روایتی از نشست «بازخوانی ایدۀ مقاومت و جامعۀ ایران»

مهدی ناظمی با تمرکز بر «مفهوم مقاومت به‌مثابه جزء ذاتی هویت ملی» تأکید کرد که گفتار مقاومت، بدون سازمان‌دهی، اراده روشن و تبدیل به قدرت سیاسی، نمی‌تواند به کنش مؤثر منجر شود.

  • ۱۴۰۴-۰۷-۱۳ - ۲۰:۵۷
  • 00
روایتی از نشست «بازخوانی ایدۀ مقاومت و جامعۀ ایران»

چگونه مقاومت، تاریخ ما را نجات داد؟

چگونه مقاومت، تاریخ ما را نجات داد؟

فرهیختگان: نشست «بازخوانی ایده مقاومت و جامعه ایران» در چهارچوب سلسله‌نشست‌های تخصصی «بازخوانی کلان‌استراتژی‌های جمهوری اسلامی در جنگ دوازده‌روزه» به همت اندیشکده مطالعات ایران و در پی تحولات جنگ اخیر برگزار شد. این نشست، پنجمین محور از پنج‌گانه مطالعاتی محور مقاومت بود که به بررسی نسبت مقاومت با جامعه ایرانی اختصاص داشت. مهدی ناظمی، سخنران نشست، با تمرکز بر «مفهوم مقاومت به‌مثابه جزء ذاتی هویت ملی» تأکید کرد که گفتار مقاومت، بدون سازمان‌دهی، اراده روشن و تبدیل به قدرت سیاسی، نمی‌تواند به کنش مؤثر منجر شود. او با اشاره به تجربه‌های منطقه‌ای مانند یمن و لبنان، بر شکل‌گیری یک نیروی سیاسی مستقل و متعهد تأکید کرد که بتواند از ظرفیت‌های اجتماعی، حقوقی و اداری برای پیشبرد آرمان فلسطین و مقابله با رژیم صهیونیستی بهره گیرد.

مهدی ناظمی، پژوهشگر فلسفه:

اول از این‌جا شروع کنیم که این گفت‌وگو چه ضرورتی دارد؟ صحبت از نسبت ایران با مقاومت و ارتباطش با جنگ؛ به نظرم پس از جنگ دوازده‌روزه نکاتی توسط سیاستمداران برجسته و بعدها سیاستمداران میانی کشور در رابطه با مسئله «ملیت و مقاومت» مطرح شد. اولین نکته این است که می‌دانیم رهبر انقلاب در ایام جنگ به‌شدت بر مسئله ملی‌بودن این ماجرا تأکید داشتند و مخاطب خود را ملت قرار دادند. بسیاری تعجب کرده بودند که علت این‌همه تأکید ایشان چیست و چرا می‌خواهند توجه اصلی را به ملت ایران معطوف کنند؟ سیاستمداران و مسئولان دیگر هم هرکدام به فراخور، مواضعی داشتند. بعد از جنگ، کم‌کم فعالان سیاسی تلاش کردند که مجدداً این بحث کلیشه‌ای و قدیمی را مطرح کنند که «این ملت ایران بود که در برابر جنگ ایستادگی کرد یا اقشار انقلابی بودند؟» و این بحث ادامه پیدا کرد و به صداوسیما و تا امروز کشیده شد.

من هم اصلاً این بحث را یک بحث کاذب یا کم‌اهمیت نمی‌دانم و معتقدم که پاسخ‌ندادن درست به این مسئله می‌تواند فاجعه بزرگی را برای کشور ما ایجاد کند. پس این انگیزه من از طرح این بحث است. البته کلیت حرفی که می‌خواهم بزنم، حرف خودم نیست و دیگرانی هم گفته‌اند، منتها حالا من تقریری از خودم عرض می‌کنم.

حمید دهقانیان، مدیر اندیشکده مطالعات ایران پژوهشکده شهید صدر:

محور اصلی بحث این است که شما می‌خواهید به‌اصطلاح آن پرسشی را که گویا پس از جنگ بی‌پاسخ مانده، مطرح کنید. وقتی می‌گوییم «ملت»، ملت کیست؟ خطاب رهبری به نود میلیون ایرانی است، یعنی با وزن‌های مذهبی، سیاسی و سلایق متفاوت. خب، اینکه ما وسط معرکه دنبال عیار باشیم که «این عیار یعنی کیست؟» یکی از اعضای هیئت علمی این رشته استوری کرده بود: «چه کسی؟ مثلاً استوریِ شهرام شب‌پره یا آن کسی که در پدافند مقابله کرد؛ کدام‌یک از این‌ها این مقاومت و همبستگی و دفاع را رقم زد؟» شما می‌گویید که پاسخ به این پرسش ضروری است و اگر آن را فروگذار کنیم، در آینده ممکن است با یک‌سری اختلال‌های تحلیلی و چه‌بسا حتی سیاسی مواجه شویم. چه‌بسا همین امروز هم شاهد آن هستیم، چون این موضوع شفاف نشده و شاید برخی موضع‌گیری‌ها بعداً با نظرهای مختلفی روبه‌رو شود.

