی را تعیین کنند؟ اگرچه که در خیلی از موارد، آکادمی انتخاب‌های درستی داشته؛ اما این ساختار، تناقضاتی را هم پدید آورده است. وصیت‌نامهٔ آلفرد نوبل از اثری ایده‌آل‌گرایانه سخن می‌گوید، اما تفسیر این واژه در طول یک قرن، به‌شدت تحت‌تأثیر محیط فرهنگی، سیاسی و جغرافیایی استکهلم و اروپا قرار گرفته است.
آنچه در یک دهه ایده‌آل‌گرایانه تلقی می‌شود، ممکن است دهه‌ای بعد محافظه‌کارانه باشد یا کاملاً نادیده گرفته شود. همچنین، ساختار آکادمی به‌گونه‌ای است که تصمیمات اعضا، باوجود ادعای بی‌طرفی، بر اساس برداشت‌های یک‌طبقهٔ خاص از روشنفکران اروپایی شکل می‌گیرد و اغلب متهم به نادیده‌گرفتن ادبیات خارج از مدار فرهنگی غرب است. حتی به‌ندرت اتفاق می‌افتد که یک خانم و یا فردی از آسیا برندهٔ این جایزه شود. مانند سال قبل که خانمی از کره این جایزه را برد. این موضوع که از سال ۱۹۰۱ تا حالا، تنها ۱۸ خانم موفق به دریافت این جایزه شده‌اند را هم در نظر بگیرید. به‌هرحال، باوجود تمام تناقض‌های تاریخی و ساختاری، نوبل ادبیات به‌واسطه‌ی همین جنجال‌ها و هیجانات دائمی، همچنان مهم‌ترین رویداد ادبی جهان باقی می‌ماند؛ جایی که معیارهای آکادمی، سیاست، ادبیات و سلیقه، بر سر یک قلم رقابت می‌کنند.

نظرات کاربران