مهدی ناظمی: بله، همین‌طور است و حالا بالاخره این بحث در میان فعالان رسانه‌ای هم مطرح شده. عرف چنین احساس می‌کند که مفهوم «انقلابی» و امثال آن، مفهوم روشن‌تری است. من قصد مناقشه در این موضوع را ندارم. بنابراین، ما در واقع به عرف احترام می‌گذاریم و وارد مفهوم «ایرانی بودن» می‌شویم که خب، حداقل میان نخبگان می‌دانیم مفهوم سخت و دشواری است که اگر هم تن به تعریف بدهد، به‌سختی تن می‌دهد. ایران چیست و کجاست؟

یک مقدمه بگویم؛ من سال‌ها پیش، شاید مثلاً بیست سال پیش، وقتی دانشجو بودم و بیشتر هم فکر می‌کنم بیست‌وچند سال پیش بود آقای دکتر محمد رجبی گفت: «من مسئله‌ام شده ایران و می‌خواهم کتابی بنویسم درباره اینکه ایران کجاست و ایرانی کیست؟» ما مثلاً به هر فردی که شناسنامه ایرانی دارد، می‌گوییم «ایرانی». بله؛ به‌لحاظ عرف و مثلاً حقوق بین‌الملل، برخی از حقوق ایرانی به آن فردی که شناسنامه ایرانی دارد اطلاق می‌شود. به هر کسی که شناسنامه ایرانی نداشت و تابعیت ایرانی نداشت، لزوماً می‌گوییم خارج از مفهوم آن ایران تاریخی است؛ و این هم خب خیلی سخت است. مرز ایران کجاست؟ اگر فردا مرز ایران تغییر کرد، هر قسمتی که کم یا زیاد شود، جزو ایران است یا نیست؟

حمید دهقانیان: یعنی هم مرز جغرافیایی و هم مرز هویتی و فرهنگی؟

مهدی ناظمی: بله، ایران و ایرانی. در واقع این‌ها به‌شدت به هم وابسته‌اند. ما این‌جا بحث حقوقی نداریم، بلکه بر همین اساس می‌توانیم ماجرا را جلو ببریم؛ و این به خاطر پیچیده‌بودن این مسئله است. همه ما می‌دانیم که به‌لحاظ تاریخی، ایران کشور پهناورتر و بزرگ‌تری بوده و هنوز هم در بسیاری از نقاط جداشده از این ایران بزرگ، مثل کشور بحرین یا ایالت بحرین، یا در جنوب عراق، یا در جمهوری آذربایجان، یا در بسیاری از مناطق سیستان و بخش عمده‌ای از افغانستان، هنوز هم بسیاری از مردم یا صراحتاً خود را ایرانی می‌دانند و می‌خوانند، یا تعجب می‌کنند از اینکه ما به آن‌ها بگوییم شما ایرانی نیستید. تعجب می‌کنند که یعنی چه ما ایرانی نیستیم! خب، پس چه هستیم وقتی همه‌چیزمان شبیه هم است؟ بعضی‌ها مثلاً می‌گویند آن کسی که در جمهوری آذربایجان زندگی می‌کند، ممکن است زبان فارسی بلد نباشد، اما زبان ترکی آذربایجان همان زبانی است که کم‌وبیش در تبریز و ارومیه هم گفت‌وگو می‌شود؛ زبانی که ملغمه‌ای است از ترکی باستان، عربی و فارسی و با اصول دستور زبان فارسی کم‌وبیش تکلم می‌شود.

حمید دهقانیان: یعنی ریشه‌های ساخت زبانش فارسی است؟

مهدی ناظمی: بله؛ اصلاً این حرف‌های یاوه و مضحکی که در مورد زبان مطرح می‌کنند و چند وقت پیش هم در صداوسیما پخش شده بود همان حرف‌هایی است که مثلاً یک مستندساز پان‌ترک در فضای مجازی می‌زند؛ از جمله اینکه همه‌چیز از مغول آغاز شد و مثلاً خط میخی را به اویغورها نسبت می‌دهد! نمی‌خواهم وارد این بحث‌ها شوم. به‌هرحال، دورانی است که همه‌چیز ایدئولوژیک شده و حتی زبان هم تفسیر ایدئولوژیک پیدا می‌کند.

از این‌ها بگذریم. پس چه کنیم؟ ایران کجاست و ایرانی کیست؟ ما ابتدا باید مشخص کنیم که ایرانی‌بودن به چه چیزهایی نیست. از سطحی‌ترین و بی‌اساس‌ترین حرف‌ها شروع کنیم؛ مثلاً در دوره پهلوی مطرح شده بود که ایرانی‌بودن به نژاد است. خب، امروزه این حرف میان نخبگان و اندیشمندان جایگاهی ندارد و بهتر است ما هم وارد آن نشویم. چون موضوع ما علمی است، نمی‌خواهیم وارد بحث‌های تبلیغاتی شویم، هرچند در میان مردم هنوز عده‌ای بر این باورند و این باور اصلاح نشده است.

از حرف‌هایی که قابل اعتناست و ارزش گفت‌وگو دارد، این است که بگوییم ایران یا ایرانی‌بودن یک امر ناسیونالیستی و ظهور Nation است. طبعاً بله، نقد و ارزیابی این ادعا به بحثی تخصصی نیاز دارد، ولی به‌هرحال ما معتقدیم که ناسیونالیسم در کشورهای خاورمیانه شکل نگرفت. حتی کشورهای عربی که منابع بیشتری داشتند و برای طراحی ناسیونالیسم عرب بسیار کوشیدند، موفق نشدند. ناسیونالیسم عرب خیلی زود، بدون آنکه توفیق مهمی برای جهان عرب به‌دست آورد، به فراموشی سپرده شد. ناسیونالیسم ایرانی هم که بسیار نحیف‌تر و ضعیف‌تر بود. بنابراین، ما مفهوم Nation به معنای لاتین کلمه را، که حاصل مناسبات گوناگون جغرافیایی، نژادی، زبانی و از همه مهم‌تر محصول چرخش فکری و فلسفی انسان مدرن است، در اختیار نداریم.

حالا بعضی‌ها بدشان می‌آید، ایرادی ندارد بدشان بیاید. آنچه روشن و عیان است و باز هم تأکید می‌کنم این است که به‌هرحال ایرانی‌بودن قطعاً واقعی است و ذات دارد. اما در عین اینکه من ذات‌گرا هستم به یک تعبیری، این‌جا می‌خواهم بگویم که این ذات‌گرا بودن نباید این توهم را ایجاد کند که مثلاً کوروش کبیر در کتیبه‌ها داشته مشق ناسیونالیسم می‌کرده است. این توهم را هم نباید داشته باشیم.

یکی از حرف‌هایی که قابل توجه است، جغرافیا است که به نظرم حرف قابل تأملی است. البته زیاد ندیدم با رویکرد فرهنگی درباره آن حرف بزنند ولی جغرافیای فرهنگی ما و شکل‌گیری واقعی آن خیلی مهم است. این در واقع حرف مهمی است، اما علائم آن اهمیت دارد. مثل مادر نسبت به هویت ما می‌ماند. قطعاً هویت همه ما یک نسبتی با مادرانمان دارد، ولی خب ما می‌توانیم بگوییم من کی هستم و بگوییم مثلاً من پسر مادرم هستم؟ مثلاً پسر فلانی هستم. خب، اینکه حرف است. اما انکار هم نمی‌توانم بکنم که به هر حال من تأثیرپذیر از مادرم بودم بخشی از وجودم وابسته به مادرم بوده و از دل او چشم به جهان گشوده‌ام و او به من سخن یاد داد و... بله؛ این حرف‌ها درست است و بنابراین مؤثر در وجود ما بوده است.

جغرافیای ایران جغرافیایی است که در میانه سرزمین‌ها، مثلاً در میانه دو دریا و در میانه همواره دو قدرت امپراتوری متمرکز قرار داشته است. این قطعاً در هویت ما ایرانی‌ها مؤثر بوده، ولی ما نمی‌توانیم هویت خودمان را فروکاست به جغرافیا کنیم و بهتر است هویت هیچ مردمی را فروکاست نکند. هر‌چند این حرف بین روانشناسان اجتماعی روانشناسی معرفت محبوبیت دارد و مثلاً می‌گویند عرب این‌چنین است چون در صحرا زندگی می‌کرد و آن یکی چنان است چون در قطب زندگی می‌کرد. همین حرف‌ها را شنیدیم، ولی خب پررنگ و برجسته نشدن این حرف‌ها با وجود گذر سال‌های طولانی نشان می‌دهد که این حرف قدرتی ندارد.

متن کامل گزارش را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.

نظرات کاربران